Monday, October 21, 2024

در مورد مساله ی فلسطین و احتمال جنگ دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست ها با حکومت مرتجع ولایت فقیه در ایران

 

 
یک - نقطه عزیمت ما برای هر تحلیلی مبارزه ی طبقاتی و در شرایط کنونی، جنبش انقلابی- دموکراتیک طبقات انقلابی و مترقی خلق ایران است که علیه حکومت ولایت فقیه و برای سرنگونی آن و برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی در ایران مبارزه می کنند. تمامی تلاش ما باید معطوف به تکامل این جنبش انقلابی دموکراتیک و ایجاد حزب کمونیستی( مائوئیستی) طبقه ی کارگر و تامین رهبری طبقه ی کارگر بر این جنبش انقلابی و تلاش برای برپایی جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر گردد.
 
دو- یکی از مواضع این جنبش انقلابی- دموکراتیک که بر ضد حکومت ولایت فقیه است و برای سرنگونی آن مبارزه می کند، علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی است که در جنگ کنونی علیه توده های فلسطین در غزه و تجاوز اسرائیل به لبنان مجموعا بیش از 42 هزار نفر توده های فلسطینی را که حداقل نیمی از آنان کودکان و زنان بوده اند کشته اند.
این مواضع باید در شعارها و پشتیبانی معنوی و عملی( گردهمایی و راهپیمایی به نفع خلق فلسطین و لبنان با شعارهایی به نفع این خلق و در عین حال در مخالفت با حکومت مرتجع جمهوری اسلامی در هر کجا که ممکن و مقدور باشد) از جنبش خلق فلسطین و خلق لبنان در ایران و در کشورهای دیگر خود را نشان دهد.
 
سه - با توجه به روی کار آمدن جریان های ارتجاعی همسو با حکومت جمهوری اسلامی مانند حزب الله در لبنان و یا تا حدودی هم سو مانند حماس در غزه، حس همدردی طبقات انقلابی خلق ایران با خلق فلسطین و لبنان تا حدودی در سایه قرار گرفته است. موضع توده های مردم که در مخالفت با جمهوری اسلامی به مخالفت با حزب الله و حماس کشیده شده است، در حالی که عناصری از جوانب درست را دارد اما تا حدود زیادی خود به خودی و احساسی و دارای جوانب نادرست نیز هست.
افزوده ی یکم
جدا از مخالفت با جمهوری اسلامی و حزب الله و حماس و دیگر سازمان های ارتجاعی مذهبی مورد پشتیبانی جمهوری اسلامی، نفرت مردم از جمهوری اسلامی به حدی است که هر گونه پشتیبانی ظاهری و دروغین این حکومت از این سازمان ها را به نادرست، پشتیبانی از خلق فلسطین و یا لبنان می گیرند( در واقع پشتیبانی این حکومت نخست از حزب الله لبنان و سپس از حماس و دیگر گروه ها برای پیشبرد اهداف جاه طلبانه و از سوی دیگر برای بقای خویش است و نه خلق فلسطین). این در حالی است که جمهوری اسلامی و دارودسته ی آخوندهای مرتجع و سران پاسدار ایضا مرتجع هیچ ربطی به خلق فلسطین ندارند.
با توجه به این نکات، موضعی که در بالا از آن صحبت شد به گونه ای خود به خودی به وسیله ی طبقه ی کارگر و توده های مردم اتخاذ نمی شود و نیاز به کار آگاهگرانه دارد. ذهن طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان ایران پاک است و آنان از موضع گیری بر ضد خلق فلسطین و به نفع دولت صهیونیستی اسرائیل به دور هستند.
نیاز به توضیح مداوم مواضع درست و اصولی برای طبقه ی کارگر و توده ها و نیز چرخش هایی در اوضاع است تا به مرور تغییری در آگاهی توده ها صورت گرفته و احساسات شریف و پاک توده ها و همدردی عمیق شان با خلق فلسطین و لبنان و توده های ستمدیده ی عرب دوباره رو آید و بتوانند مواضع درستی اتخاذ کنند
افزوده ی دوم
در حال حاضر صحبت از پشتیبانی کردن از خلق فلسطین می تواند با مخالفت بخش هایی از  توده ها روبرو گردد، زیرا توده ها چنین دیده و می بینند که جمهوری اسلامی سال هاست که بخش هایی از پول ملت ایران را خرج حزب الله در لبنان و حماس در غزه کرده است و خلق را به فلاکت انداخته و بخش های مهمی از کارگران و زحمتکشان را به فقر مطلق کشانده است.
گرایشی که در میان مردم پدید آمده و شعارهایی مانند«نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران» تجلی آن است، اساسا علیه این پشتیبانی و به ویژه پشتیبانی مالی است که خرج گروه ها و سازمان های ارتجاعی نیابتی می شود. گروه هایی که یا وسیله ی جاه طلبی های جمهوری اسلامی هستند و یا وسیله ای برای معاملات با امپریالیست ها و دولت های مرتجع در منطقه و یا صرفا مترسک هایی برای بقای جمهوری اسلامی.
روشن است که بین آن چه جمهوری اسلامی انجام داده و می دهد و موجب فلاکت و سیاه روزی توده های زحمتکش ایران شده است و آنچه که یک خلق می تواند آگاهانه و بر مبنای میل و خواست خود انجام دهد تفاوت کیفی و ژرفی نهفته است. از این رو باید تفکیک دقیقی بین این دو صورت گیرد و با توضیح مکرر و صبورانه و طولانی به توده ها آنها از موضع درست در قبال امپریالیست ها و اسرائیل و نیز پشتیبانی مالی جمهوری اسلامی از سازمان های ارتجاعی آگاه  شده و تشویق شوند که موضع درست و اصولی و در درجه ی نخست پشتیبانی معنوی در قبال خلق فلسطین در مبارزه اش علیه دولت صهیونیست اسرائیل و امپریالیسم آمریکا و امپریالیست  های اروپای غربی اتخاذ کنند.
افزوده ی سوم
گفته می شود که مردم ایران به این گرایش دارند که با هر حکومتی مخالف اند با هر که این حکومت با آن موافق باشد مخالف اند و با هر که علیه آن باشد موافق. افرادی که این نظر را دارند برای نمونه به دوران استبداد سلطنتی اشاره می کنند. می گویند در زمان شاه مردم از این رو مخالف دولت صهیونیستی اسرائیل بودند که حکومت شاه با آن موافق بود و از این رو با خلق فلسطین همدردی می کردند که شاه با آن مخالف بود. حالا هم از این رو با خلق فلسطین و لبنان همدردی نمی کنند که حکومت جمهوری اسلامی جانب فلسطین را می گیرد.
به نظر می رسد که چنین نظراتی از آن توده ای ها و اکثریتی ها و کلا هواداران «محورمقاومت» باشد که «غم و درد و اندوه» برای خامنه ای و سران پاسدار و کلا جمهوری اسلامی چنان وجودشان را اشباع کرده که جز در پشتیبانی از این حکومت و«محور مقاومتی»هاشان نمی توانند به گونه ای دیگر بیندیشند.  
روشن است که پشتیبانی جمهوری اسلامی از سازمان های مذهبی چون حماس و جهاد اسلامی به هیچ وجه پشتیبانی از خواست های بحق و مبارزات خلق فلسطین نیست بلکه یک ریاکاری و شیادی صرف و بر مبنای باورها و اهدافی ارتجاعی و منافعی کثیف است.
اما در مورد مقایسه: نفرت توده های مردم از دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل و پشتیبانی توده های مردم از خلق فلسطین در پیش از انقلاب 57 به سبب نفرت از حکومت شاه نبود - گر چه طبعا این نفرت می توانست در آن تاثیر گذارد و شدت احساس آن را بیشتر کند- بلکه بر یک پیشینه ی تاریخی از اگاهی و مبارزه سیاسی با استبداد سلطنتی به ویژه از کودتای 28مرداد 32 تا سال 57 استوار بود. عمده ی گروه های سیاسی انقلابی چپ و دموکرات اعم از سکولار و مذهبی با کار آگاه گرانه ی طولانی توده ها را در این موضع خویش مستحکم کرده بودند. بنابراین این موضع از روی مخالفت با شاه و خودبه خودی و احساسی نبود بلکه تا حدود زیادی آگاهانه و عقلایی بود.
البته ما می توانیم به جایگاه جنبش خلق فلسطین در عرصه ی جهانی و رهبری سکولار و بخشا انقلابی این جنبش هم اشاره کنیم؛ رهبری ای که تفاوتی کیفی با رهبری کنونی مذهبی- ارتجاعی امثال حماس و جهاد اسلامی داشت که نقش قابل توجهی در ایجاد مخالفت و یا بی تفاوت کردن بخش هایی از توده ها، نه تنها در ایران که مردم اش در زیر استبداد مذهبی و خامنه ای و سران پاسدارکثیف و جنایتکار به سر می برند، بلکه در دیگر کشورها نیز نسبت به مساله ی فلسطین ایجاد کرد. همچنین می توانیم از وضعیت چپ انقلابی و مبارز در عرصه ی جهانی در آن دوره صحبت کنیم که تفاوتی کیفی با وضع کنونی آن داشت که بیشتر دوران پسگرد و رکودی را تجربه می کند.
 در مورد فلسطین در دوره ی پس از انقلاب 57 نیز روشن است که موضع توده ها همراهی با خلق فلسطین و علیه دولت صهیونیستی اسرائیل بود. این موضع تا زمانی که حکومت زندگی معمولی توده ها را با راه انداختن گروه های نیابتی و نیز کمک های مالی به سازمان هایی مانند حماس و جهاد اسلامی به نابودی نکشیده بود و نیز تا زمانی که حکومت از این گروه های نیابتی(حزب الله لبنان، حشدالشعبی و زینبیون و ...) برای سرکوب مبارزات توده ها در داخل استفاده نکرده بود، تغییر نکرده بود. در جنبش دموکراتیک سال 88 و در 27 شهریور همان سال است که برای نخستین بار شعار«نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران» داده می شود و پس از آن از دهه ی نود به این سو در جنبش های دموکراتیک عمومی از دی 96 به بعد تا خیزش ژینا و همچنین مبارزات صنفی کارگران و زحمتکشان و دیگر گروه های اجتماعی تکرار می گردد. این شعار اساساعلیه جمهوری اسلامی به دلیل پشتیبانی مالی و لجستیکی و سیاسی اش از گروه های ارتجاعی است، آن هم در شرایطی که فشارهای اقتصادی فراوان  به مردم وارد کرده و تمامی مبارزات صنفی و سیاسی توده ها مردم را به خاک و خون می کشد
 
چهار- مواضع جنبش انقلابی - دموکراتیک باید از یک سو علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی در برانگیختن جنگ احتمالی گسترش و ژرفا یابد و از سوی دیگر علیه امپریالیست های غربی در پشتیبانی از حکومت ولایت فقیه در ایران برای بقا در پی سازش های مداوم خامنه ای و سران پاسدار با امپریالیست ها و دولت صهیونیستی اسرائیل باشد.
افزوده
این دو جریان متضاد یعنی روندهای «جنگ» و «سازش» به عنوان دو سیاست امپریالیست های غربی و در راس آنها امپریالیسم آمریکا در قبال جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است. از یک سو تهدید به تداوم تحریم ها و جنگ و از سوی دیگر باز گذاشتن راه برای سازش خامنه ای و سران سپاه با امپریالیست ها. جمهوری اسلامی با اتکاء به امپریالیسم روسیه و دولت چین اقداماتی انجام می دهد که روند جنگ را رشد می دهد و از سوی دیگر به سبب وابستگی همه جانبه ی اقتصاد ایران به امپریالیست های غربی و فشارهای زیاد بر اقتصاد به دلیل تحریم ها و ترس و وحشت اش از یک جنبش انقلابی  دموکراتیک اکنون حدودا سی ساله، گرایش به سازش با امپریالیست ها غربی پیدا می کند.
هر دو روند تقابل و سازش آغشته به سیاست بازی و دروغ و فریب از یک سو و درستی و واقعی بودن از سوی دیگر هستند. به عبارت دیگر هم در تهدید به جنگ از جانب  امپریالیست ها و جمهوری اسلامی بلوف، فریب و مانور بسیار و در عین حال حقایقی واقعی وجود دارد و هم در گشودن آغوش برای سازش از جانب امپریالیست ها و یا مانورهای خامنه ای و سران سپاه که میل سازش با امپریالیست ها را نشان می دهند. تفکیک آنچه در هر دو مورد دروغین است از آنچه راستین و واقعی است وظیفه ی ما کمونیست ها و عناصر انقلابی و آگاه است.   
 
 پنج - اگر چه در شرایط کنونی لبه تیز حمله ی جنبش انقلابی - دموکراتیک علیه حکومت ولایت فقیه به سرکرده گی خامنه ای جلاد و برای سرنگونی آن است اما مواضع این جنبش انقلابی - دموکراتیک علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی خواه در ایجاد شرایط برای جنگ و خواه پشتیبانی از ماندگاری جمهوری اسلامی باید به آن افزوده گردد و گسترش و ژرفا یابد. در شرایط کنونی هر گونه تلاش برای پیشگیری از جنگ و راه انداختن«جنبش ضد جنگ»( در حال حاضر جنگ احتمالی) باید به عنوان وجهی از جنبش انقلابی - دموکراتیک خلق ایران برای سرنگونی ولایت فقیه و در این راستا باشد و به آن یاری کند تا بیشتر رشد کند.
 افزوده
«جنبش ضد جنگ»(جنگ احتمالی) نمی تواند یک جنبش جدا ومستقل از جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. در صورتی که «جنبش ضد جنگ» به عنوان امری در خود خلاصه شده، از جنبش دموکراتیک خلق ایران جدا شود، نه تنها موجب رشد جنبش انقلابی - دموکراتیک طبقه ی کارگر و کشاورز و طبقات میانی ایران نخواهد شد بلکه به محملی برای«آشتی با حکومت» در صورتی که حکومت مسیری ضد جنگ را انتخاب کند تبدیل خواهد شد. گروه هایی که در پی ایجاد «جنبش ضد جنگ» همچون امری مستقل هستند بیشتر گروه ها و جریان هایی هستند که به جنبش انقلابی دموکراتیک خلق ایران باور و تعلقی ندارند( برای نمونه نگاهی به لیست کسانی که بیانیه ای با نام « فراخوان جمعی: علیه نظم « نوین» تحمیلی بر خاورمیانه» 21 مهر 1403 را امضا کرده اند بیندازیم) و در بهترین حالت در میانه ی مبارزه ی توده های زحمتکش و میانی با حکومت جمهوری اسلامی ایستاده اند.  
 
شش -  در صورتی که پاسخ دولت صهیونیستی اسرائیل در حد پاسخی کوتاه باشد و کار به جنگ گسترده کشیده نشود تاثیری حاد بر جنبش انقلابی - دموکراتیک نخواهد گذاشت اما در صورتی که خواه در نتیجه ی گستره ی این پاسخ از جانب دولت جنایتکار اسرائیل و خواه به ویژه پاسخ بعدی حکومت ارتجاعی خامنه ای جنگ گسترش یابد این امر ممکن است بر جنبش انقلابی - دموکراتیک تاثیر گذارد و تکامل آن را کند گرداند و یا برعکس سرعت بخشد.
افزوده
 به نظر می رسد که حداقل تا کنون سیاست امپریالیست ها بر تجاوز و سرنگونی و تغییر جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. شواهد گوناگونی دال بر این است که سیاست بیشتر بر «ترساندن» و « به وحشت انداختن» استوار است( این اواخر پشتیبانی اتحادیه اروپا از مساله ی ادعای امارات متحده عربی بر مالکیت جزایر سه گانه تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی). اما «ترساندن» و به «وحشت انداختن» می تواند به واقعیت عملی تبدیل شود و این امری است که در صورت تشدید تضادهای جاری و رسیدن تقابل به جاهای باریک تر رخ خواه داد( از جمله در مورد جزایر،«ترساندن» در صورت تداوم سیاست های جمهوری اسلامی به احتمال فراوان شکل عملی به خود خواهد گرفت).
 
هفت - اگر چنانچه جنگ گسترده شود و شرایط تجاوز نیروی های امپریالیستی فراهم شود این نشاندهنده ی آن خواهد بود که امپریالیست های غربی برنامه ی دیگری را در مورد جمهوری اسلامی در دستور کار قرار داده و سرنگونی و تغییر حکومت را طرح ریزی کرده اند. به این ترتیب تمامی مذاکرات دوره ی اخیر صرفا بازی امپریالیست های غربی با جمهوری اسلامی ایران به شمار خواهد آمد.
  
هشت - طبقه ی کارگر، کشاورزان و تمامی طبقات میانی جامعه مخالف تصمیم گیری کشورهای دیگر برای کشور ایران هستند و هر گونه تجاوز و خواست تغییر حکومت از جانب آنان را محکوم می کنند.
 
 نه - در حال حاضر گمانه زنی سخت است و با توجه به تمامی وجوه موجود( سیاست های اصول گرایان و اصلاح طلبان حاکم  و سیاست دولت بایدن) بیشتر به نظر می رسد که کار به جنگ تمام عیار و تجاوز امپریالیست ها و سرنگونی حکومت کشیده نشود. اما در صورتی که کشیده شود سرنگونی جمهوری اسلامی هم می تواند به وسیله ی توده های مردم و در نتیجه ی تکامل سریع جنبش های انقلابی - دموکراتیک کنونی حاصل شود و هم به وسیله ی امپریالیست ها در صورتی که جنبش دموکراتیک توده ها دچار انفعال و صرفا نظاره گر شود.
 
ده - مسائل اساسی در مورد این جنگ اگر رخ دهد نخست موضع گیری درست سیاسی در مورد آن است و دوم این که با توجه به توازن قوای کنونی و به ویژه وضع نیروهای انقلابی راستین چپ و دموکرات که اقلیتی ناچیز بوده و در معادلات سیاسی کنونی جایگاهی ندارند، چگونه می توان تداوم جنبش انقلابی - دموکراتیک موجود را حفظ کرد و در شرایط چنین جنگی از بیان سیاسی به بیان عملی کشاند.
هرمز دامان
نیمه ی دوم مهر 1403

No comments:

Post a Comment

این آتش خاموش نمی شود

    شب های انقلاب و تداوم خیزش انقلابی در کهگیلویه و بویر احمد   مرگ بر دیکتاتور شعار توده ها در شب 22 بهمن در شب های 21 و22 و 23 بهمن ماه ،...