در بخش نخست این نوشته درباره ی توافقنامه ی آتش بس لبنان و مذاکرات ژنو صحبت کردیم و در این بخش به سوریه می پردازیم.
مساله سومی که پیش آمده و تغییر سیاست های خامنه ای و شرکای پاسدارش را شکل داده، جنگ در سوریه است. آنچه در چند روز گذشته رخ داده عقب نشینی نیروهای قدس به همراه ارتش سوریه در مقابل تهاجم نظامی گروه های مخالف بشار اسد یعنی هیئت تحریرالشام و دیگر سازمان های مخالف بشار اسد در سوریه بوده است.
آنچه که تفاوت مهم شرایط کنونی را با شرایط «بهار عربی» در سوریه به وجود می آورد این است که در آن دوره ی تضاد امپریالیست ها بیش از آنکه با یکدیگر باشد با انقلاب دموکراتیک سوریه و با طبقه ی کارگر و دیگر طبقات خلقی سوریه بود که در حال شکل دادن یک جبهه ی دموکراتیک خلق بودند و انقلاب و مبارزه ی نظامی شان در حال گسترش و عمق یافتن بود. اما اکنون انقلابی به آن شکل در کار نیست که قرار باشد سرکوب و درهم شکسته شود. در آن زمان امپریالیست های غربی و دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل مانعی در برابر خامنه ای و سلیمانی و سپاه قدس برای سرکوب خونین انقلاب سوریه نبودند و برعکس دست آنها را بسیار باز می گذاشتند. اما اکنون وضع کیفیتا فرق کرده و جای تضاد میان خلق سوریه و حکومت ارتجاعی بشار اسد و امپریالیسم روسیه را تضادهای میان امپریالیست ها و مستشاران آنها در منطقه گرفته است. یعنی روسیه و بشاراسد و جمهوری اسلامی در یک سو و امپریالیست ها غربی و ترکیه و اسرائیل و گروه هایی از قماش هیئت تحریرالشام در سوی دیگر.
در سوریه بحران ها و تضادهای گوناگونی وجود دارند که پس از شکل گیری انقلاب سوریه در چارچوب بهار عربی بیشتر رو آمدند. تضاد میان خلق سوریه با حکومت بورژوا- کمپرادور بشار اسد و امپریالیسم روسیه، تضاد میان امپریالیست های غربی و امپریالیسم روسیه با انقلاب سوریه و همچنین با یکدیگر، تضاد میان ترکیه با انقلاب سوریه از یک سو و با جنبش کردهای شمال سوریه به عنوان بخشی از این انقلاب از سوی دیگر، تضاد میان جمهوری اسلامی که پشتیبان حافظ اسد بود با جبهه ی انقلاب دموکراتیک سوریه، تضاد میان اسرائیل با انقلاب سوریه از یک سو و تضاد این کشور با جمهوری اسلامی از سوی دیگر و تضاد گروه های دست ساز امپریالیسم همچون داعش با انقلابیون سوری از یک سو و با حکومت بشار اسد و روسیه از سوی دیگر.
تضادهای دولت اسرائیل با جمهوری اسلامی جدا از ویژگی های خاص آن اساسا در چارچوب تضاد میان پشتیبانان آنها یعنی امپریالیست قرار می گیرد و بنابراین تضادهای ویژه ی این دو دولت به عنوان دو دولت مرتجع و مزدورامپریالیست ها و مواضع و اشکال خاص نبردشان در زمینه های نظامی، سیاسی و فرهنگی و مذهبی گرچه مهم است و باید جای خود در نظر گرفته و تحلیل شوند، چرا که شکل بروز تضادهاست اما نباید در خود مانده بلکه باید در چارچوب تضادهای بزرگتری قرار گیرند که این ها اشکال خاص بروز آنها هستند و از این رو باید در آن چارچوب بررسی و تفسیر شوند.
همین گونه است تضادهای دولت مرتجع ترکیه با نیروهای دموکراتیک کرد خواه در مناطق خود گردان و خواه در مناطق دیگر. این تضاد شکلی خاص از تضاد عام میان امپریالیست ها از یک سو و خلق های زیرسلطه از سوی دیگر است. باید توجه داشت که اگر هدف تهاجم اخیر صرفا مناطق کردنشین و خودگردان کرد در شمال و شمال شرقی سوریه باشد آن گاه دولت های سوریه و جمهوری اسلامی با آن مشکل اساسی نداشتند.
آنچه به نظر می رسد در حال حاضر تضاد عمده در سوریه باشد همین تضاد است. یعنی تضاد میان امپریالیست های غربی با امپریالیسم روسیه. شکل مشخصی که این تضاد خود را در آن نشان می دهد جنگ بین نیروهای تحریر الشام با نیروهای بشار اسد است. این تضاد در عین حال می تواند در تضاد میان دولت صهیونیستی اسرائیل با جمهوری اسلامی و دولت ترکیه با بشار اسد و جمهوری اسلامی هر دو بروز کرده خود را نشان دهد.
هرمز دامان
13
آذر 1403
No comments:
Post a Comment