Monday, August 19, 2024

گذار، «سنتز» خودخوانده ی رفرم و انقلاب(1)

استراتژی«گذار» جمهوری خواهان، «سنتز» خودخوانده ای
برای استراتژی های رفرم و انقلاب(1)
 
اخیرا جریان های اصلاح طلب غیرحکومتی و طرفداران تغییر حکومت به شکل «تدریجی» و از راه «مسالمت آمیز»، خواه در داخل و خواه به ویژه در بیرون کشور مفهومی به نام «گذار» را طرح کرده اند و آن را به عنوان «سنتز» ی در مقابل دوگانه ی اصلاح( رفرم) و انقلاب قرار داده اند و در مقابل اصلاح طلبان حکومتی که اکنون نماینده شان پزشکیان رئیس جمهور شده است و انقلابیون یعنی تمامی جریان هایی که راه انقلاب را برگزیده اند، بر خود نام «گذارطلبان» نهاده اند.
اگر این جریان ها و افراد نظرات دیگران و به ویژه انقلابیون را روشن و درست شرح می دادند و خود را «سنتز»ی یعنی «تکاملی» برای نظرات رفرمیست ها و انقلابیون معرفی نمی کردند و در عین حال پایگاه اجتماعی - طبقاتی خود را به درستی بیان می کردند می توانستند در روشن سازی بافت طبقاتی گروه های مخالف حکومت و نیز اهداف و برنامه ها و راه و روش هر طبقه ی معین برای تغییر حکومت به گروه های اپوزیسیون و طبقات مردمی یاری رسانند. به عبارت دیگر همچون نماینده گان روشن بین هر طبقه ی معین مخالف حکومت که به منافع مشخص طبقاتی تکیه و از آن دفاع می کند، ظاهر می شدند. مشکل آنجا بروز می کند که این جریان ها و افراد با بازی با کلمات و دستکاری در مفهوم آنها و به طور کلی تحریف مفاهیم «رفرم» و«انقلاب» می خواهند خود را«پیرو انقلاب» و«رادیکال» جا بزنند اما در واقع آنها چهره ی دیگری از رفرمیست های بورژوا هستند که بهترین آنها و در رده بندی شدن به بهترین شکل، خواهان یک حکومت دموکراتیک بورژوایی غیرمذهبی اما به رهبری بورژوازی ملی از راه گذار «تدریجی» و «آرام» و «مسالمت آمیز» هستند.   
ما در این بخش نظرات اساسی این جریان را شرح می دهیم و در بخش های بعدی به نقد مضمون سه استراتژی مورد اشاره و نیز دیگر نکات طرح شده از جانب آنها با توجه به نظرات بیان شده شان می پردازیم. 
راهنمای ما در شرح نظرات «گذارطلبان» یکی نظراتی است که در این خصوص در نشستی با نام «هم اندیشی جمهوری خواهان» درتاریخ 17 تیرماه 1403 در شهر بروکسل ارائه شده و به ویژه نظرات احمد پورمندی(از اعضای پیشین- و فعلی؟ - فداییان اکثریت) در این نشست و در سخنرانی ای با نام متد برخورد با شکاف بین گذار طلبان، اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان( یا با نام  نقش گذارطلبان در مدیریت چالش بین براندازان و سرنگونی طلبان) بیان کرده و دیگر مقاله ای است با نام جمهوری خواهی و نظریه راهبردی رفولوسیونی گذار از مهرداد درویش پور( ایضا رفرمیست و بورژوا مسلک که خود را زیر نام «چپ» پنهان کرده است) و نیز مقاله ای با نام گذار دموکراتیک در ایران، اهداف، برنامه، راهکار و دور باطل رفرم یا انقلاب چپ تاریخی از احمد هاشمی ایضا از «شبه چپ» سوسیال دموکرات که همه در سایت های سیاسی موجود هستند.
نظرات گذارطلبان درباره ی استراتژی های موجود 
گذارطلبان راه و روش اصلاح طلبی و انقلابی و گذارطلبی را به این شکل شرح می دهند:
استراتژی اصلاح طلبان
راهبرد(استراتژی) اصلاح طلبی این است که می خواهد در عین حفظ نظام ولایت فقیه تنها تغییراتی جزیی در حکومت صورت می دهد اما نمی تواند محتوی آن یعنی قانون اساسی را تغییر دهد و یک دموکراسی پارلمانی برقرار کند. از سوی دیگر اصلاح طلبی برای تغییرات جزیی تکیه به حکومت و گروه های درون نظام یا خودی ها دارد و چون راه و روش اش «چانه زنی در بالا است»، «بسیج توده ای، الزاما در آن نقش چندانی بازی نمی کند»(احمد هاشمی) و کوچکترین نافرمانی مدنی را بر نمی تابد»(پورمندی). و باز چون اساس اش نگه داری همین حکومت موجود است هزینه های سنگینی به جامعه تحمیل می کند. همچنین راه اصلاح اساسا تکیه به تغییر از طریق داخل دارد و گروه های خارج از کشور نقشی در راهبرد آن ندارند.  
استراتژی انقلاب
راهبرد انقلاب به تحرک «جامعه» و «خیابان» تکیه می کند و می خواهد نظام کنونی را براندازد. اما  برای تغییر انقلابی حکومت به یک حکومت دیگر راه قهر و«خشونت» و «جنگ» را بر می گزیند و هزینه های سنگینی به جامعه تحمیل می کند. از این گذشته انقلاب ها( در اینجا منظور انقلاب های قهرآمیز است)همواره به استبداد منجر گشته اند و در نتیجه نتوانسته اند که آمال خود را جامه ی عمل بپوشانند و دموکراسی برقرار کنند. در ضمن راهبرد انقلاب برای تغییر به دخالت خارجی دل می بندد و بنابراین خواهان دخالت نظامی برای تغییر است( جالب اینجاست که برخی از افرادی که این مباحث را پیش می کشند منظورشان از جریان هایی که می خواهند انقلاب کنند سلطنت طلبان مزدور امپریالیست ها و ترتسکیست هایی امثال حزب مزدورسلطنت طلبان و امپریالیست ها یعنی «حزب کمونیست کارگری» است).
به این ترتیب:
«در یک پروسه تاریخی پیشرفته تئوری انقلاب مورد نقد قرار گرفته و تئوری اصلاح در درون نظام‌های نیمه توتالیتر و استبدادی هم در کشورهای مختلف با دشواری و شکست مواجه شده است.» (نقل به معنا از سخنرانی پورمندی)
استراتژی گذار
 اما از نظر این حضرات «سنتز» این دو«راهبرد گذار» است.  
«گذار سنتز این پدیده است، پدیده‌ای جدید که کمبودها را برطرف می‌کند.»
«گذار، پاسخ مساله‌ای لاینحلی است که انقلاب و اصلاح قادر به حلش نبودند.»(احمد پورمندی)
راهبرد گذار خواهان تغییر ساختار و گذار تدریجی از استبداد دینی ولایت فقیهی به یک دموکراسی پارلمانی( یا در واقع جمهوری دموکراتیک بورژوایی) است. این راهبرد با اصلاح طلبی فرق دارد از این رو که نمی خواهد استبداد دینی را تغییر جزیی دهد بلکه می خواهد از آن گذر کند و یک جمهوری دموکراتیک ایجاد کند و بنابراین دارای محتوی«رادیکالیسمی ساختارشکنانه»( درویش پور - واژه های قلنبه سلنبه را بنگرید!) است. از سوی دیگر این راهبرد برخلاف اصلاح طلبی که می خواهد از طریق چانه زنی در بالا به تغییراتی در حکومت بپردازد بر جنبش های مدنی و «نافرمانی مدنی» مردم تکیه می کند. این راهبرد با راهبرد انقلاب نیز خط و مرز دارد زیرا گذار بر خلاف انقلاب، «خشونت پرهیز» و بنابراین کم هزینه است و بنابراین «گذارطلب» راه مسالمت آمیز تغییر یا «انقلاب مسالمت آمیز»( درویش پور)را انتخاب می کند و در نتیجه  با رویکردی اعتدالی«کم هزینه‌ترین گذار به دموکراسی را تضمین می کند». «گذار خشونت را از هدف جدا می‌کند. می‌گوید نظام جدید هدف است، اما مشروط به کنار گذاشتن اعمال خشونت و در مقابل اصلاح‌طلب هم می‌گوید بدون نافرمانی مدنی نمی‌توانیم با نظامی سراپا مسلح به جایی برسیم.»( پورمندی-  رادیکالیسم دروغین و سفسطه را!؟).همچنین چون گذار تدریج گرا است آنچه به دست آورده محکم می کند و در نتیجه برخلاف انقلاب به استبداد نمی انجامد و به دموکراسی پایدار منجر می گردد.
راهبرد گذار در عین حال استراتژی گذار«مروج رواداری و رویکردی برای دربرگیرندگی و مشارکت همه جریانات و متکی بر گفتمان تعامل و رقابت سیاسی سالم است. چنین سیاستی با تکیه بر خشونت پرهیزی به سیاستی دربرگیرنده  نظر دارد».(منظورشان این است که سلطنت طلبان نیز می توانند در این مجموعه باشند). نویسنده ی عبارات اخیر درویش پوراست. وی ادامه می دهد:
 «
 «منظور از این تاکید ترویج ایده آشتی ملی نیست، بلکه هموار کردن راه تعامل ملی است که ضمن برسمیت شناختن رقابت سیاسی با دیگر جریان‌ها، بر رویکرد تعاملی و رقابت غیر حذفی نظر دارد. این واقعیت که جمهوری‌خواهی همچون جریانی معتدل می تواند هم  توسط اصلاح طبان، هم مشروطه‌خواهان، هم جریان های اتنیکی و هم جریانات چپ و رادیکال تحمل یا برسمیت شناخته شود، نشانگر ظرفیت آن در ایجاد تعامل و تعادل سیاسی در جامعه است.»
مثال هایی که این شخص برای گذار می آورد، گذار در آفریقای جنوبی، شیلی و لهستان است.
این ها نکات اساسی طرح شده در مقالات و سخنرانی های جریان «گذارطلب» در مورد دو راه اصلاح طلبی و انقلابی و نیز طرح نظرات خودشان است. چنان که خواننده می بیند آمال شان در بهترین حالت جمهوری دموکراتیک بورژوایی است.
حضرات تا آنجا که نظرات اصلاح طلبان حکومتی را شرح می دهند تا حدودی این کار را درست انجام می دهند اما به نظرات انقلابیون که می رسند این نظرات را با صداقت و به درستی شرح نداده بلکه از یک سو نظریه ی انقلاب را خواه در مفهوم و خواه تاریخی تحریف می کنند و از سوی دیگر با درهم کردن نظرات جریان های براندازی امپریالیستی و براندازی انقلابی، سفسطه، همانند سازی های دروغین و غیره این نظرات را شرح می دهند. آنها همچنین نظرات خود را نیز که اساسا رفرمیستی و اصلاح طلبانه می باشد آن گونه که واقعا هست یا می تواند باشد شرح نداده بلکه با بازی با کلمات و مفاهیم مشتی وجوه و امتیاز های دروغین بار نظرات خود می کنند.
نمونه ای از تحریف نظریه ی انقلاب به وسیله ی یک گذارطلب
در بخش های آینده ما این نظرات را بررسی خواهیم کرد. اکنون تنها نمونه ای از تحریف نظریه ی انقلاب را به وسیله ی آنها را می آوریم: 
«همچنین مفهوم گذار برخلاف براندازی، مفهومی سلبی نیست. زمانی که از براندازی سخن گفته می شود – چه درشکل کودتا، چه حمله نظامی و چه انقلاب قهری- تاکید بر جنبه سلبی در برچیدن حکومت برجسته است( این جز درهم کردن مفهوم انقلاب با حمله ی نظامی امپریالیستی و یا کودتای امپریالیستی - کودتای ملی بحثی مستقل دارد - و تحریف نظریه انقلاب چه چیزی دیگری است؟!). اما گذار در بنیاد مفهومی ایجابی است که در آن بلافاصله پرسش گذار از جمهوری اسلامی به چه ساختاری دیگری جنبه کانونی می یابد. پرسشی که از منظر جمهوری خواهان محتوای آن گذار از نظام استبداد دینی حاکم به دموکراسی و جمهوریت است.» و
«به هر رو تاکید بر گذار مسالمت‌آمیز، جریان تحول‌طلبی را هم از جریان براندازی و هم از اصلاح‌طلبی متمایز می‌کند.»( درویش پور)
خیر! در«کانون» نظریه ی انقلاب دموکراتیک کلاسیک بورژوایی برنامه ای و طرحی برای جایگزینی حکومت بورژوایی( دیکتاتوری بورژوایی و برقراری تمام و کمال سرمایه داری رقابت آزاد) موجود نبود! نماینده گان انقلابی بورژوای هلند و انگلستان و فرانسه در انقلاب های دو سده ی هفدهم و هجدهم تنها می خواستند حکومت های استبدادی فئودالی را براندازند و بعد بنشینند فکر کنند که چه باید بکنند! با این تفاصیل، تمامی مبارزه ی نماینده گان بورژوازی در عرصه های فلسفی و اقتصاد سیاسی و سیاست و هنر با فئودالیسم که طی چندین دهه پیش از این انقلاب ها در این کشورها به ویژه انگلستان و فرانسه انجام شد کشک بود.
 خیر! در انقلاب دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر و نیز انقلاب سوسیالیستی اصلا برنامه ای در «کانون» کار نبود! برای بلشویک ها در انقلاب اکتبر و انقلابیون کمونیست چین و دیگر کشورها تنها براندازی و سرنگونی حکومت های ارتجاعی«برجسته» بود اما برنامه برای آنها «برجسته» نبود!؟(1)
 ای حضرات والای لیبرال رفرمیست! حقایق آشکار را تحریف می کنی! حزب بلشویک بر مبنای تئوری های مارکس و انگلس در مورد انقلاب های دموکراتیک و کمونیستی در همان اوان قرن بیستم و پیش از کسب قدرت، برنامه ی حداقل و حداکثر خود را تنظیم کرده بود و این تازه پس از نزدیک به نیم قرن مبارزه با تزاریسم به وسیله انقلابیون روس روی داده بود که در آنها نه تنها می دانستند چه نمی خواهند بلکه نظراتی در مورد اینکه چه حکومتی و با چه اقتصاد و سیاستی باید جایگزین شود تدوین کرده بودند. حتی پیش از انقلاب اکتبر که لنین تزهای آوریل خود را نگاشت تمامی تغییرات لازمه در برنامه و گذار از انقلاب دموکراتیک به سوسیالیستی را طرح کرد.
 و اما حزب کمونیست چین: این حزب نیز نه تنها برنامه ی حداقل و حداکثر خود را در همان اوان پایه گذاری(1921) تدوین کرده بود بلکه برنامه ی حداقل خود یعنی انقلاب دموکراتیک تراز نوین  را در مناطق سرخ که در اواخر دهه ی سی، صد میلیون جمعیت داشت اجرا می کرد.
هرمز دامان
30 تیرماه 1403
یادداشت
1-    بازی با واژه ی«برجسته» را بنگرید. آخر ای پروفسور جامعه شناس! هر دو اینها برای انقلابیون کمونیست و دموکرات های انقلابی مهم است هم  تدوین برنامه و هم تحقق سرنگونی حکومت مرتجع برای پیاده کردن برنامه. روشن است که هر دو پیش از سرنگونی وجود دارند. در مقطع نخست تبلیغ برنامه عمده است و سپس تشکیلات و برنامه ی عملی گام به گام برای سرنگونی عمده یا«برجسته» می شود و در مقطع پس از سرنگونی اجرای برنامه«برجسته» می شود. در جنبش مهسا نیز بیست تشکل که بخشی از آنها تشکل های مبارز کارگری رشته ها و کارخانه ها بودند منشوری دادند که به نوبه ی خود طرح یک برنامه بود.  

No comments:

Post a Comment

به مناسبت سالگرد خیزش دموکراتیک«زن، زندگی، آزادی»(5بخش پایانی)

    وضع جناح های مسلط بر حکومت نگاهی به تفاوت وضع کنونی حکومت خامنه ای با سال گذشته دو تغییر مهم را نشان می دهد. نخستین تغییرجایگزینی دولت ...