Sunday, September 15, 2024

به مناسبت سالگرد خیزش دموکراتیک«زن، زندگی، آزادی»(5بخش پایانی)

 

 
وضع جناح های مسلط بر حکومت
نگاهی به تفاوت وضع کنونی حکومت خامنه ای با سال گذشته دو تغییر مهم را نشان می دهد. نخستین تغییرجایگزینی دولت پزشکیان که مخدوم خامنه ای  و دم و دستگاه های اطلاعاتی و نظامی و ... می باشد به جای دولت رئیسی ایضا مخدوم خامنه ای است که به مدت سه سال سرکار بود. این تفاوت نشانگر اتحاد نسبی جناح های حاکم اصول گرا و اصلاح طلبان حکومتی است.
در مورد اصلاح طلبان حکومتی باید گفت که این ها دارودسته هایی بوده و هستند که از جنبش دی ماه 96 به این سو، علیه جنبش خلق مبارزه کرده و با تمامی وجود خواهان حفظ نظام کنونی( اکنون دیگر باید گفت حفظ ولایت فقیه) بوده اند. از کارگزاران سازندگی و جریان عدالت و توسعه و محمد خاتمی و بهزاد و نبوی و عارف ... گرفته تا مشتی مزدور به اصطلاح تئوریسین مانندعباس عبدی و احمد زیدآبادی و نوچه ی رفسنجانی صادق زیبا کلام .
پیش از این البته بین این اصلاح طلبان حکومتی با هسته ی سخت قدرت و رئیس آن خامنه ای علیه جنبش توده ها اتحاد وجود داشت، اما به دلیل رانده شدن اصلاح طلبان حکومتی از تمامی دستگاه دولتی و به بازی گرفته نشدن آنان پس از دولت دوم روحانی، این اتحاد  نمی توانست خود را در وجوه عملی نشان دهد. با این حال اصلاح طلبان حکومتی در مقابل خیزش های انقلابی و به ویژه «زن، زندگی، آزادی» ایستاده و در مقابله با آن به تبلیغ و ترویج دست زدند و به احتمال قوی بخش هایی از آنها مزدورانی همچون عباس عبدی و زید آبادی و ...در تمامی فرایند این جنبش ها و خیزش های اخیر مشاوره هایی به سازمان های اطلاعاتی و سپاه پاسداران در مورد شیوه های سرکوب جنبش داده اند.
اما پس از پایان دولت روحانی و و در سه سال دولت رئیسی اینان در قدرت سیاسی سهیم نبوده و به همین دلیل جدا از همراهی با خامنه ای در تمامی سرکوب ها، همواره خواهان جایگاه در طبقه ی حاکم و نقش عملی در قدرت بوده و برای آن تلاش می کردند. این امری است که پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» و کشته شدن رئیسی و تغییر تاکتیک خامنه ای  از دولت یکدست و جوان حزب اللهی  به دولت «وفاق ملی» دست داد.
اکنون می توان گفت اصلاح طلبان حکومتی همراه با باند خامنه ای و جریان های اصول گرایی مانند قالیباف و جلیلی در یک جبهه و علیه جنبش خلق ردیف شده اند. وجود این اتحاد نسبی بین طبقه ی حاکمی که دچار تضادهای زیادی شده بود نخستین تفاوت وضعیت کنونی با چند سال گذشته است.
تغییر دوم بر می گردد به وظایفی که خامنه ای آن را بین جناح های حاکم تقسیم کرده است. خامنه ای تمامی ارکان های قدرت سیاسی و اطلاعاتی و نظامی و فرهنگی و حقوقی و روابط خارجی و غیره را در دست باند خود نگه داشته و بخش اقتصاد را که وی اعلام کرد مهم ترین مساله ی حکومت است به مابقی دولت پزشکیان سپرده است.
به این ترتیب بخش اصلی قدرت حاکمه تمامی قوای سرکوب را در دست خود نگه داشته و بخش اقتصاد را به اصلاح طلبان حکومتی سپرده است حال آن که در دولت رئیسی چنین تمایزی وجود نداشت.
با توجه به این وضع حتی اگر اصلاح طلبان حکومتی برنامه های مستقلی برای بیرون آوردن حکومت از بن بست یعنی امری که خود را در آن حرفه ای و کارآمد می بینند(دولت را به دست ما بدهید تا ببینید چگونه معجزه کرده و جنبش توده ها را به عقب رانده و شرایط را به نفع حکومت تغییر خواهیم داد!) و تغییر وضعیت اقتصادی به نفع قدرت گیری بیشتر جناح خود داشته باشند اما چگونگی تقسیم قدرت و روابط درونی جناح ها و باندهای حاکم این امکان را به آنها نمی دهد در جهت چنین برنامه هایی گام هایی جدی و اساسی بردارند.
برای نمونه باز سازی روابط با غرب و برداشتن تحریم ها و امکان فروش نفت و ورود سرمایه های خارجی به ایران و...در دست آنها نیست. اموری که می تواند از یک سو به بهتر شدن موقعیت لایه های اصلاح طلبان حکومتی کمک کند و از سوی دیگر مسکنی به بحران اقتصادی کنونی تزریق کرده و احتمالا برای مدتی اوج گیری بیشتر آن و در نتیجه برآمد جنبش توده ها را به عقب اندازد.
و یا مثلا آنها نخواهند توانست فسادی ساختاری که تمامی دم و دستگاه های نظامی و قضایی و قانونگذاری و اجرایی و غیره را دربر گرفته است از میان بردارند. این فساد را نمی توان با دولت« وفاق ملی» که طبعا بوی «وفاق با فساد ملی» هم از آن به مشام می رسد از بین برد. توجه کنیم که سلامی فرمانده سپاه به پزشکیان می گوید که شما پروژ ه های اقتصادی را به ما یعنی سپاه و قرارگاه خاتم النبیاء بسپارید و پزشکیان می گوید ما و شما نداریم همه یکی هستیم. و اما سپردن پروژه های اقتصادی به سپاه یعنی تداوم وضع کنونی و تداوم فساد. چرا که سپاه یکی از مراکز اصلی فساد است همچنان که مرکز جنایت و باندهای مزدوری است .
به این ترتیب با توجه به وضعیت کنونی سیاسی کشور و علیرغم اتحاد نسبی بخش هایی از جناح های اصول گرا با اصلاح طلبان حکومتی و تشکیل دولت «وفاق ملی» امور به سمتی نمی رود که بتواند مسائل و مشکلات طبقاتی را که همه علیه این وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در حال مبارزه هستند حل کند.
نتیجه ای که به دست می آید بدتر شدن وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور و تداوم تمامی جنبش هایی و به ویژه جنبش های کارگران و کشاورزان و دیگر زحمتکشانی است که در بخش های گذشته بر شمردیم. به عبارت دیگر مبارزه ی طبقاتی جاری در ایران می تواند پیش رود و شکفته تر و تکامل یافته تر از سال های گذشته شود.
خامنه ای و پاسداران اش و پزشکیان ودارودسته اش نمی توانند مراکز مبارزه و انقلاب را خاموش کنند!
نگاهی به جنبش های بیست و اندی ساله ی اخیر نشان می دهد که کانون ها و مراکز مبارزه از همان آغاز و به همین شکل کنونی خود وجود نداشته اند بلکه به مرور و طی مبارزات جسته و گریخته ایجاد شده و از تک و توک بودن و البته زیر سرکوب های شدید به وضع فعلی خود رسیده اند. یعنی نه رو به کم شدن و نه رو به شکل های پایین تر مبارزه و نه به سوی رویه های ملایم تر بلکه برعکس رو به شمار بیشتری یافتن و رو به شکل های عالی تر مبارزه و رو به رویه ها و خواست های رادیکال تر یافتن سیر کرده اند. به بیانی دیگر تمامی طبقات خلق و لایه های درون آنها کم یا بیش فعال شده و تقریبا اکثریت به اتفاق آنها در این که جمهوری اسلامی باید برود و باید آن را سرنگون کرد به نظر واحدی رسیده اند و نیز اشکال مبارزه را ارتقاء داده اند.
 البته اکثریت مردم در سراسر ایران طی سال های1376 تا 1380 بارها به حکومت نه گفتند و نیز همین وضع در سال 1388 با یک نه بزرگ پدید آمد اما وضع به گونه ای نبود که به این گستره مراکز استوار اعتراض و مبارزه پدید آید. در عین حال در جنبش های سراسری دی ماه 96 و آبان 98 جنبش با این که سراسری بود مدت زمان زیادی به درازا نکشید و به ایجاد چنین مراکزی منجر نشد. مراکزی که در عین حال چنین تداوم یابند و چنین به رادیکالیسم بگرایند و چنین خواست شان سرنگونی جمهوری اسلامی باشد.
روشن است که در کنار این جنبش ها و به مرور برخی تشکل های  کارگری همچون سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و همچنین شورای هماهنگی  تشکل های صنفی فرهنگیان شکل گرفتند و مبارزات صنفی خویش را پیش بردند. اما اینها نه همه ی این کانون های کنونی بودند و نه خواست های آنها در آن برهه ها خواست های کنونی شان بود.
 به واقع پس از آبان 98 است که کانون های تازه یکی پس از دیگری شکل می گیرند و این ها همه در خیزش انقلابی نوین رو می آیند و نیز شمارشان بیشتر و بیشتر و خود شکوفاتر و پربرگ تر می گردند. طبقات و لایه های بیشتری از طبقات در مبارزات شرکت می کنند و مراکز و کانون های بسیاری از مبارزه شکل می گیرند.
بر مبنای آنچه گذشته است و نیز وضع کنونی و تلاش های عموما بی نتیجه و یا کم نتیجه ی سرکوب های حقیرانه خامنه ای و سران پاسدارش می توان این گونه پیش بینی کرد که در مبارزات آینده، نه تنها این کانون ها خاموش نمی شوند بلکه مرتب گسترش یافته و شکوفاتر شده و جوانب تازه ای نیز پیدا می کنند و نیز رادیکالیسم بسیار ژرف تر و اشکال شدیدتری از مبارزه در پیش می گیرند.
گسترش اعتصابات کارگران صنعتی
و اما با توجه به جوش و خروش کارگران صنعتی و اعتصاب های پی در پی در رشته ها و کارخانه های صنعتی می توان گفت که در چشم انداز پیش رو برجسته شده مبارزات طبقه ی کارگر بیش از گذشته به چشم می آید. در صورتی که این امر رخ دهد و طبقه ی کارگر به مرکز ثقل جنبش های جاری تبدیل شود، شرایط تغییر کرده و بدون تردید گام هایی بزرگ در اتحاد صفوف خلق و پیشروی جنبش و انقلاب برای سرنگونی برداشته خواهد شد.
هرمز دامان
25 شهریور 1403
     
      
 
 
 
 

 

No comments:

Post a Comment

به مناسبت سالگرد خیزش دموکراتیک«زن، زندگی، آزادی»(5بخش پایانی)

    وضع جناح های مسلط بر حکومت نگاهی به تفاوت وضع کنونی حکومت خامنه ای با سال گذشته دو تغییر مهم را نشان می دهد. نخستین تغییرجایگزینی دولت ...