بخشی از مقاله ی اوضاع کنونی و وظایف ما
( منتخب آثار جلد 4(ص
243- 247)
مصادره
زمین
های
طبقه
فئودال
و
واگذار
كردن
آنها
به
دهقانان؛
مصادره
سرمایه
ی انحصاری كه در صدر آن چیانكایشک، سون زی وین، كون سیان سی و چن لی فو قرار دارند و واگذار كردن آن به دولت دموکراتیک نوین؛ پشتیبانی از صنایع بازرگانی بورژواری ملی این هاست سه سیاست عمده اقتصادی انقلاب دموکراتیک نوین. چهار فامیل بزرگ چانکایشک،
سون
زی
وین،
كون
سیان
سی
و
چن
لی
فو طی بیست سال حكومت خود ثروت هنگفتی بالغ بر 10 تا 20 میلیارد دلار آمریكائی به هم زده اند و تمام رشته های حیاتی اقتصادی كشور را به انحصار خود در آورده اند. این سرمایه ی انحصاری با آمیختن با قدرت دولتی به سرمایه داری انحصاری دولتی مبدل شده است. این سرمایه داری انحصاری با پیوند نزدیكی كه با امپریالیسم خارجی، طبقه مالكان و دهقانان مرفه تراز كهن داخلی یافته است، به سرمایه داری انحصاری دولتی كمپرادوری و فئودالی بدل گردیده است. این است پایه اقتصادی قدرت سیاسی ارتجاعی چانکایشک. این سرمایه داری انحصاری دولتی نه تنها به كارگران و دهقانان بلكه به خرده بورژوازی شهری ستم روا می دارد و نیز به بورژوازی متوسط خساراتی وارد می آورد.
در
طول
جنگ
مقاومت
ضد
ژاپنی
و
بعد
از
تسلیم
ژاپن
این
سرمایه
داری
انحصاری
دولتی
به
حد
اكثر
رشد
خود
رسید
و
شرایط
مادی
كاملی
برای
اجرای انقلاب
دموکراتیک
نوین
فراهم
آورد.
این سرمایه
در
چین
معمولا
سرمایه بوروکراتیک خوانده می شود و این بخش از سرمایه داران معروف به سرمایه داران بوروکراتیک را
بورژوازی
بزرگ
چین
می
نامند. وظایف
انقلاب
دموکراتیک
نوین
در
داخل كشور
علاوه
بر
لغو
امتیازات
امپریالیست
ها در
چین
عبارت
است
از
برانداختن
استثمار و
مظالم
طبقه
مالكان
و
سرمایه
داران
بوروکراتیک( بورژوازی بزرگ)، تغییر مناسبات تولیدی كمپرادور فئودالی و آزاد كردن نیروهای مولده. قشر های فوقانی خرده بورژوازی و بورژوازی متوسط كه از این طبقات و حاكمیت دولتی رنج و خسران می برند، علیرغم تعلقی كه با بورژوازی دارند، می توانند در انقلاب دموکراتیک نوین شركت جویند یا بی طرف بمانند. اینان كه با امپریالیسم پیوندی نداشته و یا پیوند سستی دارند، بورژوازی ملی واقعی را تشكیل می دهند. قدرت سیاسی دولت دموکراتیک نوین در هر جا كه مستقر شود، باید این قشر ها را با قطعیت و بدون چون چرا مورد پشتیبانی قرار دهد. در مناطق تحت حكومت چانکایشک عده قلیلی از افراد قشر های فوقانی خرده بورژوازی و بورژوازی متوسط - عناصر دست راست این قشر ها- دارای گرایش های سیاسی ارتجاعی بوده و با اشاعه تصورات واهی نسبت به امپریالیسم آمریكا و دارودسته مرتجع چانکایشک علیه انقلاب دموکراتیک خلق قد علم می كنند ما
به
محض مشاهده
ی
نفوذ این
گرایش
های ارتجاعی
در
میان
توده
ها
باید
با
عریان ساختن
ماهیت
واقعی
آنان
در
برابر
توده
ها
نفوذ
سیاسی
آنها
را
در
میان
مردم
خنثی كرده
و
توده
ها
را
از
بند
آن
ها نجات
دهیم.
ولی حملات
سیاسی
و
نابودی
اقتصادی دو
موضوع
كاملاً
گوناگون
اند؛ این
خطا
خواهد
بود
اگر
ما
این
دو
را
باهم
مخلوط كنیم.
انقلاب
دموکراتیک
نوین
تنها فئودالیسم
و
سرمایه
داری
انحصاری
- طبقه مالكین و بورژوازی بوروکراتیک)بورژوازی
بزرگ
(- را
از
میان
بر
می
دارد، ولی
هدف اش از
میان
برداشتن
سرمایه
داری
به
طور اعم
و
قشرهای
فوقانی
خرده
بورژوازی
و
بورژوازی متوسط
نیست . به
علت عقب ماندگی اقتصادی چین، حتی پس از پیروزی انقلاب در سراسر كشور نیز وجودیک بخش كاپیتالیستی اقتصاد ملی متعلق به قشر فوقانی خرده بورژوازی و بورژوازی متوسط برای مدت طولانی هنوز مجاز خواهد بود و به علاوه طبق اصل تقسیم كار اقتصادی ملی، رشد و توسعه معین كلیه آن عناصر بخش كاپیتالیستی كه به نفع اقتصادی ملی است، لازم خواهد بود؛ این
بخش
كاپیتالیستی جزء لاینفك اقتصاد ملی خواهد بود. قشر فوقانی خرده بورژوازی كه در اینجا به آن اشاره شد، صاحبان
مؤسسات
كوچک
صنعتی
و
بازرگانی
هستند
كه
كارگر
و یا
فروشنده
اجیر
می
كنند . علاوه بر این، عده زیادی از پیشه وران مستقل و تجار خرده پا هم وجود دارند كه نه كارگری اجیر می كنند و نه فروشنده ای، و بدیهی است كه باید آنها را مورد پشتیبانی كامل قرار داد. پس از پیروزی انقلاب در سراسر كشور، مؤسسات
دولتی
بزرگ
كه
از
بورژوازی
بوروکراتیک گرفته شده اند و بر تمام رشته های حیاتی اقتصادی ملی نظارت می كنند، به مالكیت دولت دموکراتیک نوین در خواهد آمد؛ به علاوه، یک اقتصاد
كشاورزی
آزاد
از
فئودالیسم
وجود
خواهد
داشت
كه
هر چند
برای
مدتی
طولانی
اساساً
به
طور پراكنده
و
منفرد
اداره
خواهد
شد،
ولی
در
آینده به
تدریج به
سوی كئوپراتیوه
شدن
خواهد
رفت.
در چنین
شرایطی،
موجودیت
و
رشد این
بخش
از
سرمایه
داری
كوچک
و
متوسط
هیچ
گونه خطری
ندارد.
در
مورد
اقتصاد دهقانان
نو
مرفه
كه
الزاما
بعد
از
اصلاحات
ارضی
در
روستا
ها
پدید
می
آید، نیز
اصل فوق
صادق
است.
و
به
هیچ وجه نباید
آن
سیاست
چپ
افراطی
نادرست
را
نسبت
به بخش
اقتصادی
قشر
فوقانی
خرده
بورژوازی
و
بورژوازی
متوسط
تكرار
كنیم
كه
حزب ما در 1931-1934در پیش گرفته بود (مانند تقاضا های بی مورد به نفع کارگران؛ مالیات بر درآمد بیش از حد؛ تجاوز به منافع صاحبان صنایع و بازرگانان در جریان اجرای اصلاحات ارضی؛ و اتخاذ سیاست كوته نظرانه و یك جانبه برای به اصطلاح« رفاه زحمتكشان» به عوض اتخاذ سیاستی جهت رشد و توسعه تولید، اعتلای اقتصاد، توجه كردن به منافع عمومی و خصوصی و تأمین منافع كار و سرمایه .( مسلم
است
كه
تكرار
این
اشتباهات
به
منافع
توده
های
زحمتكش
و
همچنین به
منافع
دولت
دموکراتیک
نوین
زیان
می
رساند. یكی
از
مواد
برنامه
قانون
ارضی چین
می
گوید:« دارائی و اموال و فعالیت قانونی صاحبان صنایع و بازرگانی باید از تجاوز مصون بمانند ». در اینجا مقصود از صاحبان صنایع و بازرگانان تمام پیشه وران مستقل و تجار كوچک و همچنین كلیه سرمایه داران كوچک و متوسط است. به طور كلی، تركیب اقتصاد چین نوین بدین قرار خواهد بود: 1- اقتصاد
دولتی
به مثابه بخش
رهبری
كننده؛
-2اقتصاد كشاورزی كه به تدریج از شكل انفرادی به شكل كلكتیو رشد می یابد؛ 3 - بخش پیشه وران مستقل و تجار كوچک و همچنین اقتصاد سرمایه داری شخصی كوچک و متوسط . اینها همه در مجموع تشكیل دهنده اقتصاد ملی دموکراتیک نوین هستند. اما اصول هدایت كننده در اقتصاد ملی دموکراتیک نوین باید مستقیماً به هدف عمومی دایر بر رشد و توسعه تولید، اعتلای اقتصاد، توجه كردن به منافع عمومی و خصوصی و تأمین منافع كار و سرمایه خدمت كند. هرگونه رهنمود ، سیاست و تدبیر دیگری كه مغایر این هدف عمومی باشد، نادرست است .
اشاره ی مائو به ساخت سرمایه
داری بوروکراتیک در کنار ساخت فئودالی
سخنرانی در جلسه بوروی سیاسی
کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در اوچان 1 دسامبر 1958 آثار منتخب جلد 4 نقل شده در توضیح بر مصاحبه با خبرنگار امریکایی آنا لوئیز استرانگ
همان طوری که در جهان چیزی یافت نمی شود که طبیعت
دوگانه نداشته باشد( این قانون وحدت اضداد است)، امپریالیسم و تمام مرتجعین نیز دارای طبیعت دوگانه اند ـ آنها هم ببر
حقیقیاند و هم ببر کاغذی. در تاریخ، طبقات بردهدار و مالکین فئودال و بورژوازی
قبل از به دست آوردن قدرت دولت و یا تا مدتی بعد از آن، سرشار از نیروی حیات،
انقلابی و مترقی بودند ـ آنها ببران حقیقی بودند؛ ولی با گذشت زمان به علت این که
طرف مخالف آنان یعنی طبقه ی بردگان، طبقه ی دهقانان و پرولتاریا به تدریج نیرومند گردیده و علیه آنها هر لحظه شدیدتر
مبارزه میکردند، این طبقات حاکم رفته رفته به عکس خود تغییر یافتند و به افراد
مرتجع و عقبمانده تبدیل گردیدند. آنها ببران کاغذی شده و سرانجام از طرف
مردم سرنگون گردیدند، یا سرانجام سرنگون
خواهند شد. طبقات مرتجع عقبمانده و پوسیده این خصلت دوگانه را حتی در برابر
مبارزه مرگ و زندگی خلق نیز حفظ میکنند. آنها از یک سو ببران حقیقی و آدمخوارند و
انسان ها را میلیون میلیون، ده میلیون ده میلیون میبلعند. امر مبارزه خلق دوران
سخت و پردردی را پیموده و از راه پر پیچ و خمی گذشته است. مردم چین قبل از رسیدن
به پیروزی در سال 1949، برای برانداختن سلطه ی امپریالیسم و فئودالیسم و سرمایهداری
بوروکراتیک در چین مجبور شدند که بیش از صد سال وقت صرف کنند و دهها میلیون جان
آدمی قربانی دهند. ملاحظه کنید، آیا اینان ببران زنده، ببران پولادین، ببران حقیقی
نبودند؟ ولی سرانجام به ببران کاغذی، ببران مرده و ببران خمیری بدل گشتند. اینها
همه حقایق تاریخی هستند. آیا انسان ها شاهد این رخدادها نبوده یا درباره آنها چیزی
نشنیدهاند؟ اینها همه در واقع هزاران هزار گواه هستند! هزاران هزار! بدین سبب
بایستی امپریالیسم و همه مرتجعین را به طور ماهوی و از یک دید طولانی و از نظر
استراتژیک همان گونه که واقعاً هستند، ببر کاغذی شمرد. از سوی دیگر آنها ببران
زنده، ببران پولادین، ببران حقیقی هستند که قادرند انسان ها را ببلعند. بر این
اساس است که باید فکر تاکتیکی ما استوار گردد.
No comments:
Post a Comment