Friday, October 31, 2025

دستگاه قضایی فاسد و جنایتکار حکومت ولایت فقیه و مواضع متضاد در مورد یک پرونده


 

در تاریخ 6 آبان ماه جاری روزنامه ی هم میهن مصاحبه ای را با نام« ناگفته های پرونده ی سوپر استار» منتشر کرد که الهه ی محمدی( یکی از دو خبرنگار بازداشت شده در پرونده ی ژینا) با دختری که شاکی پرونده ی فوتبالیست سابق و بازیگر مشهور است و همچنین مادر دختر انجام داده بود. در این گفتگو دختر و مادر به شرح چگونگی ماجرا و رویدادهای پس از آن پرداخته و به این ترتیب شرح تازه ای در اختیار مردم قرار داده بودند.

این شرح که به کلی متفاوت از شرح همسایه ها و دوستان بازیگر معروف است حکایت از آن دارد که دختر جوان در پی درخواست بازیگر و زنی که در مورد نبود مشکل و مساله ای در رفتن به خانه ی بازیگر به دختر اطمینان داده است، برای امضای قرارداد همکاری به خانه ی وی رفته و در آنجا مورد تجاوز قرار گرفته است. در پی آن به سازمان پزشکی قانونی رفته و به وسیله ی این سازمان تجاوز دوبار تایید شده است و با تستDNA بازیگر مشخص شده که بازیگر عامل آن بوده است. افزون بر اینها مادر و دختر گفته اند که به آنها پیشنهاد 50 میلیاردی داده شد تا از شکایت صرف نظر کنند اما آنها نپذیرفته اند.

از سوی دیگر بازیگر توانسته با قرار چند صد میلیاردی آزادانه از کشور خارج شود. دستگاه قضایی و تسنیم نشریه ی وابسته به سپاه پاسداران خروج وی را قانونی دانسته و نیز رئیس پزشکی قانونی گفته است که تا کنون هیچ پرونده ای در مورد ادعای تجاوز نسبت داده شده به بازیگر سینما به این سازمان ارسال نشده و این سازمان موضع رسمی در این خصوص نداشته است. و بنابراین آنچه دختر و مادر در مورد نظر پزشکی قانونی می گویند صحت ندارد( و یا وی اطلاعی در مورد آن ندارد).

بازیگر هم پس از بیرون رفتن از کشور وی طی یادداشتی تمامی حرف های دختر و مادر را «دروغ» و «تهمت» خوانده است.

بر مبنای آنچه دیده و شنیده و خوانده ایم می توان سه فرض را طرح کرد.

نخست این پرونده از زمره ی آنهایی است که به وسیله ی باندهای در قدرت برای به سایه بردن و به فراموشی سپردن افشاگری در مورد بزم عروسی دختر شمخانی به وسط میدان انداخته شد و بنابراین با به سایه رفتن موضوع شمخانی می باید به شکلی این پرونده را جمع می کردند. در این فرضیه ماجرا به کلی متفاوت است از آنچه تا کنون بیان شده است.

دوم اینکه شکایتی صورت گرفته اما قضیه به آن گونه است که بازیگر و دوستان و همکاران نزدیک و به ویژه همسایه های وی ( بر مبنای گفته های دیگران و نه  اینکه خود همسایه ها با نام و شرح روشن ماجرا را گفته اند) می گویند. دختر با بازیگر به مدت شش ماه رابطه داشته و به مرور در این روابط با طرح و نقشه ی خودش یا اشخاصی دیگر( همراهی خودش و یا فریب خوردن اش) تقاضای مبلغ زیادی پول کرده و گفته است که در صورتی که این پول به وی داده نشود طرح تجاوز از جانب بازیگر و شکایت از وی را پیش می کشد.

و سوم  ماجرا آن گونه است که دختر و مادرش در این گفتگو بیان کرده اند.

ما در یادداشت پیشین خود بیشتر مورد نخست و مورد دوم را فرض گرفته و بیشتر هم بر مبنای آنها داوری کردیم اما در این یادداشت بر مبنای گفته های دختر و مادر و رویه ی دستگاه قضایی و پزشکی قانونی به فرض و تصور سومی که می توان از ماجرا داشت می پردازیم.

امکان این که آنچه دختر و مادر می گویند راست باشد زیاد است. مهم ترین نکته ای که این امکان را تقویت می کند بازداشت بازیگر و نپذیرفتن سپرده برای آزادی و به زندان فرستادن وی است. در واقع نپذیرفتن قرار و به زندان فرستادن بازیگر بیشتر حکایت از آن داشت که تاییدیه ی پزشکی قانونی در مورد تجاوز به عنف بازیگر در متن بازپرسی و پرونده بوده است و از این رو بازیگر نمی توانسته با قرار موقت آزاد گردد. اما دو سه روز بعد پرونده از یک دادگاه به دادگاه تجدید نظر می رود و اتفاقات یکی پس از دیگری روی می دهد: دادگاه رویه ی پیشین خود را به طور کلی تغییر می دهد. فرد از زندان آزاد شده و سپس به طور قانونی از کشور خارج می شود و پزشکی قانونی به انکار نظرات دختر و مادر می پردازد.

 امور اخیر می تواند حکایت از آن داشته باشد که مبالغ کلانی پول از جانب بازیگر به دستگاه قضایی و پزشکی قانونی پرداخت شده تا از یک سو پزشکی قانونی تمامی آنچه پیش از آن به صحت آن گواهی داده بود انکار کند و دستگاه قضایی نیز پرونده را دست کاری کرده و با تغییر دادگاه و قاضی و غیره به مسیر دیگری اندازد و جا برای تغییر حکم بازداشت و دیگر تغییرات در پرونده باز شود. یکی از پشتیبان این تغییرها در روند بازرسی پرونده نیز روزنامه تسنیم است که وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران می باشد.

می توان این گونه اندیشید که خارج شدن بازیگر از این رو بوده که در داخل پرونده را مشمول مرور زمان کنند و از حدت آن بکاهند و سپس یا با پول دختر و مادر را بخرند و یا اگر نتوانستند بخرند ماجرا را دستکاری کرده و آن گونه که خود مایل اند جلوه دهند و سپس در شرایطی که بازیگر دیگر در مظان اتهام و یا حداقل اتهام سنگین نیست اگر خواست به کشور بازگردد. در صورتی که دستگاه قضایی نتواند چنین کاری کند- و این به طور عمده در نتیجه افشاگری همه جانبه و دخالت دختران و زنان پیشرو و پشتیبانی مردان از آنها میسر است -  انگاه بازیگر خارج شده که اتهام سنگین را علیه خود می بیند دلیلی برای بازگشت به کشور نخواهد داشت.( اخبار تازه حکایت از آن دارد که بازیگر از ترکیه به تورنتو کانادا رفته است). به طور کلی اگر وضع به همین منوال پیش رود امکان این که مسائل این پرونده روشن شود بسیار کم است.

موضع تفاله های قرون وسطایی 

دارودسته های حکومتی در این خصوص موقعیتی بالا برای خود قائل شده و ظاهرا موضع بی طرف گرفته اند، اما واقع این است که در این مورد با موج پشتیبانی از بازیگر که در فضای مجازی جریان دارد و وی را بیگناه می داند همراهی کرده و می کنند. آنها دختر را محکوم کرده و خطاب به وی گفته اند که : «می خواستی به خانه اش نروی. می خواستی دنبال فیلم بازی کردن نباشی می خواستید دنبال این هرزه بازی ها نباشید» و چیزهایی از این گونه.

این داردسته در مورد عکس زن چادری که در روزنامه ی هم میهن چاپ شده بود موضع گرفته و خودشان را پشت چادر و حجاب پنهان کرده و وراجی هایی از این گونه که شما چکار چادر دارید  تحویل مردم داده اند. به نظر می رسد که عکس زن چادری را بهانه کرده اند و سایت را بسته اند تا مانع اطلاع رسانی های بیشتر پیرامون مساله شوند. اگر دیروز هم و غم شان این بوده که پرونده ی عروسی دختر قالیباف را از رده  نخست خارج کنند امروز هم و غم شان این است که این پرونده را از رده ی نخست بیرون برند.

 به طور کلی دستگاه قضایی و در واقع کل جریان حاکم خواه از نظر فساد و تباهی و پول گرفتن و متهمی را با این جرم سنگین آزاد گذاشتن که به خارج از کشور برود و خواه از نظر فرهنگی – ایدئولوژیک به بهانه ولنگاری دختران و زنان، به نفع بازیگر مشهور و بر ضد دختر مورد ستم واقع شده موضع گرفت. این مواضع جز تداوم تقابل حکومت با جنبش «زن زندگی آزادی» نیست.

جنبش «زن زندگی آزادی»

جهت عمده ی جنبش ژینا در سال 1401 نظام مردسالاری حاکم و ستم بر زنان بود. رفع ستم بر زنان با آزادی در حال حاضر محدودی که زنان در مساله ی پوشش به دست آورده اند پایان نمی پذیرد کما این که در اکثریت به اتفاق کشورهای جهان آزادی پوشش وجود دارد اما ستم مردسالارانه بر زنان بیداد می کند. از این رو جنبش زنان می باید به دنبال کردن خواست های خود تا رفع ستم مردسالارانه بر زنان ادامه دهد.

 این جنبش باید در هر موردی که ستمی بر زنان وجود دارد دخالت کند و در مورد آن به اتخاذ مواضع درست و مبارزه برخیزد. تجاوز یکی از بدترین اشکال ستم بر دختران و زنان است و تاثیرات مخربی بر زندگی آتی آنان می گذارد. بنابراین مبارزه با آن و نیز دیگر اشکال ستم جزو مبارزه زنان و نه تنها زنان بلکه طبقه ی کارگر و جنبش دموکراتیک - انقلابی و مترقی ایران است.

 

 م- دامون

هشتم آبان 1404 

 

      

Wednesday, October 29, 2025

جدال جناح ها و باندهای درون حاکمیت و اهمیت آن برای جنبش انقلابی

شدت گرفتن تضادهای میان حکومتیان

چنانکه پیش بینی می شد و ما نیز در همان اوان جنگ تاکید کردیم تضادهای میان جناح ها و باندهای حاکم شدت گرفته و حملات آنها به یکدیگر افزایش یافته است.

 یک سو روحانی و ظریف و افراد و جریان هایی که آنها را همراهی می کنند و سوی دیگر خامنه ای و باند هوادار وی در سپاه و نیروهای پایداری در مجلس و باند قالیباف.

شرایط کلی رشد تضادها

رشد این تضادها در شرایط کنونی و به ویژه انتقادات روحانی و ظریف جدا از مساله بازگشت تحریم ها و بدتر شدن وضعیت اقتصادی و امکانی شورش های توده ای و به طور کلی در خطر بودن امکان بقای نظام حکومتی کنونی، به این نیز بر می گردد که خامنه ای و باند پاسداران اش پس از جنگ دوازده روزه و ضربات وارده به آنها در موقعیت ضعیفی( شاید یکی از ضعیف ترین موقعیت های خود) قرار گرفته اند و از سوی دیگر مساله ی جانشینی خامنه ای مطرح است و باید مانع از سیر امور طبق خواست خامنه ای شد.

انتقادات روحانی و ظریف به سیاست های خامنه ای و شرکای پاسدار

روحانی و ظریف سیاست های خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت را نشانه گرفته اند و انتقادات خود را در زمینه های سیاست های داخلی و خارجی متوجه آن ها کرده اند. به همراه خامنه ای و سران سپاه، قالیباف رئیس مجلس خامنه ای نیز مورد حمله ی آنها واقع شده است.

موارد اساسی مورد بحث و نقد روحانی مواضع خامنه ای در امر توافقنامه ی برجام، دخالت سپاه در امور اقتصادی و به همراه نهادهای زیرنظر خامنه ای در دست گرفتن بیش از 60 درصد اقتصاد کشور، سیاست های جاه طلبانه ی خامنه ای و شرکای پاسدار در منطقه و پشتیبانی از گروه های نیابتی است.

همچنین روحانی و ظریف که رهبری باند طرفدار امپریالیست های غربی را در میان اصول گرایان میانه رو در دست دارند، تبعیت از امپریالیسم روسیه و شریک سیاسی اش چین را که سیاست خامنه ای و بخشی از سران پاسدار و جریان پایداری است مورد انتقاد قرار داده و به خامنه ای و هسته ی رهبری سپاه و باند هوادار امپریالیسم روسیه در جناح اصول گرایان و پاسداران تاخته اند.

سکوت نسبی کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی

در این جنگ درون حاکمیت در حال حاضر بیشتر روحانی و ظریف و برخی از افراد دیگر( این اواخر فائزه هاشمی که از به قتل رسیدن پدرش صحبت می کند) فعال بوده اند و دیگر جریان های درون حاکمیت از جمله چهره های سرشناس کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی( امثال خاتمی) تقریبا ساکت بوده و بیشتر نظاره گر این جدال گشته اند و این در حالی است که تقریبا آنچه روحانی و ظریف می گویند همان انتقاداتی است که بارها کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی به خامنه ای و سران پاسدار و هسته ی سخت قدرت وارد کرده اند.

این امر در مورد اصلاح طلبان غیر حکومتی نیز صادق است. آنها نیز در مورد جدال های اخیر سکوت کرده اند در حالی که انتقادات روحانی و افشاگری های وی در مورد سیاست های باند خامنه ای و دفتر رهبری و سران سپاه، حداقل بخشی از انتقادات آنها به حکومت را گرچه از موضع طبقاتی متفاوتی، تشکیل می دهد.

شیوه های مبارزه ی باندهای حاکم با یکدیگر- انتقادات روحانی و ظریف و تهدید به زندان و مرگ از سوی مخالفین آنها

اگر چه روحانی و ظریف صرفا انتقادات خود را در مورد سیاست های حاکم طرح کرده و می کنند در مقابل خامنه ای و هسته ی سخت قدرت( برخی از سران پاسدار و بخش مهمی از نماینده گان مجلس) کمتر به سیاست های مورد نظر روحانی و ظریف انتقاد کرده اند و به شدت به خودشان تاخته اند و آنها را به ناسزا گرفته اند و تهدید به مرگ کرده اند. رحیم صفوی یکی از سران پاسدار از« استخر فرح» صحبت می کند و امیر حسین ثابتی که از هوچی ترین بلندگوهای هسته مرکزی قدرت در مجلس است می گوید روحانی و ظریف باید محاکمه شوند و به جای شان که زندان است فرستاده شوند. قالیباف نیز که خود در مخالفت با جریان پایداری ها در مجلس وارد یک اتحاد با پزشکیان شده و دولت «وفاق ملی» نیز تا حدود زیادی متکی به اتحاد اصلاح طلبان حکومتی و جناح قالیباف است، اینک در چرخشی علیه روحانی و ظریف موضع گرفته و گفته است که این انتقادات مورد مخالفت دولت های روسیه و چین واقع شده است، که البته این سخنان وی با نقدهای تندی از جانب برخی از اصلاح طلبان حکومتی روبرو گردیده است.

به نظر می رسد چنین شیوه هایی از برخورد به روحانی و ظریف ( محاکمه و یا زندانی کردن و از آن بدتر ترور آنها) و به طور کلی حذف آنها در اوضاع فعلی که جدا از مسائل دیگر هر آن امکان برخاستن جنبش توده ای وجود دارد، بیش از آنکه به نفع خامنه ای و سران پاسدار باشد به ضررشان گردد.

علت این امر این است که روحانی و ظریف و کلا جریان عدالت و توسعه جزیی از اصول گرایان هستند و پشتیبانان زیادی در همین جناح دارند که گرچه ساکت هستند اما این صددرصد نخواهد بود که اگر اتفاقی برای روحانی و یا ظریف بیفتند ساکت بمانند. چه بسا اگر این دو کشته و یا به زندان انداخته شوند افرادی تندتر از این ها جایشان را بگیرند و مبارزه ی درونی را شدیدتر از گذشته ادامه دهند.

 از سوی دیگر جریان روحانی - ظریف در سازمان های اطلاعاتی و سپاه نیرو و پشتیبان دارد. این نیروها گرچه احتمالا نقش اصلی را در بافت رهبری کنونی این سازمان ها ندارند اما خواه در همین رده رهبری و خواه در رده های دو و سوم هستند و چه بسا روحانی و ظریف به اتکای برخی از نیروهایی که خودشان و اصول گرایان حامی آنها در این سازمان ها دارند چنین بی محابا به سیاست های خامنه ای انتقاد می کنند. ( روحانی در هشت سال ریاست جمهوری اش بسیار با خامنه ای درافتاد و سیاست های مورد نظر او را به انتقاد گرفت کاری که خاتمی در بیشتر دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری اش در این گستره نکرد). روشن است که وجود این نیروها می تواند همچون مانعی مقابل برخوردهای شدید خامنه ای و بخش هایی از رهبری سپاه که با او هستندعمل کند.

نفوذ امپریالیست های غربی در سپاه و سازمان های اطلاعاتی

نگاهی به ضربات هولناک وارد شده به دارودسته ی خامنه ای و سران سپاه در همان نخستین روزهای جنگ دوازده روزه که متکی به نفوذی های سازمان سیا، سازمان اطلاعات و امنیت انگلیس( ام آی 6) و موساد در دستگاه حاکم بود نشان از این دارد که بخش مزبور علیرغم این که نقش اصلی را در بافت رهبری ندارد اما در برخی از موقعیت های کلیدی در سازمان های اطلاعاتی و سپاه نقش مهمی دارد.

در همین روزهای اخیر محمد رضا نقدی مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران که پیش از این دو تن از معاونان وی به جرم جاسوسی بازداشت شده و یکی از آنها اعدام شده بود، از سمت خود برکنار شد. اگر نقدی جاسوس بوده باشد خود نشاندهنده ی میزان نفوذ امپریالیست های غربی است و این که تا کجا رفته اند. وجود باندهای غربی در میان سران و کادرهای سپاه قطعا در بی پروایی روحانی و ظریف و شدت انتقادات آنها بی تاثیر نیست.

در هر صورت وجود باندهوادار امپریالیسم آمربکا و دیگر امپریالیست های غربی امکان پیشبرد برنامه های امپریالیسم روسیه و چین و نیز باندهای هوادار آنها و در راس شان باند خامنه ای و شرکای پاسدار را مشکل می کند.

بلاتکلیفی و ناتوانی در تصمیم گیری در باند خامنه ای و شرکای پاسدار  

مساله ی دیگر این است که حکومت ولایت فقیه در حال حاضر در شرایطی به سر می برد که در کل خودش نیز نمی داند می خواهد چه کند. یعنی در یک بلاتکلیفی به سر می برد. بخشی مهمی از جناح و باندهای در قدرت خواهان عادی سازی روابط با امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های غربی هستند و به طور کلی بخش هوادار امپریالیسم آمریکا جدا از جناح روحانی و ظریف کم نیستند و در مقابل جناح و باند هوادار امپریالیسم روسیه که در مقابل عادی سازی روابط با امپریالیست های غربی سنگ اندازی می کنند و ساز دیگری می زنند گر چه بخش مهم مقرهای کلیدی قدرت را در دست دارند اما مشکل که دایره ی نفوذ شان به اندازه ی جناح ها و باندهای هوادار امپریالیسم آمریکا و غرب باشد. به این ترتیب کشاکش مزبور و در حال حاضر نچربیدن زور ها و سیاست ها به یکدیگر موجب سردرگمی حکومت شده است. این ها در حالی است که دنبال کردن سیاست های پیشین به سبب فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم ها مشکل شده است.  

بالا رفتن سطح خواست های ترامپ

با ناتوانی فزاینده ی خامنه ای و سران سپاه در پیشبردن سیاست های پیشین ترامپ مداوما جلوتر می آید. این اواخر ترامپ یکی از مسائل مورد بحث در مذاکره ی احتمالی آینده را پذیرش دولت اسرائیل از جانب اش خامنه ای و حکومت ولایت فقیه عنوان کرده است. اگر حتی این گونه خواست های ترامپ را «به مرگ گرفتن برای به تب راضی شدن» بدانیم باز هم تردیدی نیست که سقف خواست ها برای رفع تحریم ها بالاتر رفته و هر چه باند خامنه ای و شرکای پاسدار دیرتر بجنبند شرایط مذاکره و توافق برای آنها سخت تر خواهد شد.

تلاش حکومتیان برای حفظ وحدت در مقابل جنبش توده ها

نکته ی دیگری که می توان در مورد عدم  احتمال برخورد سخت خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت با روحانی و ظریف  برشمرد این است که وجود این بخش ها در هیئت حاکمه امکانی برای کل آن فراهم می کند که بتواند در مقایل جنبش های توده ای متحدتر باشد و طیفی از تاکتیک های گوناگون را با جابجایی جناح ها و باندها در پیش بگیرد.

برای نمونه وجود پزشکیان در گروه اصلاح طلبان حکومتی توانست به خامنه ای کمک کند که بتواند مانور دهد و بخشی از توده ها را با پزشکیان همراه کند و این سان فضای بخشی از جامعه را تغییر دهد. گرچه این تغییر به این معنا نبود که این بخش با خامنه ای همراه شده است اما در عین حال بخش رای دهنده به پزشکیان حرکتی جدا از جنبش رادیکال شده و آماده شده برای خیزش های نوین را در پیش گرفت.

آینده این تضادها

با این حال شکی نیست که این تضادها علیرغم سازش های احتمالی به دلیل شرایط ویژه ی کنونی و از جمله جنبش توده ای آماده ی برخاستن، از یک سو گستره و ژرفای بیشتری یافته و از سوی دیگر شدیدتر و مهلک تر خواهد شد و موجب تجزیه های هر چه بیشتری درون جناح ها و باندهای حاکم خواهد گشت.

نگاهی به گذشته نشان می دهد که تداوم تضادها نه تنها منجر به حل نهایی آنها و وحدت و انسجام میان جناح ها و باندهای حاکم نشده بلکه برعکس طبقه ی حاکم را تکه تکه تر کرده است. امری که بی تردید به نفع  طبقه ی کارگر و جنبش انقلابی است.

طبقه ی کارگر و جنبش انقلابی – دموکراتیک و تضادهای میان جناح ها و باندهای حاکم

آنجا که صحبت از نفوذ این جناح ها و از جمله جناح روحانی - ظریف که در دوره ی هشت ساله ی ریاست جمهوری روحانی امتحان خود را پس داده اند، در میان کارگران و کشاورزان و طبقات میانی خلق باشد روشن است که هیچ کدام از این جناح ها نفوذی ندارند و توده های مردم از کل حکومت متنفرند و تمامی آنها را ایجاد کننده ی وضع فلاکت بار کنونی می دانند. از این رو از نظر طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده ها تنها جایگزین این حکومت می تواند یک جمهوری دموکراتیک انقلابی باشد و نه این که یک عده بروند و عده ی دیگری بیایند اما حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی سر جایش باقی بماند.

با این حال شدت گرفتن تضادهای میان باندها و جناح های حاکم به نفع جنبش طبقه ی کارگر و کلا جنبش دموکراتیک - انقلابی جاری و پیشرفت آن است. هر چقدر این تضادها بیشتر و شدیدتر باشد شرایط سرکوب متحدانه ی جنبش توده ای از جانب آنها کمتر می شود. این میان نوک تیز حمله ی ما کماکان باید خامنه ای و باند روسی- چینی باشد و به این دلیل که اولا این باند است که مقرهای اصلی و مهم قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را در دست دارد و دوما در حال حاضر مانع عمده ی هر گونه تحول انقلابی و مترقی در کشور می باشد.

گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

8 آبان 1404 

 

 


Saturday, October 25, 2025

نگذاریم اصل قضیه بسوزد!؟

 


یادداشتی در مورد قضیه ی بازیگر مشهور و دختر جوان 

اخیرا بازیگری که در ورزش و سینما و تلویزیون مشهوراست به جرم تجاوز به دختری( بنا به ادعای دختر) بیست ساله بازداشت شده است.(1) نشر این خبر سروصدای زیادی به پا کرده و نظراتی که موافق بیگناهی بازیگر مشهور بوده و دختر را مقصر به شمار می آوردند ظاهرا غیرقابل قیاس با پشتیبانان دختر بوده است.

نخست به این که بازداشت این بازیگر مربوط به هفته ی پیش بوده و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی عمدا نام این فرد را پیش از این که محاکمه ای صورت گیرد فاش کرده است کاری نداریم. می توانیم فکر کنیم که این کار طبق برنامه ی از پیش تعیین شده بوده است برای این که مساله ی ریاکاری شمخانی که پیکان تیز افشاگری و به سخره گرفتن و حمله ی توده ها به او و از طریق او به کل حکومتگران ریاکار و جنایتکار حاکم و نظام ولایت فقیه بوده از درجه نخست اهمیت بیرون آورده شود. به این مساله بسیار پرداخته شده است و به نظر هم نمی رسد حکومت با دیر جنبیدن اش توفیق زیادی در مورد از رده ی مهم خارج کردن قضیه شمخانی و غیر مهم و یا راکد کردن آن به دست آورده باشد چرا که دنبال کردن قضیه ی مزبور از جانب توده ها کماکان ادامه دارد. ضمنا به نظر نمی رسد که این دختر پرستوی اطلاعاتی بوده باشد آن هم زمانی که بازیگری با فیلم ها و سریال هایی که در آنها بازی کرده و می کند با تمام وجودش از نظر فرهنگی به نظام جمهوری اسلامی خدمت کرده و می کند.( در صورت پرستو بودن تحلیل در جزییات می تواند متفاوت باشد). 

به طور کلی مبارزه با حکومت ولایت فقیه و ریاکاری ها و توطئه هایش جای خود دارد و قرار نیست که زیر نام مبارزه با جمهوری اسلامی حق و حقوق کسی پایمال شود.  از نظر ما موضع درست در مورد این مساله خودش مبارزه با حکومت ریاکار ولایت فقیه است.

سپس به این که آیا این دختر جوان واقعا به این بازیگر علاقمند بوده و عشق می ورزیده و یا این که می خواسته یک پشتیبان قوی در پیشرفت کارش در سینما و بازیگر شدن داشته باشد توجهی نمی کنیم.

جدا از این ها به این مورد هم که آیا ادعای دختر بیست ساله راست بوده و یا دامی و فریبی برای تکاندن بازیگر و اخاذی بوده  نیز وارد نمی شویم. در کنار آن به این که آیا این دختر موقعیت اقتصادی بدی داشته و به خانواده ی زحمتکشی متعلق بوده و یا به خانواده ی نیمه مرفه و یا مرفه تعلق داشته و در هر دو صورت دنبال مال و منال بوده و یا می خواسته با ارتباط با این بازیگر کمبودهای شخصیت خودش را جبران کند و یا با نشان دادن عکس ها و فیلم هایی از بودن با این بازیگر جلوی دوست و آشنا قمپزی در کند نیز نمی پردازیم.

در عین حال این نیز که در صورتی که فریبی برای اخاذی بوده آیا نقشه ای از جانب خودش بوده و یا عده ای وی را وسوسه کرده و فریب داده و به این کار ترغیب کرده اند از نظر ما در این جا بی اهمیت است. این ها می تواند در دادگاه روشن شود اگر که همه چیز در این دادگاه جمهوری اسلامی بر طبق اصول و ضوابط درستی صورت بگیرد و اگر حق به جانب دخترباشد، پای پول و رشوه ی بازیگر پولدار و یا تهیه کننده های فیلم هایی که بازیگر در آنها بازی کرده و منتظر اکران هستند و نیز دوستان با نفوذش به میان نیاید. یعنی دادگاه حکمی درست و بر مبنای اسناد واقعی دهد.

از این ها که بگذریم می ماند مساله ی رابطه ی یک دختر جوان بیست ساله گمنام با بازیگر مشهور و پولدار ۴۸ ساله.

بر طبق گفته های همسایه ها بازیگر مرد خوبی بوده است و آنها تا کنون چیز بدی از وی ندیده اند. این همسایه ها گفته اند که بازیگر اهل این گونه کارها نبود که بخواهد دختری را به زور به خانه اش بیاورد. همان ها گفته اند که این دختر نزدیک شش ماه بود که به خانه ی بازیگر می آمد و ماشین اش را هم دیده اند که در محل پارک می کرد.

در هر حال از نظر این همسایه ها این که چرا مردی به این سن و سال باید با دختر جوانی در این سن شش ماه( تا زمان شکایت) رابطه داشته باشد اهمیتی ندارد و در رای آنها در مورد درستی یا نادرستی کار بازیگر و خوبی و بدی شخصیت او تاثیری ندارد و یا حداقل تا جایی که نگارنده توانسته اخبار و فیلم ها را دنبال کند نظر منفی ای در این خصوص نداده اند. در عین حال از نظر این همسایه ها این که چرا باید این دختر جوان بیست ساله دنبال مرد ۴۸ ساله ای بیفتد نیز در خور تحقیق و بررسی نیست. می توان آن را به تربیت خانواده گی و یا برخی خصوصیات دختران این دوره و زمانه نسبت داد و از آن گذشت.

اما مساله را ما از این زوایه برجسته می کنیم: چرا باید دختر جوان بیست ساله ای به دنبال مردی مشهور و پولدار بیفتند و خودش را در چنین وضعی بیندازد؟

بیشتر پشتیبانان این مرد مشهور می گویند این بازیگر این قدر پول داشت که بتواند رابطه داشتن با دختری و یا زنی را بخرد و نیازی به دزدیدن و به خانه آوردن و تجاوز به زور به این دختر را نداشته باشد.

نتیجه ی این چنین گفته هایی که مداوما از سوی پشتیبانان بازیگر تکرار می شود این است: تجاوز کردن مخصوص مردان بی پول و فقیر است و نه مردان مشهور پولدار و یا ثروتمند!

و این در حالی است که وضع کاملا برعکس است. این مردان ثروتمند و مشهور هستند که امکانات بیشتری برای ترغیب و یا  فریب دادن و یا گول زدن و دزدیدن و تجاوزکردن کردن به دختران و زنان دارند. نگاهی به زندگی یکی از دوستان نزدیک ترامپ با نام جفری اپیستین بیندازیم که پس از بازداشت در زندان به قول مردم ما«خودکشی اش» کردند. وی دختران زیر هیجده سال( چهارده و پانزده ساله) را با پول می خرید و به بزم های ثروتمندان و از جمله خودش و ترامپ می آورد. نگاهی به قاچاقچیان و صنعت پورن بیندازیم که سرنخ های اصلی آن ها دست سرمایه داران دولت های حاکم بر بیشتر کشورهای جهان است. 

توجه کنیم که این بازیگر مشهور در حالی که همسری داشت به گفته ی کسانی که خود را از دوستان نزدیک خودش و همسر وی قلمداد می کنند( در یک برنامه ی ویدئویی) به این همسر خیانت می کرد و با زنان دیگر رابطه برقرار می کرد. این امر چنان عادی گفته می شود که گویی پیش پا افتاده است و خلاف اش غریب است.( این دوست مشترک مرد و همسرش در عین حال به همسر سابق این مرد می گوید که تو را دوست داشت!؟) 

از دیدگاه ما پاسخ به این پرسش این گونه است: دختری جوان به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و شخصیتی نیاز به این می بیند که با بازیگر مشهوری در ارتباط قرار گیرد و خودش را شش ماه( زمان اش برای ما مشخص نیست) در اختیار وی بگذارد تا وی با او رابطه ی جنسی (به گفته ی برخی از پشتیبانان بازیگر صدها بار) داشته باشد و در نهایت و به احتمال با سیر شدن بازیگر از وی، حال به دلیل مشکلات شخصیتی اش و یا اصلا شخصیت ضعیف و بدش و بارور نشدن یک عشق اگر مثلا قرار بوده شکل بگیرد و شکل نگرفته، مجبور شود و یا عامدانه بخواهد مسایلی از این رابطه را برای عموم آشکار کند و زندگی آینده اش را حداقل از نظر شخصیتی با ده ها مشکل روبرو کند و این میان- اگر کلکی در کار بوده باشد - پولی به جیب زند و یا حداقل انتقامی بگیرد.

هزاران دختر مانند او در ایران کنونی( و بلکه در جهان خواه در کشورهای زیرسلطه و خواه در کشورهای امپریالیستی) یافت می شوند که چنین مشکلی دارند. آنان نه پولدارند و نه مشهور و نه دارای بروبیا. راه ها در نظام اقتصادی کنونی و حکومت کثیف مشتی آخوند و پاسدار مال پرست و جانی برای پیشرفت و رسیدن به یک زندگی متعادل بسته است. جو فرهنگی حاکم به گونه ای است که «پول» و «شهرت» ارزش والا تلقی می شوند و جوانان دختر و پسر را وادار می کند دنبال آنها باشند. و آنها که این دو را دارند می توانند با پول دختران و زنان را بخرند. این قلب مساله استو ما صرفا در مورد این حکومت صحبت نمی کنیم. در استبداد شاهی نیز وضع به همین شکل بود و بازیگران زن و دست اندرکارانی بودند که به افشا کردن وضعیت تهیه کننده ها و کارگردان ها و بازیگرهای مرد می پرداختند).

به این ترتیب ما به روابطی می رسیم که در آن دختر جوان یک قربانی می شود( گرچه در از یک دیدگاه گسترده تر مرد بازیگر نیز یک قربانی است اما نه قربانی نخست!).

از این دیدگاه دختر ما یک قربانی یک نظام اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی و نهایتا سیاسی استثمارگرانه و ستمگرانه است. نظام سرمایه داری بوروکرات- کمپرادور در یک کشور زیرسلطه ی امپریالیست ها؛ خواه از یک خانواده ی تهیدست باشد و خواه از یک خانواده ی مرفه؛ خواه دنبال پول و پله بوده و خواه دنبال شهرت و یا فائق آمدن بر مشکلات و نارسایی های و کمبودهای شخصیتی اش. این خصلت یک نظام اقتصادی و یک سلسله روابط اجتماعی و فرهنگی که به وجود می آورد است که انسان ها و به ویژه دختران و زنان را چنین در پیشگاه پول و ثروت و قدرت قربانی می کند. 

در عین حال این نظام، نظامی مرد سالار است. مرد فرمانروا است و زمانی که این «مرد» مشهور و پولدار و دارای موقعیت اجتماعی بالا باشد آنگاه دیگر همه چیز به کام اش است و به پای اش ریخته می شود و از جمله دختران و زنان!

 بنابراین ما اگر پشتیبانان بازیگر در این مورد راست گفته و دزدی و تجاوزی در کار نبوده باشد بلکه دختر به میل خویش با بازیگر وارد رابطه شده باشد باز هم  دختر را مقصر اصلی به شمار نمی آوردیم. او با بیست سال سن نمی تواند مقصر باشد. اگر تقصیری هم متوجه وی باشد بسیار ناچیز است.

برعکس بازیگر حتی اگر بیگناه شناخته شود هر چند که گفتیم در گستره ای بزرگ تر یعنی در گستره ی روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی قربانی است، اما در گستره ای کوچک تر گناهگار است. اوست که همچون برده ی موقعیتی که به دست آورده دنبال خوش گذرانی و لذت است و از پول و شهرت خویش استفاده می کند و در سر راهش حتی دختر بیست ساله ای را نیز بدون این که به آینده ی دختر بیندیشد قربانی مطامع و لذاید مردی خویش می کند.

 م- دامون

سوم آبان ۱۴۰۴

یادداشت

۱-  بازیگر در هنگام نوشتن این یادداشت با قرار وثیقه آزاد شد.

Wednesday, October 22, 2025

اتاق عفاف و حجاب طرحی دیگر از جانب خامنه ای و شرکای پاسدار برای مبارزه با جنبش های توده ای است



طرح تازه ی خامنه ای جنایتکار

اخیرا ستاد امر به معروف طرحی تازه برای مقابله با آزادی پوشش به میان آورده است. بر مبنای این طرح مرکز یا ستادی با نام « اتاق عفاف و حجاب» تشکیل گردیده و قرار شده 80 هزار نیرو در خدمت این ستاد برای فرستادن به خیابان ها قرار گیرد. آخرین خبرها دال بر آن است که تعدادی از این نیروها به خیابان ها اعزام شده و به تذکر دادن به دختران و زنان در مورد حجاب پرداخته اند.

هوچی های خامنه ای

این برنامه کمی پس از سخنرانی های امامان جمعه امثال علم الهدی امام جمعه مشهد و محمد جواد حاج علی اکبری امام جمعه ی موقت تهران و نیز احمد خاتمی از عاملین خامنه ای در امور ضد مردمی در شهریور ماه 1404 اجرایی شد. طی این سخنرانی ها همه ی این گماشتگان خامنه ای های و هویی علیه وضع بی حجابی در شهرها به راه انداختند.

«حکم خدا»

خبر مهم در پی تشکیل این مرکز، سخنرانی جانشین فرمانده ی کل سپاه پاسداران علی فدوی در تاریخ 30 مهر است که ضمن آن گفته:«حجاب حتی دستور پیامبر نیست و دستور خود خداست و لازم الاجراست».( لابد خدایشان جز این دستوری به ایشان نداده که ۴۵ سال است بر سر آن چنین حساس اند!؟)

از مجموع این طرح ها و هوارها و«اتاق عفاف و حجاب» و «حکم خدا» و غیره چنین بر می آید که برنامه ای دوباره برای مقابله با جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی زنان( و البته نه تنها جنبش زنان) از آستین بیرون آورده و بر این قرارند که آن را پیش ببرند.

در این هم که این برنامه به وسیله ی شخص خامنه ای و هسته ی مرکزی قدرت که به ویژه در دفتر رهبری و سپاه و سازمان های اطلاعاتی متمرکزاند طرح شده و دستور به پیگیری آن داده شده است تردیدی نیست.

شرایطی که طرح خامنه ای کلید خورده است

این طرح در شرایطی رقم می خورد که اجرایی شدن«مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم ها صورت گرفته و قیمت دلار بالا رفته و به حدود عدد 11۰ رسیده و تورم و گرانی سرسام آورتر از پیش شده است و این احتمال که میزان فروش نفت نیز از این که هست پایین تر رود نیز بسیار زیاد است. وضعیتی که از یک سو امکان بروز جنبش های نوین اقتصادی و اجتماعی- سیاسی را بیشتر کرده است و از سوی دیگر بیم حکومتیان را از هر آن گُر گرفتن این جنبش ها افزایش داده است.

دلایل اساسی پیش کشیدن این طرح از سوی دزدان و جنایتکاران حاکم

دلیل اساسی طرح و اجرای این برنامه نیز نه خود حجاب و پوشش و بنابراین صرفا مبارزه با جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک زنان بلکه پیشدستی در تقابل با کل جنبش ها و شورش هایی است که در نتیجه افزایش قیمت ها و گرانی ها و دیگر ستم ها بر توده ها، از جانب توده های زحمتکش و ستمدیده تهدیدشان می کند و انتظارش را می کشند.

برنامه های گوناگونی برای مبارزه با این جنبش ها طرح کرده اند که جز این طرح، مورد اعدام های پی در پی و دست جمعی و به تعداد زیاد است که از پس از جنگ دوازده روزه تا کنون و هر هفته اجرا کرده اند.

در مورد این طرح نیز هدف شان آوردن نیرو به خیابان ها زیر لوای «اخلاق» و «عفاف» و غیره و برقراری یک حکومت نیمه نظامی است و ایجاد شرایطی که توده ها وجود شمشیر سرکوب را بالای سر خود حس کنند و در نتیجه از هر گونه اعتراض و مبارزه ای از ترس عواقب آن روی برتابند.

موانعی که بر سر راه اجرایی کردن چنین طرح هایی وجود دارد

همچنان که بر سر برنامه های جنایتکارانه و کثیفی همچون اعدام های گًتره ای، مبارزات گسترده ای از جانب خانواده ی زندانیان عادی و سیاسی و خود زندانیان صورت گرفته و اخلال در روند دلخواه شان به وجود آورده است و بیش از این هم به وجود خواهد آورد، بر سر اجرای این طرح نیز موانع زیادی موجود است. از بودجه برای هشتاد هزار نفر نیروهاشان گرفته تا مخالفت درون خودشان با چنین طرح هایی و شدت گرفتن تضادهاشان تا ایستاده گی و نبرد جانانه ی زنان و توده ها.

شکست طرح های پیشین در نتیجه ی مبارزه ی توده ها

نگاهی به سال ها و دهه های گذشته نشان می دهد که تمامی طرح های پیشین دارودسته های حاکم در مقابله با دستگاه های ویدیو و ماهواره و نیز برنامه ی«گشت ارشاد»که ظاهرا در همین مساله ی حجاب بود راه به جایی نبردند و همه در نهایت شکست خوردند.

در  مورد حجاب نیز این طرح نخستین خامنه ای و دارو دسته ی پاسدارش نیست بلکه جزیی از ده ها طرحی به شمار می آید که اجرا شده اند و نتوانسته اند اهداف خود را آنچنان که فکر می کرده اند پیش برند و جلوی مبارزه  ی دختران و زنان علیه قانون حجاب و نیز جنبش های توده ای را بگیرند. درست در دورانی که خیزش« زن، زندگی، آزادی» افت پیدا کرده بود خامنه ای جنایتکار پاسدار ایضا جنایتکار بهرام رادان را مسئول مبارزه با بی حجابی و جنبش زنان کرد اما او نتوانست توفیقی به دست آورد و جنبش زنان را به پس براند. سپس «حجاب بان ها» آمدند و دختران و زنان در ایستاده گی جانانه ی خود باز قربانی دادند اما عقب ننشستند و برای همین خامنه ای و دارودسته اش مجبور شدند عقب نشینند و تن به آزادی پوشش دهند. خلاصه این طرح های شکست خورده در مساله حجاب پایانی نداشته است و شاید تنها موفقیت شان کمی به عقب انداختن پیروزی نهایی جنبش های توده ای بوده است.

این شکست ها و به ویژه مهم ترین آن تا کنون که همان شکست گسیل «گشت ارشاد» به خیابان ها بود از یک سو مقاومت های توده ای و پیشروی های توده ها را افزایش خواهد داد و از سوی دیگر تضادهای درون طبقه ی حاکم را شدت خواهد بخشید. ضمن این که این شکست ها نقش خود را در افت روحیه ی هجومی و یأس بخشی از نیروهای حزب اللهی و ارزشی اجرا خواهد کرد و آنان نمی توانند آنی باشند که پیش از این بودند.

تضادهای درون جناح ها و باندهای حاکم

یکی از مهم ترین موانعی که بر سر راه  اجرای این طرح وجود دارد تضادهای میان حکومتگران است. اکنون دیگر تنها اصلاح طلبان حکومتی و اصول گرایان حزب «عدالت و توسعه» مخالف اجرایی کردن«قانون عفاف و حجاب» نیستند بلکه بخش هایی دیگر از اصول گرایان نیز که در میان سران سپاه و سازمان های اطلاعاتی نفوذ دارند به مخالفین این قانون پیوسته اند. قانونی که به تصویب نماینده گان هوچی و دزد و مزدور مجلسی رسیده که حتی ده درصد آرای حوزه ی انتخابیه ی خود را ندارند.

یکی از مهم ترین واکنش هاعلیه اجبار در حجاب و پوشش، سخنان محمد باهنر یکی از اصول گرایان دو آتشه پیشین بود که خشم دارودسته ی هسته ی مرکزی قدرت را بر انگیخت و تا توانستند به وی تاختند. وی طی همین دوره ای که موعظان خامنه ای علیه بی حجابی سخنرانی می کردند در مصاحبه ای در تاریخ 17 مهر 1404 گفت که« به حجاب اجباری اعتقادی ندارد و قانون حجاب اجباری هم دیگر در ایران لازم الاجرا نیست». وی که احتمالا نماینده ی گروه ها و باندهایی در طبقه ی حاکم و از جمله در سپاه و سازمان های اطلاعاتی است گفته که از جانب شورای عالی امنیت ملی، اجرای قانون متوقف شده و بهتر است که دنبال اجرایی کردن آن نیز گرفته نشود.

بنابراین از داخل حکومت زنجیرهایی به پای خامنه ای و دارودسته ی هسته مرکزی بسته شده است و هر چقدر هم تلاش کنند این زنجیرها تحرک آنان را در گام برداشتن های آتی شان سست و کند خواهد کرد.

جنبش زنان و جنبش های توده ای مانع اساسی طرح های خامنه ای

با این همه چه توقعی است از خامنه ای جنایتکار و هسته ی مرکزی قدرت که سخت نگران فروپاشی و یا سرنگونی حکومت خویش هستند! دزدانی که فکر می کنند اگر بروند برنخواهند نگشت و یا راهی برای بازگشت دوباره ی چنین حکومتی و قدرت گرفتن آنها و چنگ زدن به چنین ثروت هایی باز نیست!

آیا می باید در مقابل جنبش زنان و توده ها بدون هیچ سرکوبی و تکرار مکرر آن عقب بنشینند؟

خیر! آنها چنین نکرده اند و به احتمال زیاد در آینده نیز چنین نخواهند کرد. آنان تلاش می کنند با چنین طرح هایی یا سنگرهای گذشته را پس بگیرند و یا حداقل از پیشروی های بعدی جنبش توده ها جلوگیری کنند. از نظر آنان اگر به پس بنشینند توده ها پیشتر خواهند آمد.

از سوی دیگر هر سنگری از آنان با مبارزات مکرر گرفته شده است. هر گام پیشروی جنبش در هر زمینه ای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با مبارزات و جانفشانی های فراوان و با پیشروی ها و عقب نشینی ها و رفت و برگشت ها فراوان صورت گرفته است و هر سنگر تازه ای به زحمت و با خون دادن های فراوان به دست آمده است و بنابراین حفظ آن هم در مقابل یورش های دشمن باید با زحمات و فداکاری ها و جانفشانی ها و خون و قربانی صورت گیرد.

باری نتیجه ی مبارزه شان با جنبش زنان و توده ها خیلی ناروشن نیست!

در مورد زنان آن زمان که نیرویشان بیشتر از حال بود و کبکه و دبدبه ای داشتند نتوانستند زنان را وادار به رعایت حجاب کنند و زنان با تلاش و زور و آسیب دیدن و قربانی دادن و عملا، خواست خود را تحمیل کردند، حال که زوار در رفته تر از سابق شده اند می خواهند دختران و زنانی که حجاب از سر برداشته و پوشش خود را خود انتخاب کرده اند وادار کنند که دوباره حجاب بر سر کنند!؟ آن هم با عبارات دهان پر کنی چون «حکم خداست»!

( لابد خدایشان در همین مورد و آن هم صرفا به نماینده گان اش یعنی خامنه ای و پاسداران مسلمان اش در ایران دستور داده است که مراقب حجاب زنان ایران باشند اما به زنان دیگر کشورهای مسلمان کاری نداشته و در ضمن در مورد ریاکاری و اختلاس و دزدی و ثروت اندوزی و تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده و کشتن کودکان و جنایت علیه «بنده گان» اش حکمی و دستوری نداده است!؟ و غریب تر این که این«شیطان» کذایی که فدوی از زنان می خواهد به «وسوسه» هایش گوش ندهند! در مورد «وسوسه» کردن سران پاسدار و اطلاعاتی ها و لباس شخصی ها برای دست زدن به چنین کارهای کثیف و جنایتکارانه ای غایب است!)

اما «حکم خدا»ی این دارودسته ی فاسد و ریاکار تا جایی برایشان معتبر است که حکومت شان در خطر باشد. برای اینان «حفظ نظام اوجب واجبات است» و اگر احساس خطری از جانب جنبش توده ها نمی کردند بی شک حکم مورد نظرشان را یا نادیده می گرفتند و یا با هزار رفوگری و پس و پیش کردن تفسیر دیگری از آن ارا‌ٔئه می دادند!

در مورد جنبش توده ها( کارگران و کشاورزان و دانشجویان و طبقات میانی و خلق های زیرستم و ...) نیز وضع برای حکومتیان از این هم بهتر نیست. در گذشته جنبش توده ای فرازهایی بزرگ همچون سال ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و سال های پیش از جنبش ژینا را نگذرانده بود اما حال با این تجارب بسی دست پرتر است و عقب نشاندن و خاموش کردن آن با شرایطی که پس از جنگ دوازده روزه و نیز فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم ها پیش آمده بسیار دشوارتر است.

و این ها مهم ترین مانع اجرایی شدن و پیشرفت طرح های خامنه ای برای بقای حکومت ولایت فقیه بوده اند:

جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهانه ی کارگران و کشاورزان و دانشجویان و فرهنگیان و پرستاران و جنبش های زنان و ملیت های زیرستم علیه قوانین ستمگرانه ی موجود ...

و این جنبش ها هستند که می توانند و باید مانع اصلی اجرایی شدن هر طرحی شود که علیه جنبش و مبارزه ی آنهاست. و نه تنها مانع چنین طرح هایی شوند بلکه خود آ‌فریننده ی طرح هایی برای پیشرفت های جنبش های انقلابی توده ای گردند.

گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

30 مهر 1404  

  

 

  

Tuesday, October 21, 2025

خشم و نفرت توده ها علیه ریاکاری شمخانی به سان نماینده ی حکومت ریاکار خامنه ای و سران پاسدار

 

 

طی چند روز اخیر فیلمی از جشن عروسی دختر شمخانی دبیر سابق شورای امنیت ملی و مشاور علی خامنه ی ولی فقیه جمهوری اسلامی که بیست ماه پیش در یکی از مجلل ترین و گران ترین هتل های تهران برگزار گردیده، در فضای مجازی پخش شده و به طور مداوم باز نشر گردیده است.

 از جانب باند خامنه ای گفته می شود که این فیلم را جناح روحانی به تلافی مصاحبه ی چندی پیش شمخانی که طی آن گفته بود بر خلاف آنچه روحانی می گوید که او چند روز بعد فهمید که سپاه به هواپیمای اوکراینی موشک زده است به این دلیل که خود شمخانی به او اطلاع داده بود وی از همان روز نخست می دانست که سپاه به هواپیمای اوکراینی شلیک کرده است. این که واقعا جناح روحانی این فیلم را بیرون داده است و یا باندهای دیگری هنوز روشن نیست اما در اینکه جدال در بین باندها شدیدتر شده و بیشتر هم می شود تردیدی نیست.

 با این حال آنچه در این مساله مهم و اساسی بوده و هست نه این جدال باندهای حاکم بلکه این است که دیدن این فیلم خشم و نفرت بسیاری از توده های مردم را برانگیخته است. این نفرت و خشم بیشتر متوجه چند مساله بوده است:

یکی این که این دارودسته های حکومت ولایت فقیه که های و هوی «عفاف و حجاب» شان گوش فلک را کر کرده چرا در محافل خود نه رعایت حجاب را می کنند و نه رعایت شئون مذهبی مورد ادعایشان؟ آنچه در این فیلم دیده می شود بر خلاف تبلیغات دارودسته های ارزشی بسیج شده در شبکه های اجتماعی برای مقابله با پخش حیرت آور فیلم و نظرات و نوشته ها، جمعی از افرادی است که تنها چیزی که به نظر نمی رسد این است که همه فامیل و قوم و خویش باشند.

دوم این که این مسئولین که هوارشان بر سر ساده زیستی است و حتی مداوما از مردم می خواهند گوشت کمتر بخورند( حال که بسیاری از مردمی که زیر خط فقر زندگی می کنند با خوردن گوشت وداع کرده اند!) و به جایش نان و پیاز بخورند و لنگ به تن ببندند چگونه خودشان چنین جشن هایی در چنین مکان هایی به راه می اندازند و چنین مخارجی را برای مجالس خصوصی خود هزینه می کنند؟

و  پرسش مهم تر این ها: در دوره ای و زمانی که کارگران و زحمتکشان چنین در مضیقه هستند چگونه و از کجا این سران سپاه چنین ثروت های افسانه ای را به جیب زده اند؟

خشم و نفرت توده ها از سران حکومت ولایت فقیه و در صدرشان باند خامنه ای و سران سپاه برحق است. توده ها می دانند خامنه ای ریاکار و دزد و فاسد و جنایتکار اعظم است و همه ی این سران و ملاهایی که در باند خود جمع کرده نیز ریاکار و دزد و اختلاس گر و فاسد و شارلاتان و جنایتکار هستند.

این که در این برهه چنین واکنشی از جانب توده ها دیده می شود نشانگر انبوه شدن خشم و نفرت شان از اوضاع اقتصادی و سیاسی- فرهنگی است.

از یک سو فشار هزینه های زندگی که با تحریم و افزایش قیمت دلار( و احتمالا بزودی افزایش قیمت بنزین!) بسیار بیش از سابق شده، امان توده ها را بریده است و از سوی دیگر سایه ی جنگ با اسرائیل و آمریکا بر سرشان سنگینی می کند و از فردایشان مطمئن نیستند و بالاخره اینکه خامنه ای و سران سپاه و آخوندهای ابله اش طرح های تازه ای برای بالا بردن میزان و فشار سرکوب و پیشگیری از مبارزات و جنبش های توده ها که انتطارش را می کشند( و نه صرفا «بی حجابی» سرکوب دختران و زنانی که پوشش خود را خود انتخاب کرده اند) زیر نام « اتاق عفاف و حجاب» و بسیج به گفته ی خودشان 80 هزار نیرو به راه انداخته اند.

 واکنش مزبور را باید ادامه ی جنبش ها و خیزش ها و اعتصاب ها و راهپیمایی ها توده ها دانست.

این یک واکنش عملی مانند اعتراض ها و شورش های خیابانی نیست بلکه یک واکنش نظری و احساسی فرهنگی - سیاسی در عرصه ی فضای مجازی است، اما آن شرایطی که در حال حاضر مانع از بروز چنان جنبش ها و خیزش ها و اعتراضاتی می شود موجبی می گردد برای این که میل به واکنش به ستم در توده ها همچون گلوله ای فشرده شده و در این شکل معین یعنی شکل شراکت در افشای یک فرد از حکومت، فردی که نماینده ای از خامنه ای و سران سپاه است و دامن زدن به پخش آن و برجسته کردن آن برای افشا و زدن کل حکومتگران ولایت فقیه بروز کند. فیلم مکرر باز پخش می شود و همه در مورد آن حرف می زنند و در نهایت تا جایی که می توانند از طریق افشا و تحقیر و در نوک پیکان تیز حمله قرار دادن یکی از عناصر و سران ریاکار و دزد حکومتی تمامی حکومت را تحقیر کرده و به چالش و نبرد فرا می خوانند.

همچنان که همه ی فشارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به روی توده ها گرد آمده و در شکل یک خشم و نفرت که باید بیرون داده شود در جایی به  سوی یک فرد همچون نماینده ی کل حکومت و به ویژه نماینده ی خامنه ای و سران سپاه نشانه می رود، این مبارزه گسترده که در شکل نظری و بروز احساس ها و کلا فرهنگی- ایدئولوژیک جریان می یابد دیر یا زود و به محض این که شرایط ویژه تبدیل به عمل انقلابی به وجود آید در اشکال عملی گسترده و شدیدی همچون جنبش ها و خیزش ها و اعتصابات و راهپیمایی ها خود را نشان خواهد داد.

در پایان اشاره ای هم به دارودسته ی سلطنت طلب رضا پهلوی و ساواکی های مزدورش کنیم که حکومتگران سابق خودشان از شاه گرفته تا وزرا و ارتشبدهایش همه ریاکار و دزد و  جنایتکار بودند اما اکنون برای مردم اشک تمساح می ریزند که ببینید گرفتار چه ریاکارانی شده اند! یادشان رفته شاه فاسد و دزدشان یک ریاکار بزرگ بود و برای فریب توده ها از رفتن به مشهد و مکه و شهرهای مذهبی کم نمی گذاشت اما در پس پرده کاری نمانده بود که نکرده باشد. این ها جدا از زندگی آنها در کاخ ها و جشن های آنچنانی شان و... است. تنها تفاوت شاهی ها با این دارودسته ی مذهبی ولایت فقهی این بود که آنها کاری به پوشش دختران و زنان و برخی از این گونه آزادی های اجتماعی نداشتند.

 گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

29 مهر 1404  

 

Monday, October 20, 2025

انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(18)

 
بخش دوم - راه های تصرف قدرت سیاسی و شرایط ایران
 
 نگاهی به دلایل گروه های هوادار مبارزات مسالمت آمیز در مخالفت با مبارزات قهرآمیز
 
در بخش چهاردهم نوشتیم که« حال می بینیم وضع به گونه ای شده که احزاب و سازمان های مخالف جمهوری اسلامی که داعیه ی چپ دارند بدون اینکه قانونی باشند و سر سوزنی اجازه ی فعالیت سیاسی در داخل داشته باشند هوار «مبارزه مسالمت آمیز» سر می دهند گویی در کشور نه حکومت ولایت فقیه و استبداد دینی بلکه دموکراسی بورژوایی برقرار است.»
اکنون و پیش از ادامه ی بررسی مان به دلایلی که این دسته ها پیش می کشند می پردازیم:
 
یک - مبارزه قهرآمیز خونین است اما در مبارزه ی مسالمت آمیز خون ریزی اگر صورت بگیرد که عمدتا از جانب ارتجاع است به حداقل می رسد.
 
پاسخ یک - البته این امکان هست- گرچه نه همواره بلکه گاه - که در مبارزات مسالمت آمیز خون ریزی از جانب ارتجاع نسبت به مبارزات قهرآمیز کمتر باشد و یا به حداقل برسد اما ارتجاع درست از این سبب در چنان مواردی خون ریزی بیشتری نمی کند که می داند با این مبارزات مسالمت آمیز نمی توانند قدرت سیاسی را از وی بگیرند. اگر هم چنانچه در نتیجه ای این گونه مبارزات و فشار وارده به حکومت تغییری صورت بگیرد این تغییر از بالا و یا موجبی برای تغییر از بالا و رفتن باندی و گروهی و جناحی و آمدن باندی و گروهی و جناحی دیگر است.
جدا از این نوع تغییرات حتی اگر کل نظام سیاسی تغییر کند( مثلا از استبداد دینی به استبداد سلطنتی و یا از استبداد دینی به دیکتاتوری بورژوایی) به موقعیت اقتصادی طبقه ی حاکم ضربه ی اساسی نمی خورد و حتی اگر هم در بدترین شرایط بخورد( اگر به دیکتاتوری بورژوازی ملی بینجامد)(۱) این ضربه به نسبت دیگر ضربات به ویژه اگر از جانب طبقه ی کارگر وارد گردد ناچیز خواهد بود و طبقه ی مذکور می تواند خود را از طریق سازش هایی که از جانب این بورژوازی با طبقات کهنه و امپریالیست ها صورت می گیرد و همچنین قاطی شدن با طبقه ی استثمارگر بازتولید کند.
در واقع این نوع واکنش ها و همچنین تغییرها بارها و بارها در فرایند جنبش ها و انقلاب ها در کشورهای امپریالیستی و به شکلی دیگر در کشورهای زیرسلطه تکرار شده است و این که برخی از جریان ها حاضر نیستند از آنها درس بگیرند به ماهیت طبقاتی آنها که در بهترین حالت خرده بورژوازی میانی و مرفه است بر می گردد و نه این که شرایط تازه و نظریه ی تازه و تجربه ی تازه ای در میان باشد.
 
دو - مبارزه ی قهرآمیز ممکن است به جنگ داخلی بینجامد. پایان چنین جنگی روشن نیست.
 
پاسخ دو- نخست این که مبارزات و جنگ داخلی یک ضرورت مبارزه ی طبقاتی از جانب توده های ستمدیده و درحال حاضر در راس آنها طبقه ی کارگر و برای برقراری نظامی نوین به جای نظامی کهنه و مرتجع است و باید پیش بیاید. چنان که تاریخ مبارزات انقلابی و مترقی در ایران نشان داده است هر زمان توده ها دیده اند که نمی توانند از راه مسالمت آمیز خواست های خود را تحقق بخشند و نظام کهنه را تغییر دهند دست به اسلحه برده اند.
دوم اینکه شکست یک امکان هست و همواره ممکن است پیش آید. مهم شکست خوردن طی مبارزات خواه طی تغییر نظام مرتجع حاکم در کشورهای امپریالیستی و زیرسلطه و خواه برقراری نظام نوین سوسیالیستی نیست. جنبشی و حزبی که از شکست بترسد بهتر است فکر انقلاب را از سر خویش بیرون کند. نگاهی به مبارزات طبقه ی کارگر و حزب کمونیست آن و نیز مبارزات طبقات ستمدیده و احزاب انقلابی و مترقی دیگر طبقات نشان می دهد که شکست جزیی از فرایند پیروزی است و بدون آن پیروزی ای در کار نخواهد بود. مهم آن است که از شکست ها جمع بندی کرد و از آنها پلی برای پیروزی ساخت. کاری که حزب کمونیست روسیه( بلشویک) به رهبری لنین و حزب کمونیست چین به رهبری مائو کردند و تجلی امر پیروزی ساختن از شکست بودند.  
سوم: اگر رهبری طبقات انقلابی و مترقی در دست طبقه ی کارگر و حزب انقلابی کمونیست این طبقه باشد احتمال این که پایان مبارزات روشن باشد بسیار بیشتر از این است که جنبش شکست استراتژیک بخورد و پایان آن ناروشن باشد.
چهار: طبقه ی حاکم مستبد را نمی توان با جنبش مسالمت آمیز سرنگون کرد آن هم طبقات مزور و جانی و دزد حکومت ولایت فقیه که دیگر جهان بینی اسلامی اش  برای پیش برد امور و نگاه داشتن توده ها زیر ستم و استثمار نافذ نیست و برای سرکوب جنبش ها و وادار کردن توده ها به تمکین، تمامی اتکایش به اسلحه و قدرت تفنگ اش است. حتی اگر فرض بگیریم که در ایران جنگ های داخلی مانند عراق و سوریه صورت گیرد این بهتر است از این که با مبارزات مسالمت آمیزی که اکنون سی سال است انجام شده و از آن نتیجه ای به دست نیامده است، به امید تغییر اوضاع و کسب قدرت ادامه دهد.
 افزون بر این ها با اعمال مبارزه ی قهرآمیز مبارزات مسالمت آمیز کماکان می تواند ادامه یابد. یعنی مبارزات قهر آمیز مانع تداوم مبارزات مسالمت آمیز نیست و نیز تداوم مبارزات مسالمت آمیز نیز نباید به گونه ای تئوریزه گردد که همچون مانع و سدی مقابل مبارزات قهرآمیز گردد.
 
سه - مبارزه ی توده ها در داخل مسالمت آمیز و خشونت پرهیز بوده است.
 
پاسخ سه - این جعل تاریخ واقعی مبارزات طبقاتی در ایران است. مبارزه از جانب توده ها از همان سال های پس از سرنگونی نظام استبداد سلطنتی به این سو به ویژه در مناطق زندگی خلق های زیر ستم( خلق های کرد و عرب و بلوچ و ترک و ترکمن) «مسالمت آمیز» و «خشونت پرهیز» نبوده است بلکه در عین حال مسلحانه و قهرآمیز بوده است. در همین دو دهه ی اخیر و در طی جنبش ژینا چنان که دیده ایم همواره و جسته و گریخته حتی در میان خلق فارس و در میان اقوام لر و قشقایی نیز مبارزات قهرآمیز در کنار مبارزات مسالمت آمیز نیز جریان یافته است. و اینها جدا از ده ها ترور انفرادی است که توده ها انجام داده اند.( در همین یکی دو ماه اخیر دو ترور این گونه رخ داده است).
در واقع با توجه به این که سرکوب مبارزه و جنبش ها در داخل از جانب حکومت ولایت فقیه تا آنجا که ممکن بوده قهر آمیز بوده است و خامنه ای و سپاه اش تا کنون تا توانسته اند و به شکل های گوناگون کشتار کرده اند خواه ناخواه کار را به واکنش های قهر آمیز توده ها و جنبش هایشان کشانده است. تصور این که حکومت دست به کشتار بزند و توده ها ساکت بنشینند و دست به هیچ اقدامی علیه این اقدامات حکومت نزنند تصوری پوچ است.
 دسته ها و گروه هایی که دست به تبلیغ و ترویج علیه نفس مبارزه ی مسلحانه ی توده ها بر ضد حکومت می زنند( اینکه یک حزب انقلابی باید این مبارزات را از حالت خودبه خودی، پراکنده و عکس العملی بیرون آورده و با توجه به استراتژی و تاکتیک های خود سازماندهی کند و به نظم درآورد مساله ی دیگری است) تنها عمق اپورتونیسم و رویزیونیسم و سازشکاری و لیبرالیسم خود را نشان می دهند. 
 
چهار- مبارزه ی قهر آمیز به دیکتاتوری های تازه ای می انجامد.
 
پاسخ چهار- این شاید یکی از مهم ترین دلایلی باشد که دسته های هوادار مبارزه ی «خشونت پرهیز» به آن چنگ می زنند و چپ و راست و به حد تهوع آوری آن را تکرار می کنند. اشاره شان می تواند به انقلاب بورژوایی فرانسه( ۱۷۸۹) و عموما دوران ترور پس از پیروزی انقلاب( زیرا بیشترشان با برقراری حکومت بورژوایی که در نهایت برقرار شد مخالفتی ندارند)، انقلاب سوسیالیستی روسیه( ۱۹۱۸) و برقراری حکومت طبقه ی کارگر به رهبری حزب کمونیست روسیه(بلشویک) و لنین و انقلاب دموکراتیک ایران( ۱۳۵۷) و برقراری حکومت استبداد دینی ولایت فقیه و نیز انقلاب هایی از این گونه باشد که این میان به ویژه تاکید آشکار و پنهان اساسی شان انقلاب اکتبر روسیه و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا است.
نخست این که سرنگونی حکومت های مرتجع و نابودی یک شیوه ی تولید کهنه و برقراری شیوه ی تولید نوین در تاریخ مبارزات طبقاتی جهان، نه از طریق مبارزات مسالمت آمیز بلکه اساسا از طریق مبارزات قهر آمیز صورت گرفته است.
 و سپس، هواداران این نظرات به گونه ای صحبت می کنند که انگار هر جا مبارزات مسالمت آمیز صورت گرفته و از نظر اینان توفیقی حاصل شده، کار نه به دیکتاتوری تازه ای( در کل و هنگامی که صحبت بر سر تغییرات در شیوه ی تولید است دیکتاتوری طبقه ی نوین) بلکه به حکومت های دموکراتیک مردمی و یا بر طبق گفته های ایشان برقراری «جامعه ی مدنی» و «دموکراسی»( که بدون بیان ماهیت طبقاتی آن ها و بستر اقتصادی- سیاسی ای که بر آن استوارند یعنی «بورژوایی» یا «پرولتری» بودن شان، از طرف این گروها مداوما غرغره می شود) انجامیده است.
منظور این حضرات به طور عمده مبارزات در سده ی بیست و یکم و در جمهوری های شوروی سابق و برخی کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی است. در حالی که در این کشورها ارتجاع پیشین رفته و ارتجاع تازه ای جای آن را گرفته و نظام استبدادی رویزیونیستی و یا حکومت نظامی رفته و در بهترین حالت دیکتاتوری بورژوایی مدل غربی( در کشورهای بلوم شرق) و یا شکل بدلی نظام دیکتاتوری بورژوایی نوع غربی( به جای دیکتاتوری های نظامی و یا حکومت های آشکار مزدور امپریالیست ها در کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی) با ویژگی هایی که در یک کشور زیرسلطه می یابد جای آن را گرفته است.
در شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی، رویزیونیست های سرمایه دار حاکم روکش رویزیونیستی خود را کنار زده و ماهیت فاسد بورژوایی خود را نشان داده اند. آنها در مقام سرمایه داران نوین و الیگارش های فاسد و دزد( لنگه هاشان در کشورمان هستند) نظام سرمایه داری را با ویژگی برتری بخش خصوصی بر بخش دولتی بازسازی کرده اند. بنابراین نفس نظام تولید سرمایه داری پیشین دست نخورده بلکه تنها با برخی تغییرات و اشکال تازه بازسازی شده است.
در کشورهای آمریکای جنوبی تغییر این گونه بوده است که برخی احزاب و سازمان های انقلابی و مترقی تغییر ماهیت داده و رویزیونیست شده، قدرت را ظاهرا از طریق انتخابات و به طور مسالمت آمیز به دست آورده اند. این احزاب( امثال حزب توده و اکثریت و گروهای رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی در ایران) اکنون احزابی بورژوایی اند و نماینده ی سرمایه داران مزدور تازه نفسی به شمار می آیند که در چهره ی احزاب و گروه های سوسیال - رویزیونیست ظاهر شده اند. این ها اساسا سیاست های اقتصادی - سیاسی امپریالیست ها را دنبال می کنند و اساسا خصلت ملی ندارند. در این کشورها ارتش مزدور و ژنرال های تماما وابسته به امپریالیسم ظاهرا از نقشی که در قدرت داشته کناره گرفته اما جایگاه خود را به عنوان سازمان نظامی قهر ارتجاعی طبقه ی حاکم  حفظ کرده و نقش شمشیر داموکلس را بر سر جنبش طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در این کشورها به عهده گرفته است. بنابراین تغییرات از طریق مبارزات مسالمت آمیز و انتخابات به تغییر مناسبات تولیدی ارتجاعی حاکم و برقراری مناسبات تولیدی نوین نینجامیده بلکه در این کشورها کماکان نظام سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور( در برخی کشورها همراه با نیمه فئودالیسم) برقرار بوده و بورژوا کمپرادورها و زمینداران حکومت را در دست داشته و دیکتاتوری خود را اعمال می کنند.
 در مورد کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی باید این حقیقت در نظر گرفته شود که در این کشورها دهه ها مبارزات مسلحانه جریان داشت و در بخشی از این کشورها سازمان هایی که دست به این مبارزات می زدند دارای قدرت و نفوذ شده بودند. درست به دلیل تداوم این مبارزات برای دهه ها و نیز ضعف حکومت های نظامی و بی پایه شدن شان در میان مردم، امپریالیسم آمریکا تا حدودی از حکومت های نظامی به این نوع حکومت های به اصطلاح آزاد عقب نشینی کرد. در بیشتر این کشورها تعدادی رفرم صورت گرفته اما چنانکه اشاره کردیم دستی به بنیان های اساسی ساخت اقتصادی زده نشده است.
در کل و در بهترین حالت و در مورد گروه هایی که ریگی به کفش ندارند و ستایش گر دموکراسی بورژوایی غربی نیستند منظور برقراری یک حکومت خرده بورژوایی است. برقراری چنین حکومتی نیز یک آرمانشهر(اتوپیا) است و در عالم واقع نشدنی است. یعنی خرده بورژوازی انقلابی و مترقی که بخش های تهیدست و تا حدودی میانی این طبقه هستند عموما و در شرایطی که طبقه ی کارگر و حزب کمونیست این طبقه داری نقش تاثیر گذاری باشد رهبری طبقه ی کارگر را می پذیرند و با طبقه ی کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا کنار می آیند و بخش هایی از لایه های میانی و مرفه محافظه کار این طبقه نیز – در شرایطی که طبقه ی کارگر ضعیف باشد - با دیکتاتوری بورژوازی و در بهترین حال با دیکتاتوری بورژوازی ملی که می تواند دموکراسی بورژوایی برقرار کند سازش می کنند.(2)اما این نوع حکومت ها در کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم و در صورتی که همه ی شرایط دست به دست هم دهند و برقرار گردند یا به بخش های راست هوادار امپریالیسم در این گونه حکومت ها چرخش می کنند و یا در صورتی که بخواهند برخی موازین مانند استقلال و یا دموکراسی بورژوایی را حفظ کنند با کودتا و یا دخالت نظامی و دیگر انواع توطئه سرنگون می گردند. در هر صورت دیر یا زود به امپریالیسم ها وابسته می گردند.  
 
پنج- دوران مبارزات قهرآمیز گذشته است و اکنون دیگر در جهان جنبش های رنگی مسالمت آمیز برای تغییر و تحول حکومت ها شکل می گیرد و موفق هم می شوند همچون مبارزات در کشورهای اروپای شرقی، آمریکای جنوبی و مرکزی و اکنون جمهوری های آسیایی که در گذشته جزو شوروی بودند.
 
پاسخ پنج- این بیشتر فرار به جلو است و نه تحلیل واقعیت های جاری مبارزات طبقاتی در جهان. در جهان کنونی البته شرایط ویژه ای برقرار است که مهم ترین آن ها یکی از بین رفتن حکومت های طبقه ی کارگر در کشورهای سوسیالیستی به وِیژه شوروی استالینی و چین مائوئی است و سپس افت جنبش های انقلابی کمونیستی در سراسر جهان و به ویژه کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم. و بالاخره از جهاتی برقراری یک دوره ی به نسبت «آرام» و «تدریجی» و «مسالمت آمیز» تکامل مبارزات طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های ستمدیده در سراسر جهان. چنین دوره هایی که نمونه های آن در گذشته نیز موجود بوده است(۳) به فاسد شدن احزاب انقلابی و مترقی و رشد نظریه ی مبارزه ی مسالمت آمیز پا می دهد و در واقع پا داده است.
با این حال و با وجود چنین دوران تکامل «آرام» و این رکود احزاب انقلابی کمونیست و عقب نشینی هایی که صورت گرفته است و نیز رشد جریان های فرصت طلب در کشورهای امپریالیستی و زیرسلطه، اما جنبش هایی موجود بوده اند که برای احقاق حقوق خود دست به مبارزه ی مسلحانه زده اند و در آن پیش رفته اند. ما در بسیاری موارد به ویژه در خاورمیانه و و نیز در کشور خودمان در مورد برخی گروه های مذهبی اسلامی با جهان بینی آنها عمیقا مخالف بوده و با آن مبارزه می کنیم اما با راه مبارزه ی مسلحانه شان مخالف نیستیم و آن را نفی نمی کنیم. چنین راهی کماکان راهی است که باید برای تغییر و احقاق حقوق طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های استثمار شده و ستمدیده در پیش گرفته شود.
 
هرمز دامان
نیمه ی دوم مهر ۱۴۰۴
یادداشت ها
۱-این از مواردی است که معمولا ارتجاع پیش از آن تا توانسته کشتار کرده است. در این خصوص می توان نگاه کرد به نوع تاکتیک های حکومت شاه در مقابل انقلاب دموکراتیک توده ها در سال های ۵۷-۵۶ تا زمانی که با جناح راست جبهه ی ملی و شاپور بختیار سازش شد. در واقع حکومت شاه از این رو به سوی سازش با این جناح رفت که فکر می کرد کشتار بیشتر در چنان اوضاع و احوالی نه تنها ممکن است نتیجه بخش نباشد بلکه این امکان هست که انقلاب را رادیکالیزه کند و مبارزه ی توده ها را به سمت مبارزات قهرآمیز سوق دهد و نیز چنانچه مبارزات رادیکالیزه شود این امکان هست که طبقه ی کارگر که آن زمان با اعتصابات سرتاسری رو آمده بود و خودش را به عنوان یک نیروی قدرتمند از نظر توان تاثیر گذاری در پیشرفت انقلاب نشان داده بود و نیز نیروهای انقلابی کمونیست بیشتر رو بیایند.
2- حکومت منشویک ها در اتحاد با سوسیال رولوسیونرها در روسیه پس از انقلاب فوریه 1917 نمونه ی بارز و تاریخی ای از روی کار آمدن یک حکومت خرده بورژوایی در یک کشور امپریالیستی عقب مانده است که حکومت مرتجع آن در پی یک انقلاب سرنگون شده بود. منشویک ها و سوسیال رولوسیونرها دیکتاتوری تازه ای برقرار کرده و با ارتجاع سرمایه دار - فئودال پیشین سازش کردند. آنها در بیرون به جنگ امپریالیستی ادامه دادند و در داخل به کمک ژنرال های مرتجع دست به سرکوب جنبش طبقه ی کارگر و بلشویک ها زدند. 
۳- مانند سال های ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۴ در اروپا که منجر به فساد بسیاری از احزاب انقلابی که آن زمان نام سوسیال دموکرات داشتند و در صدرشان حزب سوسیال دموکرات آلمان شد. روشن است که چنین مقایسه ای تنها متوجه برخی از خصوصیات است و نه تمامی آنها. بین این دو دوران و دلایل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ای که منجر به آنها و تغییرات ایدئولوژیکی احزاب انقلابی شده است تفاوت های بارزی موجود است.

توفان مبارزه ی ضداستبدادی در سرزمین سربداران( بیانیه دوم)

نقش کثیف سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان مزدور در آیین یادبود قهرمان خسرو علیکردی  در مشهد و نیز نقش حزب اللهی های سلطنت طلب شده و مزدور در...