Sunday, February 23, 2025

درباره شعار دشمن ما همین جاست، دروغ می گن آمریکاست

 

از نظر استراتژی انقلاب دموکراتیک،

مبارزه ی ضدامپریالیستی اهمیت مبارزه ی دموکراتیک

برای آزادی و دموکراسی توده ای را دارد!

مبارزه ی دموکراتیک برای آزادی و دموکراسی خلق به رهبری طبقه ی کارگر است. مبارزه ی ضدامپریالیستی برای استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. این ها دو جانب انقلاب دموکراتیک و ضد امپریالیستی کنونی هستند.  

پیکان حمله مبارزه ی دموکراتیک متوجه حکومت های مرتجع داخلی از استبداد سلطنتی تا استبداد دینی و در حال حاضر حکومت ولایت مطلقه ی فقیه است و هدف مبارزه ی ضدامپریالیستی، مبارزه با سلطه ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی امپریالیست ها و نوکران شان بر کشور ما و برای استقلال همه جانبه ی ملت ماست.

حمله ی نخستین به سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور است که نوکر امپریالیست ها هستند. حمله ی دومی به سرمایه داران جهانخوار امپریالیست که پشتیبان نوکران خویش می باشند.  

 

نکاتی درباره ی شعار« دشمن ما همین جاست، دروغ می گن آمریکاست.»

این شعار دو بخش دارد: یکی این است که «دشمن ما همین جاست». در این که دشمن ما عجالتا و به طور عمده همین جا و جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه است تردیدی نیست.

 اما این که دشمن ما به طور عمده حکومت ولایت فقیه است نباید موجب این گردد که دشمن دیگری که همین جا هم هست به طور مطلق حذف شود.

طرفه آنکه جمهوری اسلامی از زمان برقرار شدن و در طی چهل سال اخیر بدون پشتیبانی امپریالیست های غربی و شرقی نه می توانست خود را برقرار و مستحکم کند و نه تداوم بخشد. فراموشی این نکته در این شعار به معنای سایه انداختن به روی وابستگی اقتصادی و سیاسی این حکومت( در این مورد بیشتر تابع روسیه بوده است) به امپریالیست ها است. نگاهی به سیاست های نئولیبرالی که این حکومت به پیروی از صندوق بین بین المللی پول و بانک جهانی که هر دو وابسته به امپریالیست های غربی هستند، در اواخر دهه ی شصت در پیش گرفت و تا کنون ادامه داده است، خود معرف حضور دشمنان امپریالیست خلق ایران در اینجا یعنی در اقتصاد و در سیاست است. بخش هایی از فلاکت طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان نتیجه پیاده کردن این سیاست های امپریالیستی می باشد.

بخش دوم آن می گوید« دروغ می گن آمریکاست». در اینجا لبه ی تیز حمله ی شعار متوجه دروغ گویی سران حکومت است که تبلیغ می کنند که تمامی مشکلات کشور زیر سر آمریکاست و فریبکارانه شعار«مرگ بر آمریکا» می دهند.

از نظر توده ها مسبب تمامی فلاکت چهل سال همین حکومت بوده که تمامی ارکان زندگی از اقتصاد تا سیاست و فرهنگ و حتی زندگی مردم را در دست داشته است.

از نظر توده ها حکومت اسلامی اولا با این نظر که همه بدبختی ها زیر سر آمریکاست نقش کثیف خود را لاپوشی می کند؛ نقشی که توده ها با افشاگری های فراوان در مورد دزدی ها و اختلاس ها، فرار با میلیون ها دلار پول و زندگی های آنچنانی برای خود و خانواده و بسته گان در کشورهای امپریالیستی و نیز جنایت های فراوانی که مرتکب شده و می شوند متوجه آن شده اند. دوما علیرغم شعارهاشان علیه آمریکا همواره رابطه ی پنهانی با آمریکا داشته اند. بنابراین شعار علیه دروغ گویی های سران جمهوری اسلامی است.

 با این حال و اگر چه سران جمهوری اسلامی دروغ می گویند اما نیروهای سیاسی دیگری هستند که به نقش کثیف امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی به ویژه انگلستان و آلمان و فرانسه و دخالت هایشان در امور ایران در 45 سال اخیر اشاره کرده و آن را به کرات و در زمینه های اقتصادی و سیاسی افشا کرده اند.

از این رو نباید این گرایش در شعار را که گویا «آمریکا دشمن  طبقه ی کارگر و خلق ایران نیست»، درست دانست. نه تنها جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه دشمن تمامی طبقات مردمی است، دولت امپریالیستی آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی و همچنین امپریالیسم روسیه و نیز دولت سرمایه داری چین هم دشمنان خلق ما هستند.

مساله بر سر این نیست که اینها دشمن نیستند، بلکه بر سر این است که اکنون لبه ی تیز حمله ی طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش و ستمدیده ی ایران باید متوجه کدام باشد: متوجه جمهوری اسلامی و یا متوجه آمریکا.

هرگونه غفلت در مورد این دشمنان دیگر به معنای از چاله به چاه افتادن است.

از جمله کسانی که پشت این شعار پنهان می شوند سلطنت طلبان مزدور آمریکا و ایدئولوگ های آن ها هستند که به وسیله امپریالیسم آمریکا در آب نمک خوابانده شوند تا در روز مبادا دوباره بر سر کارشان آوردند و حکومتی وابسته به امپریالیست غربی در ایران برقرار سازند.  

 جز این ها نیروهای سیاسی ای هستند که نام خود را«چپ کارگری» می گذارند( آنها «نیم چپ» هم نیستند بلکه چپ دروغین یا «شبه چپ» از قماش ترتسکیستی یا مارکسیسم غربی و... هستند و در عمل پیروی طبقات سرمایه دارند) و این شعار باب دل شان است و تقدیس اش می کنند. این ها نیز تا اسم امپریالیسم و مبارزه ی علیه امپریالیسم می آید دچار تب و لرز و سرگیجه می شوند. آنها خواهان«مبارزه ضد سرمایه داری»هستند و اساسا نه مارکسیسم و نه نیرویی به نام امپریالیسم را قبول ندارند. این ها نیز گرچه نیرویی ندارند اما پر جنجال و هیاهو و تخریب گر هستند و کارشان و نقش شان شکاف انداختن در میان جنبش کارگری و نیروهای کمونیست وفادار به طبقه ی کارگر و نیز دیگر طبقات خلقی است. در این که اینها نیز آگاهانه و یا ناآگاهانه به مرتجعین و امپریالیست ها خدمت می کنند شک و تردیدی نیست.

 هرمز دامان

26            بهمن 1403

جایگاه «مذاکره با آمریکا» و «رفع تحریم ها» در جنبش دموکراتیک توده ها (2)


 

یازده

مساله ی رابطه اقتصادی- سیاسی و فرهنگی خلق ایران با کشورهای امپریالیستی یکی از مسائل انقلاب ایران و در صورت برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی مساله ی مهمی برای این حکومت است.

دوازده

 از دیدگاه ما تصمیم در مورد چگونگی رابطه ی اقتصادی - سیاسی با امپریالیست ها به عهده ی حکومت انقلابی- دموکراتیک برآمده از توده ها و به رهبری طبقه ی کارگرست.
 
حکومت مرتجع و مستبد ولایت فقیه در روابط اقتصادی - سیاسی خود با کشورهای امپریالیستی وابسته به آنهاست.

سیزده

حکومت انقلابی - دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر خواهان یک رابطه ی برابر اقتصادی و بر مبنای منافع اقتصادی طبقه ی کارگر و کشاورزان و تمامی طبقات خلقی ایران با کشورهای دیگر و از جمله کشورهای امپریالیستی غرب خواهد بود. رابطه ای که به هیچ وجه  استقلال کشور ما را زیرپا نگذارد و یا مانعی در مقابل آن و استراتژی اقتصادی ملی طبقه ی کارگر ما و برنامه های خلق ما را برای صنعتی شدن به وجود نیاورد.
همچنین است در سیاست که  چنین حکومتی اجازه ی دخالت هیچ کشوری را در امور داخلی خود را نخواهد داد و یک سیاست مستقل انقلابی دموکراتیک و ملی و یک فرهنگ مستقل انقلابی- دموکراتیک و ملی به رهبری طبقه ی کارگر را دنبال خواهد کرد

چهارده

 بر این مبنا باید برای طبقه ی کارگر و کشاورزان و زحمتکشان و تهیدستان طبقات میانی آشکار کرد که تنها «مذاکره» و «رفع تحریم ها» تا زمانی که حکومت مرتجع جمهوری اسلامی با خامنه ای و یا بی خامنه ای بر سرکار است و یا در صورتی هم که دارودسته های سلطنت طلب بر سرکار بیایند به هیچ وجه به معنای پایان یافتن مصائب آنها نیست و مشکلات اقتصادی آنها را به طور استراتژیک حل نخواهد کرد.
در جهان پر آشوب کنونی و جنگ هایی که امپریالیست های جهانخوار به پا کرده و می کنند و چشمه هایی از آن را در این دهه در جنگ های درون قاره ی افریقا، روسیه و اوکراین و اسرائیل و فلسطین و با خاک یکسان کردن غزه و نابودی آن می بینیم مشکل که ملتی بتواند نفس راحتی بکشد.

پانزده

بسیاری از کشورهای زیرسلطه در آسیا و افریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی در حالی که نه تحریم اقتصادی هستند و نه حکومت استبداد دینی و همچون ولایت فقیه دارند اما توده هاشان در زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی و در فقر و گرسنگی و بی خانمانی به سر می برند. علت فلاکت بیشتر مردم این کشورها تحریم نیست، بلکه وابستگی اقتصادی به امپریالیست های غربی و در دوران اخیربه ویژه سیاست های نئولیبرالی است.

شانزده

در میان کشورهای زیرسلطه تنها تعداد بسیار اندکی هستند که امپریالیست ها در همان چارچوب وابسته گی، به اقتصاد آنها اجازه ی رشد داده اند و آنها توانسته اند تا حدودی سطح زندگی کارگران و کشاورزان و دیگر زحمتکشان را نسبت به سطح زندگی دیگر کشورهای زیرسلطه بالا ببرند. کره جنوبی یکی از نمونه وارترین آنهاست. با این حال استانداردهای حداقل سطح زندگی کارگران در کره جنوبی بسیار پایین تر از کشورهای امپریالیستی غرب است. در آسیا تنها امپریالیسم ژاپن است که استانداردهای حداقل زندگی کارگران اش با سطح حداقل در کشورهای امپریالیستی غرب برابری می کند.

هفده

ایران نمی تواند کره جنوبی بشود که تازه کشوری وابسته به امپریالیست های غربی است. چرا که کره جنوبی کشوری نفت خیز مانند ایران نبوده و نیز در کنار ایران، کره شمالی ای( و در گذشته چین کمونیست و انقلابی) نیست که آمریکا و امپریالیست های غربی بخواهند اقتصادش را در مقابل آن نظام ها تقویت کنند.

هجده

 از نظر امپریالیست ها ایران کشور نفتخیز است و در تقسیم کار جهانی امپریالیستی تحمیل شده، باید نفت تولید کند و نفت بفروشد و در ازای آن کالاهای صنعتی بخرد. در عین حال ایران می تواند نه صنایعی از آن خود بلکه صنایع مونتاژ داشته باشد؛ مواد خام صنعتی برای بیشتر کارخانه ها و کشاورزی اش را از امپریالیست ها بخرد و از آنها وام بگیرد و...

(توجه کنیم که بخش هایی از توده ها در حالی که بر سر خاک کشور و یا قراردادهای اسارتبار با کشورهای امپریالیستی حساس و آگاه هستند، اما بر سر تقسیم کار تحمیل شده ی امپریالیستی و دیگر شکل های تسلط بر کشورهای زیرسلطه که استقلال اقتصادی و سیاسی این کشورها را زیرپا می گذارد و آنها را وابسته و زائده ی کشورهای امپریالیستی می کند، به قدر کافی حساس و آگاه نیستند.)

نوزده

می توان پرسید که مگر آمریکا و اروپای غربی دولت حسنی مبارک را که نوکر حلقه به گوش شان بود تحریم کرده بودند که طبقه ی کارگر و دهقانان و دیگر زحمتکشان و طبقات ترقی خواه مصر و زنان و جوانان و ...علیه وی و حکومت اش انقلاب کردند و سرنگون اش گرداندند؟
مگر دولت بن علی در تونس محاصره ی اقتصادی و تحریم شده بود که در این کشور انقلاب شد؟
مگر دولت های اردن و بحرین تحریم اقتصادی شده بودند که توده های کارگر و زحمتکش آنها جنبشی به راه انداختند؟
چرا در این کشورها انقلاب شد و از «بهار عربی» سخن رفت؟

بیست

در شرایط کنونی تحریم ها علیه مردم ایران است و به زندگی آنها سختی و رنج فراوان وارد می کند. توده ها در مخالفت و ضدیت با خامنه ای و حکام جمهوری اسلامی، شعارهایی مانند «مرگ بر آمریکا» که در انقلاب 57 شعاری استراتژیک به شمار می آمد - به این دلیل که امپریالیسم آمریکا پشتیبان اصلی شاه مزدور و مستبد و نظام وابسته ی استبداد سلطنتی بود - برنمی تابند.( صحبت بر سر غیرعمده بودن تاکتیکی شعارهای ضدامپریالیستی نیست).
 
در حال حاضر آمریکا و کشورهای اروپای غربی به دلایلی با حکومت ولایت فقیه تضاد دارند. اما این تضادها ماهیت مترقی ندارند بلکه ماهیت ارتجاعی دارند.   

بیست و یک

از این رو صحبت کردن از امپریالیسم و استقلال اقتصادی- سیاسی و فرهنگی، صحبت کردن از اتکا به نیرو و توان خود و تسلیم نشدن به امپریالیست های غربی در دوران کنونی و هنگام ایجاد رابطه با این کشورها، در شرایطی که نفرت از حکومت کنونی به اعلا درجه بالا رفته و گاه بر مبارزه با امپریالیست ها سایه تاریکی افکنده می شود، خلاف جریان آب شنا کردن است.

بیست و دو

ما در شرایط کنونی توانایی کنترل سیر رویدادها را نداریم، اما می توانیم به مقابله با اندیشه های نادرست رایج در میان توده ها دست زنیم و آنها را بزداییم و به مرور توان تاثیر بر رویدادها را هم کسب کنیم

هرمز دامان

بیست وهفت بهمن 1403

جایگاه «مذاکره با آمریکا» و «رفع تحریم ها» در جنبش دموکراتیک توده ها (1)


یک

توده ها خواهان مذاکره با آمریکا، دست برداشتن حکام جمهوری اسلامی از اتمی شدن و یا حتی تهدید کردن کشورهای دیگر در این خصوص و نیز برداشتن تحریم ها از جانب کشورهای امپریالیستی غرب هستند.

دو

روشن است که در شرایط ویژه ی کنونی خواهان مذاکره با آمریکا شدن برای رفع تحریم ها و برقراری روابط عادی اقتصادی با امپریالیست های غربی از جانب اکثریت توده ها به معنای فراموشی خواست استقلال کشور از جانب آنها نیست.

علت این است که مساله ی استقلال مساله ای عینی است و ریشه در ساخت اقتصادی زیرسلطه ی ایران دارد و خواست آن، گرچه به درجات و نسبت های گوناگون، اما از جانب تمامی طبقات خلقی است. چنین ساختی بر تمامی این طبقات اثر گذاشته و منافع آنها را نه در وابستگی به امپریالیست ها بلکه در استقلال کشور متجلی می سازد. نگاهی به حساسیت ها و واکنش های خشم آگین توده ها در مقابل قراردادهای نکبت بار و اسارتبار خامنه ای و سران پاسدار با دولت مهاجم و غارتگر چین، امپریالیسم روسیه و سهم ایران از دریای مازندران که به تاراج رفته است و همچنین مالکیت سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی تا حدودی نشانگر استقلال طلبی ماهوی آنها است. گفتنی است که اگر چنین قراردادهایی با امپریالیست های غربی نیز بسته می شد موجب واکنش توده ها می گردید.  

سه

 درست برای وجود استقلال طلبی نهادینه و وجود احساسات ملی است که حکومت به اشاعه ی خبرهای به احتمال زیاد دروغی مانند این که ترامپ خواهان انتقال سه جزیره ی مزبور به امارت شده پخش می کند تا از نظر خود مثلا مذاکره نکردن با ترامپ را توجیه کرده و آّب سردی به روی خشم توده ها علیه خامنه ای بپاشد و به جای آن خشم آنها را علیه ترامپ و آمریکا و به نفع سیاست خامنه ای در مورد مذاکره نکردن، برانگیزد.

چهار

با این همه شرایط کنونی مورد تحلیل همه جانبه قرار نگیرد و معنا و مضمون و حدود صدق برخی شعارها مانند« دشمن ما همین جاست دروغ می گن آمریکاست» که بخش هایی از کارگران و بازنشسته گان هم آن را در گردهمایی های خود طرح کرده اند مشخص و روشن نشود همواره این امکان است که دچار اشتباه شده و از یک روی به روی دیگر درغلتیم.

پنج

تاکید شعار« دشمن ما همین جاست دروغ می گن آمریکاست» به روی سیاست های بحران زا و برنامه های فاجعه بار اقتصادی و زندگی برباد ده جمهوری اسلامی طی چهل سال اخیر و نقش اساسی آن در به فلاکت نشاندن تمامی طبقات مردمی، سیاست جاه طلبانه خارجی اش به ویژه در منطقه، سرکوب آزادی های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و بی شمار جنایت های این حکومت و نابودی محیط زیست می باشد و می خواهد آن را برجسته کند.  

بنابراین هدف اش ایستادن در مقابل تبلیغات حکومت است که می گوید مسبب اصلی وضعیت اقتصادی فلاکت بار توده ها آمریکاست و نهایتا دشمن آمریکاست.  هدف اساسی شعار مزبور در عین مقابله با این تبلیغات حکومت که می خواهد با آن دهان مردم را ببندد، معرفی حکومت ولایت فقیه به عنوان دشمن اصلی کنونی تمامی طبقات خلقی ایران به ویژه کارگران و زحمتکشان است.

اما با چنین شعاری که با توجه به سطح کنونی آگاهی توده های کارگر و زحمتکش سر داده می شود تنها می توان به طور تاکتیکی سازش کرد، در صورتی که معنای واقعی و مرزهای آن مشخص و تشریح نشود، می تواند به مفهوم خارج کردن امپریالیسم آمریکا از زمره ی دشمنان اصلی خلق ایران باشد.

به عبارت دیگر اگر توجه به این نشود که نباید از چنین شعاری چنین معنایی برداشت شود که امپریالیسم آمریکا دشمنی ای با طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش ایران ندارد و مثلا طرفدار آنها در مبارزه با حکومت ولایت فقیه و یا حتی بی تفاوت نسبت  به این مبارزه است، آنگاه این شعار می تواند در خدمت تبلیغات دروغین سلطنت طلبان قرار گیرد و به امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی یاری رساند. در مورد این شعار جداگانه صحبت می کنیم.

شش

 در کنار این گونه تمایلات در میان توده های زحمتکش، همچنین گرایش هایی به نفع حکومت استبداد سلطنتی و یا سلطنت طلبانه ای در میان دسته هایی از طبقات میانی و مرفه موجود است، که به چنین شعارهایی می دمند و هدف شان هم همان است که آمریکا اساسا دشمن خلق ما نیست، دوستدار طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش است. هوادار مبارزات مردم با حکومت است و غیره.

این گرایش ها از تبلیغات جریان سلطنت طلب مزدور تاثیر گرفته و در عین حال به تبلیغات سوء این جریان های مزدور در خارج از کشور یاری می رساند و به نفع برگشت تاریخی به عقب و برقراری دوباره حکومت استبداد سلطنتی است.

هفت

 نتیجه ی این وضع می تواند این امکان را فراهم کند که تا حدودی این بخش مهم از خواست های واقعی طبقات خلقی ایران و خصلت ضدامپریالیستی انقلاب ایران یا تیره و تار شود و یا در سایه ی خصلت دموکراتیک آن و خواست آزادی قرار گیرد. اما در چنین صورتی حتی خصلت دموکراتیک انقلاب هم تیره و تار شده و مردم ناآگاهانه خواستار برقراری «استبداد شاهی» می شوند.     

هشت

آنچه ما خواهان آنیم پیکار عملی در جهت سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی و سرنگون کردن آن و برقراری یک حکومت انقلابی- دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر است.

مطلقا امکان ندارد که خواه در فرایند این سرنگونی و خواه پس از تصرف قدرت و برقراری یک حکومت دموکراتیک و انقلابی، امپریالیست های غربی و شرقی علیه خلق ایران موضع نگیرند و علیه انقلاب اش خرابکاری نکنند و تلاش نکنند که حکومتی را که خلق ایران برقرار می کند سرنگون کنند.

 این ها را تمامی تجارب تاریخی خواه در کشور ما و خواه در کشورهای دیگر نشان داده است. در دشمنی استراتژیک امپریالیست های با جنبش ها، خیزش ها و انقلابات توده ای به ویژه آنجا که رهبری آنها در دستان طبقه ی کارگر باشد و در تمامی نقاط جهان تردیدی نیست. این یک حقیقت مطلق است.

نه

مساله مذاکره تا آنجا که به مساله ی دنبال نکردن پروژه ی اتمی شدن از جانب جمهوری اسلامی باشد، تا آنجا که قرار باشد به روابط عادی در حد و حدود رفع تحریم ها بینجامد با توجه به مجموع شرایط کنونی طبعا به نفع توده هاست. شرایط کنونی از آستان تحمل توده ها خارج شده و حلقه ی محاصره ی آنها علیه خامنه ای برای مذاکره، دست برداشتن از طرح اتمی شدن و بنابراین رفع تحریم ها تنگ تر شده است.

ده

 در شرایط کنونی تحریم ها علیه ملت ایران است تا حکام جمهوری اسلامی. اما آنچه باید روشن کرد این است که رفع تحریم ها در حالی که تزریق مسکنی به اقتصاد بحران زده ی ایران است و ممکن  است برای مدتی توده ها را از شرایط  فلاکت بار کنونی خارج کند اما خامنه ای و حکومت ولایت فقیه را نه تنها سرنگون نمی کند بلکه در صورت پذیرش خواست های ترامپ و  برقراری رابطه با کشورهای امپریالیستی غرب می تواند به وی کمک کند تا بیشتر سرپا بماند.

هرمز دامان

25 بهمن 1403

 


 

            

Tuesday, February 18, 2025

این آتش خاموش نمی شود

 
 
شب های انقلاب و تداوم خیزش انقلابی در کهگیلویه و بویر احمد
 
مرگ بر دیکتاتور شعار توده ها در شب 22 بهمن
در شب های 21 و22 و 23 بهمن ماه ، شهرهای ایران نظاره گر فریادهای اعتراض و خشم توده ها از حکومت خامنه ای و جمهوری اسلامی بود. توده ها از درون خانه ها و یا پنجره ها یک صد فریاد می زدند«مرگ بر دیکتاتور» و خشم و نفرت خود را علیه حکام ولایت فقیه نشان می دادند. آنها همواره و در چنین بزنگاه هایی و این گونه یاد انقلاب بزرگ شان را گرامی داشته اند. آنها شعارها را تغییر داده  و علیه حکومت مرتجعی کرده اند که پس از انقلاب 57 روی کار آمد و ثمرات انقلاب را تصاحب کرد.
جوانان و نوجوانان انقلابی دهدشت به خیابان می آیند!
 این میان و طی این روزها در فاصله ی 21 تا 25 بهمن دهدشت و یاسوج و برخی دیگر از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد تجلی و مرکز این خشم و کینه و اعتراض شده بود.
نخست در دهدشت که یکی از مناطق مهم  و در بهار و تابستان سرسبز و زیبای این استان است، گردهمایی ها و راهپیمایی هایی معترضانه علیه خامنه ای و حکومت شکل گرفت و توده ها که بیشتر آنها جوانان و نوجوانان بودند به خیابان ها آمدند.
این جنبش در پی فراخوانی رخ داد که خواهان اعتراض به شرایط غیرقابل تحمل زندگی، زیست معیشتی و تاراج منابع آبی و... شده بود.  
جدا از وضع زندگی مردم که خون شان را به جوش آورده است، سرکوب خشونت بار اعتراض مسالمت‌آمیز دهدشت در دو شب ۲۱ و ۲۲ بهمن‌ماه، به گسترده‌تر شدن اعتراضات و کشیده شدن شان به یاسوج که به پشتیبانی از دهدشت برخاست و دیگر مناطق کهگیلویه و بوبرآحمد انجامید.
ما خاموش نمی شویم – از اعلامیه جنبش جوانان آزادی خواه کهگیلویه و بویر احمد( بهمن ماه 1403)
 در پلاکاردها مبارزان انقلابی، شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «از دهدشت تا تهران، اتحاد اتحاد»به چشم می خورد. دیگر شعارهای خیزشی یان جان برکف دهدشت شعارهای «امسال سال خون است، سید علی سرنگون است»، «مرگ برخامنه ای»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر جمهوری اسلامی» بود.
علل اصلی اعتراض های خیابانی فقر و محرومیت توده های این استان، بالا رفتن قیمت دلار، تورم، گرانی و وضع معیشت توده ها، محروم بودن از آب آشامیدنی و رفتن مکرر برق و افزایش قیمت دارو و کمیاب بودن برخی از داروها و کمبود سوخت بوده است.
واکنش حکومت چنین بود که اینترنت را قطع کند و نیروهای سرکوب اش را که به گفته ی مردم از استان‌های مجاور آورده بود به جان توده های به جان آمده و معترض اندازد و آنها را سرکوب کند. آنها در شب های ۲۱ و ۲۲ بهمن گاز اشک‌آور به سوی توده های معترض شلیک کردند و عده ای را بازداشت کردند. در میان بازداشت شده گان مبارزانی بوده اند که پیش از این و در جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز بازداشت شده بودند. حکومت مدارس و ادارات را تعطیل و به گفته ی مردم حکومت نظامی برقرار کرد.
در میان بازداشت شده گان که تا کنون گفته شده شش نفر از جمله دو زن بوده اند نام های «عاطفه طاهرنیا»، « کامران بوذری»،«جابر فروغی»، «امیرحسین جعفری» و «پوریا براتی»  به چشم می خورد. عاطفه طاهرنیا پیش از این در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی نیز بازداشت شده بود.
اعلامیه جنبش جوانان آزادیخواه کهگیلویه و بویراحمد( بهمن 1403)
ما خاموش نمی شویم!
بار دیگر، خیابان های کهگیلویه و بویراحمد، دستان گره خورده ی جوانان لُر، صدای پر طنین آزادیخواهی و گام های استواری که دیوارهای سکوت و تحریف را در هم می شکند! بار دیگر، فریاد حق خواهی مردمانی که یک قرن است به حاشیه رانده شده اند، اما هرگز تسلیم نشدند!
ما فرزندان لُر و لرستانات، ما بازمانده گان صدسال غارت، ما وارثان خون های لُر به زمین ریخته ی 1401، از پدرام آذرنوش تا سپهر بیرانوند از سپهر مقصودی تا ببرهای حماسه ایذه( پرسیلا)[ اشاره به مبارزان جانباخته ی ایذه حسین سعیدی و محمود احمدی – راه سرخ] خیابان ها را پس گرفتیم، چرا که این سرزمین از آن ماست، چرا که این تاریخ را ما خواهیم نوشت، نه آنان که صد سال است بر ما حکومت می کنند و ما را نادیده می گیرند، غارت می کنند.
ما به خیابان آمدیم، چون سکوت خیانت است. سکوت در برابر فقر تحمیلی، در برابر تبعیض، در برابر اسلحه هایی که بر سینه جوانان ما نشانه رفته اند، خیانت است. سکوت در برابر آنان که نفت و منابع مان را بردند، اما برای مردم ما فقر و مهاجرت و تحقیر باقی نگذاشتند، خیانت است.
 سکوت در برابر آنان که فرزندان مان را به گلوله بستند و خونشان را به تاریکی بردند، خیانت است. ما سکوت نخواهیم کرد. کهگیلویه و بویراحمد، دیگر حاشیه ی هیچ معادله ای نیست. لرستانات دیگر یک نام در صفحات تاریخ تحریف شده ی شما نیست. جنبش جوانان آزادیخواه کهگیلویه و بویراحمد زنده است، سرفراز است، در خیابان است! ما نسلی هستیم که زخم های گذشتگانمان را با خود حمل می کنیم، اما هرگز زانو نخواهیم زد. ما نسلی هستیم که به خیانت تاریخ و دروغ قدرت باور نداریم. ما آمده ایم که حق مان را پس بگیریم! و بدانید، این جنبش، یک جریان لُری است! ما نه به هیچ مرکزگرایی وابسته ایم و نه اجازه خواهیم داد که هیچ جریانی از بیرون، خون و خشم ما را مصادره کند. اینجا لرستانات است، اینجا کهگیلویه و بویراحمد است. اینجا سرزمین مردمی است که خود تصمیم می گیرند، خود می ایستند، خود فریاد می زنند، و خود سرنوشت شان را می نویسند. به آنان که با گلوله به استقبال خیزش ما آمدند می گوییم: ما را نمی توانید بترسانید. ما را نمی توانید بشکنید. ما را نمی توانید خاموش کنید. ما از خاکی برخاسته ایم که خون اجدادمان را در خود دارد، از سلسله جبال لُر( زاگرس) که هزار سال است مقابل تمام قدرت ها ایستاده، و این بار، این ماییم که تاریخ را رقم می زنیم! این راه ادامه دارد. این راه خاموش نمی شود.»
باید که با هم و سراسری شد!
آنچه دیده می شود، نشانه هاست. نشانه هایی دیگر بر این که جنبش زنده است و خاموش شدنی نیست. آنچه حکومت را سرپا نگه داشته است تنها سرکوب است و با سرکوب نمی توان دوام آورد. خیزش های اخیر ادامه دارد و ادامه خواهد یافت چرا که آن شرایطی که موجد و مسبب این جنبش ها و خیزش هاست ادامه دارد و هر روز بدتر از روز پیش می شود.
در حال حاضر و جدا از ضعف هایی همچون نبود حزب انقلابی کمونیست و رهبری طبقه ی کارگر بر جنبش و انقلاب، ضعف مهم جنبش عبارت است از جدایی جنبش ها و مبارزات گوناگون طبقات و گروه های اجتماعی از یکدیگر. جنبش ها و خیزش ها و اعتصاب ها باید سراسری و با یکدیگر در پیوند باشند تا بتوانند نیروهای سرکوب را خنثی کنند و یا از زورشان بکاهند.
این ضعفی است که فشار سرکوب خود می تواند موجد رفع آن گردد و توده ها را به هم نزدیک و جنبش هایشان را به یکدیگر پیوند دهد.
توده ها نیز عمیقا حس می کنند که جدا جدا رفتن به جنگ این حکومت خونخوار تا دندان مسلح و آماده ی سرکوب و اعدام نمی تواند به پیروزی آنها بینجامد. آنان نیاز دارند که جنبش ها و خیزش های خود را به یک دیگر پیوند دهند و با یکدیگر برخیزند تا قدرت واقعی شان کسب شود و آن را به چشم بینند.
این را توده ها خوب حس می کنند. با توجه به تداوم شرایط کنونی خواه از جانب حکومتیان و خواه از جهت واکنش های توده ها، دیر یا زود این امر صورت خواهد گرفت.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 26 بهمن 1403

نقش کثیف خامنه ای و آخوندهای مرتجع در مخدوش کردن مبارزه ی ضد امپریالیستی خلق ایران برای استقلال


 
تاریخ مبارزه برای آزادی و حکومت انقلابی- دموکراتیک در ایران در عین حال تاریخ مبارزه با استعمار و امپریالیسم برای استقلال اقتصادی و سیاسی- فرهنگی ایران بوده است. این دو از یکدیگر جدانشدنی و در هم پنهان و نافذ بوده اند، هر چند گاه این و گاه آن یک، عمده شده اند.
حکومت ولایت فقیه - کاریکاتور تهوع آور مبارزه ی ضدامپریالیستی و نوکری امپریالیسم در عمل
تاریخ چهل و اندی سال اخیر ایران تاریخ ضربه زدن سران جمهوری اسلامی به این مبارزات ضد استعماری و ضد امپریالیستی خلق ایران بوده است. مبارزاتی که از زمان مشروطیت و علیه دو امپریالیست وقت یعنی انگلستان و روسیه آغاز شده و تا انقلاب 57 با جهت گیری علیه امپریالیسم آمریکا که پس از کودتای مرداد32 امپریالیسم عمده در ایران گردید، ادامه یافته بود.
سلطنت طلبان وطن فروشان و نوکران همیشه به خدمت امپریالیست ها
در عین حال از هنگام شکل گیری باندهای سرمایه داران سلطنت طلب در کشورهای امپریالیستی غربی و میدان دار شدن ایدئولوگ های مرتجع و کثیف آنها از زمان به راه افتادن تلویزیون های مبلغ شان و همچنین اینترنت و... این ها نیز با تبلیغات خود به نفع نظام سابق سلطنتی و امپریالیست های غربی به ویژه آمریکا به نوبه ی خود به این مبارزات ضربه زده اند.
در خدمت و رکاب اینان گروه های مرتجع ترتسکیست بوده اند؛ از دارودسته«کمونیسم کارگری» حکمت گرفته تا جریان های «حکمتیست» که یا مستقیما به نفع امپریالیسم و سرمایه داران کمپرادور تبلیغ کرده و موضع گرفته اند و یا با تبلیغ برای حذف«امپریالیسم» و «مبارزه ی ضد امپریالیستی» از دیدگاه چپ( و پنهان شدن دروغین پشت مبارزه ای صرفا کارگری) و موضع گرفتن مقابل اهداف ضد امپریالیستی انقلاب دموکراتیک ایران، بهترین خدمت را به امپریالیست ها و نوکران کمپرادور آنها کرده اند.
ایدئولوگ های سیاست مصلحت طلبی: سیاست «درهای باز» بهترین است!
جدا از این دو جریان اصلی که آب به آسیاب یکدیگر ریخته اند و یکی از موضعی ارتجاعی با امپریالیسم مخالفت و دیگری از موضعی ارتجاعی از آن دفاع کرده است، گروه هایی از ایدئولوگ های خرده بورژوازی مرفه و بورژوازی بوده اند که خود را«مترقی» دانسته اما دیدگاه «مصلحت طلبی»( پراگماتیستی) اتخاذ کرده اند.
آنها مستقل بودن در جهان امروز(جهان امپریالیستی) را بی معنا دانسته و راه ترقی و توسعه ی کشور را در گسترش روابط با کشورهای امپریالیست غربی به ویژه آمریکا یا به عبارت دقیق تر وابسته شدن و زیرسلطه ی امپریالیست قرار گرفتن می بینند. برای آنها ماهیت و چگونگی این روابط که باید روابط برابر و بر مبنای منافع متقابل ملی باشد اهمیت ندارد و حتی اگر کشوری در چنین روابطی منافع واقعی ملی اش زیرپا گذاشته و ثروت ملی اش به تاراج رود و طبقه ی کارگر و زحمتکشان اش استثمار شوند و زیر ستم ملی قرار گیرند اهمیتی ندارد.
یکی از مدل های آن ها کشور کره جنوبی است که در آن آمریکا ده ها پایگاه نظامی دارد و حکومت اش دست نشانده ی امپریالیست های غربی است و اگر تا حدودی به دلیل پمپاژ سرمایه خارجی به آن از نظر اقتصادی تقویت شده است اساسا به دلیل وجود کشور کره شمالی در همسایگی آن بوده است.
 یکی دیگر از مدل ها و الگوهای بیشتر این دارودسته ها، کشوری مانند چین سرمایه داری شده است که سرمایه های امپریالیستی غربی و ژاپن امپریالیست آن را شخم زده اند و رهبران حزب به اصطلاح کمونیست اش، سرمایه داران ثروت اندوز میلیارد و فاسد هستند.
این هاست آنچه این دارودسته های فاسد و سرمایه داری پرست می گویند:
«اگر می خواهید فقر را به تساوی تقسیم نکنید( یعنی هم سرمایه دار ثروتمند و هم کارگر فقیر و یا نیمه فقیر داشته باشید)، اگر می خواهید«فقر مطلق» را از بین ببرید(یعنی فقیر باشد اما از پس حداقل خوراک و پوشاک و مسکن اش برآید) از «الگوی چین» و «سیاست درهای باز»( سیاستی که تنگ سیائو پینگ رویزیونیست پس از کودتای بورژوایی وی در حزب کمونیست چین به عنوان سیاست اقتصادی چین در پیش گرفت) پیروی کنید!»
 در کنار برخی از ایدئولوگ های غرب زده ی بورژوا، دارودسته های«چپ نو» و «مارکسیسم غربی»... نیز کمابیش به این دسته ها تعلق داشته اند.
تحریف ریاکارانه و شیادانه مبارزه ی ضدامپریالیستی انقلابیون کمونیست به ضدیت با مدرنیسم غربی
برخی دیگر از این دارودسته ها همچون ریاکاران و شیادان سیاسی عمل کرده به تحریف مبارزه ی ضد امپریالیستی انقلابیون کمونیست ایران پرداخته و کمونیست های انقلابی را ضد دستاوردهای مترقی سیاسی و فرهنگی غرب در دوران مبارزه علیه استبداد دینی- کلیسایی و انکیزاسیون و آفرینش اندیشه های مدرن بورژوایی دانسته،«عقب مانده» توصیف کرده اند. اینان نیز به سهم خود نقش ویژه ای در بی اهمیت کردن و از دور بیرون راندن مبارزه ی ضد امپریالیستی داشته اند. برخی از چپ های سابق و سوسیال دموکرات های« شبه چپ» کنونی به این دارودسته تعلق دارند.
گروه دیگری که آنها را باید هوچی ترین و وراج ترین دارودسته های ضد لنینیست، ضد تئوری انقلابی و ضد حزبیت انقلابی و همچون دسته ای از حکمتیست های مورد اشاره در بالا، به اصطلاح «کارگری» نامید، در متن ها و سخنرانی های خود حتی به جای مفهوم«امپریالیسم» مفهوم «استعمار» را به کار می برند تا مبادا شبهه ای برای برحق بودن مبارزه ی ضدامپریالیستی پدید آورند!
توده ای- اکثریتی ها دوستداران امپریالیسم روسیه!؟ 
در کنار این طبقات و گروه ها، جریان هایی نیز بوده اند که به نفع بلوک امپریالیسم روسیه، دولت سرمایه داری چین و حکومت ولایت فقیه موضع گرفته با بلوک امپریالیست های غربی مخالفت کرده اند. این ها دارودسته های توده ای بوده اند. سهم اینان نیز در ضربه زدن به مبارزه ی ضد امپریالیستی پنهان نیست.
وظیفه ی ما مائوئیست ها و تمامی گروه های مارکسیست- لنینیست مبارزه با تمامی گروه های نامبرده و زنده نگه داشتن مبارزه ی طبقه ی کارگر با امپریالیسم و امپریالیست ها برای استقلال خلق ایران و ایستادن وی روی پا خود است.
دو مخالفت ارتجاعی و انقلابی با امپریالیسم
از زمان مشروطیت دو نوع مخالفت با امپریالیست های غربی و امپریالیست روسیه وجود داشته است. یکی مخالفت ارتجاعی و دیگری مخالفت مترقی و انقلابی.
مخالفت با امپریالیسم از موضع ارتجاعی
مخالفت ارتجاعی با امپریالیسم از جانب طبقات و لایه هایی صورت گرفته است که ریشه در اقتصاد و سیاست و فرهنگ دوران قرون وسطی و فئودالیسم داشته اند. آنها بازمانده گان طبقات و لایه های مرده و یا در حال مرگ بوده اند. امید آنها این بوده که اگر چه در اقتصاد نمی توانند و به نفع شان نیست و به دردشان هم نمی خورد که به گذشته باز گردند، اما می توانند بازمانده ی سیاسی و فرهنگی این مرده ها و دفن شده ها و یا مشرف به موت ها را حفظ و نگه داری کنند.(1)
مخالفت با امپریالیسم از موضع انقلابی و مترقی
مخالفت با امپریالیسم از موضع انقلابی و مترقی از جانب طبقه ی کارگر و لایه های انقلابی و مترقی خرده بورژوازی و بخش های از بورژوازی ملی صورت گرفته است. بنیان و اساس این مخالفت، خواست رفع وابستگی های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و برپایی اقتصادی مستقل بر پایه منافع استراتژیک طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و ستمدیده و طبقات خلقی و ایجاد سیاست مستقل و انقلابی بر مبنای گسترش آزادی و دموکراسی انقلابی و توده ای برای پیشرفت و همچنین فرهنگی مستقل در جهت شکوفایی توان و استعدادهای فلسفی، علمی و هنری توده ها و کلا در جهت ارتقای زندگی مادی و معنوی خلق ایران بوده است.
برخلاف تصور فریبکاران و متقلبین و شیادهای سیاسی که مبارزه ی طبقه ی کارگر و دیگر طبقات خلقی و کمونیست ها و انقلابیون علیه امپریالیسم و برای استقلال اقتصادی و سیاسی- فرهنگی ایران را مخالفت با پیشرفت های اندیشه ای، فلسفی، سیاسی، جامعه شناختی، هنری و نیز اقتصاد مدرن جلوه می دهند، هیچ یک از طبقات انقلابی و مترقی و نماینده گان سیاسی شان در مخالفت با این گونه پیشرفت ها نبوده بلکه با تمامی وجود خواهان جذب نقادانه ی این پیشرفت ها و درونی کردن آنها در جامعه ی ایران بوده اند. کافی است تنها نگاهی به نوشته ها، تالیفات و ترجمه های 80 سال اخیر پیروان اندیشه های انقلابی - کمونیستی  و نیروهای مترقی خرده بورژوایی و بورژوازی ملی بکنیم تا متوجه شویم که بخش مهمی از آنها، استفاده از و یا برگردان نوشته ها و تالیفات غربی در دوران پس از قرون وسطا و دوران سیاسی - فرهنگی مدرن غرب بوده است. جدا از این ها یک مارکسیست( لنینیست- مائوئیست) واقعی نمی تواند مخالف پیشرفت های سیاسی- فرهنگی ای( فلسفی، علمی، حقوقی، هنری و...) باشد که بورژوازی غرب در زمانی که انقلابی بود و علیه فئودالیسم  و قدرت کلیسا و تسلط مذهب بر ارکان اجتماعی مبارزه می کرد، محرک و رهبری کننده ی آنها بوده است.  
مساله ی خط درست در مبارزه ی انقلابی - دموکراتیک
شارلاتانیسم سیاسی و ریاکاری و شیادی حکام جمهوری اسلامی و های و هوی دروغین شان در مورد«مرگ بر آمریکا» و نیز لجن پراکنی های گروه های هوادار امپریالیست های غربی علیه مبارزه ی ضد امپریالیستی، چنان ضرباتی به این مبارزه زده است که قرار دادن چرخ های  انقلاب در مورد مساله ی مبارزه برای استقلال اقتصادی و سیاسی و فرهنگی روی ریل درست خواهان کار تبلیغی و ترویجی ادامه داری از جانب مائوئیست ها و گروه های انقلابی ضد امپریالیست است. تنها با کار تبلیغی و ترویجی پرحوصله است که می توان عناصر ضدامپریالیستی انقلاب را در جایگاه خویش مستحکم کرد و مبارزه ی توده ها را با داشتن خط درست در دو مساله ی اساسی آزادی و استقلال در انقلاب دموکراتیک پیش برد.
مبارزه ی ضدامپریالیستی اکنون عمده نیست اما نباید آن را از یاد برد!
تبلیغ و ترویج مزبور البته به این معنا  نیست که اکنون مبارزه ی ضد امپریالیستی عمده است.
خیر! مبارزه با حکومت ولایت فقیه و استبداد دینی و برای آزادی و دموکراسی کماکان عمده است و ما کمونیست ها باید آن را پی گیریم؛ اما تداوم روند مزبور در ایران و غیر عمده بودن مبارزه ی ضدامپریالیستی در شرایط کنونی، نباید مانع از این شود که ما در زمانی که نیاز است در مورد جنبه ی غیرعمده ی مبارزه به روشنگری بپردازیم، آن هم زمانی که مه غلیظی آن را در برگرفته است و تیره و تار کرده است، به روشنگری نپردازیم و تسلیم شرایط و دنباله روی از یک جانبه نگری های جاری در مبارزه شویم. می توان و باید در کنار مبارزه ی برای آزادی و دموکراسی و سرنگونی حکومت و برقراری یک جمهوری دموکراتیک خلق انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر دیدگاه های توده های طبقه و زحمتکشان و تهیدستان را علیه امپریالیسم و برای استقلال به درستی تنظیم کرد، به پیش برد و ارتقاء بخشید.
 
 هرمز دامان
24 بهمن 1403
1-   به این هم اشاره کنیم که تا آنجا که صحبت بر سر جریان های مذهبی است تنها بخشی و نه همه ی جریان های مذهبی، از یک موضع ارتجاعی مخالف امپریالیسم غرب بوده اند. بخش هایی از این روحانیون نه از دیدگاه مذهبی قرون وسطایی بلکه از دیدگاه های روحانیون ایدئولوگ طبقه ی خرده بورژوازی و یا سرمایه داران ملی مخالف امپریالیسم بوده اند. افرادی همچون طالقانی به این زمره تعلق داشته اند. مدل غربی این ها بیشتر کشیش ها و مذهبیونی بوده اند که در قرون وسطا به مبارزه با حکومت کلیسا و انکیزاسیون پرداختند و از افکاری بورژوازی که در آن زمان مترقی بود دفاع کردند.  

Sunday, February 16, 2025

شرایط کنونی توده ها و برانگیخته شدن خشم آنها علیه خامنه ای

 
در دوران کنونی وضع ویژه ای حکمفرماست. خامنه ای و دیگر حکام مرتجع ولایت فقیه شرایط کشور را از نظر اقتصادی به حال و روزی انداخته اند که توده ها پیش از هر چیز به متوقف شدن سیر مرگ آسای اقتصاد و زندگی شان اهمیت می دهند.
مساله ی دلار و تورم و گرانی و ...
آنها می خواهند دلار نه تنها بالا نرود بلکه پایین بیاید. تورم و گرانی متوقف شود و به عقب برگردد. آب و برق و گاز نه تنها قطع نشود بلکه توزیع آن بیشتر و بهتر شود. بیکاری نه تنها متوقف شود بلکه کار ایجاد گردد، وضع زندگی آنها نه تنها به وخامتی بیشتر نگراید بلکه رو به بهبودی و رفاه نهد و بسیاری خواست های دیگر. آنان این وضع فلاکت بار را که در حال حاضر نمی توانند پایانی برای آن تصور کنند و در نظرشان چاه ویلی جلوه گر می شود که ته ندارد، از چشم سران جمهوری اسلامی و های و هوی دروغین شان علیه آمریکا و دولت های غربی می بینند.
مساله ی انرژی اتمی
 از سوی دیگر در دوران کنونی مساله اتمی شدن خواست سران جمهوری اسلامی بوده و برای بقای خودشان است. از نظر توده ها این همه خرج برای انرژی اتمی و سیر حرکت تولید آن را با هزار مارمولک بازی آشکار و پنهان تبدیل کردن به اتمی شدن جمهوری اسلامی و تهدید کشورهای دیگر بر این مبنا که اگر چنین و چنان شود ما هم سراغ اتمی شدن می رویم، موجب شده که این پروژه نه تنها نتایجی برای زندگی آنها نداشته باشد بلکه ثروت کشور را دور ریختن و وضع را بدتر کردن به شمار آید. از این روی آنها خواهان کنار آمدن با ترامپ و امپریالیست های اروپای غربی و تنظیم پروژه ی انرژی اتمی در چارچوب خواست های آنها برای نرفتن سراغ تولید بمب اتمی می باشند.     
از نظر توده های زحمتکش و طبقات میانی اگر خامنه ای و شرکای پاسدار و سران کشور از هیاهوی توخالی و پوچ خود علیه آمریکا دست بردارند و به مذاکره با آمریکا بنشینند، تحریم ها و فشارهای اقتصادی رفع شده و امکان بازگشایی در اقتصاد و زندگی آنها به وجود خواهد آمد. توده ها چنین می پندارند که تحریم ها بهانه ای به دست حکام جمهوری اسلامی داده که تا آنجا که می توانند زندگی توده ها را زیر فشار قرار دهند و به قهقرا برند. از دیدگاه آنها اگر تحریم ها در میان نباشد باندها و جناح های حاکم نمی توانند از موقعیت سوء استفاده کنند و دست به دزدی ها و اختلاس های میلیاردی زنند و چنین آتش به زندگی توده ها بیفکنند.
بنابراین اکنون زمانی است که توده ها بیش از پیش و بیش از هر نیروی دیگری خواهان مذاکره ی خامنه ای و سران جمهوری اسلامی با آمریکا و ترامپ هستند.
تقابلی که پیش آمده چنین است: توده ها خواهان مذاکره و رفع تحریم ها هستند و خشم شان علیه هر نیرویی است که بخواهد سیاست کنونی را تداوم بخشد. این امر موجب شده که فشار افکار عمومی به روی حکومت بسیار زیاد گردد.
به این ترتیب در اوضاع جاری دو نوع دوقطبی پدید آمده است:
 دو قطبی درون حکومتیان و دو قطبی توده ها و حکومت.
دوقطبی جناح های حکومتی
از یک سو تضادهای درون جناح های حاکم علیرغم  افت و خیز آن، در مجموع شدت گرفته است. نیروی جناح های دیگر اصول گرا و بخشی از اصلاح طلب حکومتی در مقابل خامنه ای افزایش یافته و تقابل آنها با سیاست های خامنه ای- که بیش از پیش نشان می دهد فرد خودمرکز بین و جاه طلب و ابلهی است - و دفتر رهبری شدت گرفته است. تقابل هایی که خامنه ای با توجه به شرایط کنونی کشور نیرو و توان غلیه بر آنها را ندارد و اساسا به توجه به شرایط کنونی کشور خاموش کردنی و کنترل کردنی و هدایت کردنی نیست.
این ها دو قطبی جناح های مقابل خامنه ای و خامنه ای و دارودسته اش را به وجود آورده و وی و هسته ی سخت قدرت را در انزوای بیشتری فرو برده است. در مقاله ی ترامپ، مذاکره و جمهوری اسلامی به این تقابل شدید اشاره کردیم و اینکه کسی به حرف های خامنه ای وقعی نخواهد گذاشت و سخنان وی در نفی مذاکره مشمول هزار تفسیر گردیده و نهایتا به با ترامپ« مذاکره کردن عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه  است» تبدیل خواهد شد.
در صورت تداوم روند کنونی، این تقابل به احتمال زیاد خامنه ای( و«ارزشی» های دوربرش) را مجبور خواهد کرد از هیاهوی پوچ اش علیه مذاکره و آمریکا دست بردارد و از نظر امپریالیست ها به اصطلاح مثل«بچه ی آدم» شود.
دو قطبی توده ها و خامنه ای و مخالفین مذاکره
از سوی دیگر تقابل شدید توده ها با خامنه ای و مخالفین مذاکره، دو قطبی توده ها- خامنه ای و مخالفین مذاکره را به وجود آورده و فشار شدیدی به خامنه ای وارد می کند. فشاری که به احتمال زیاد و از دیگر سو خامنه ای را مجبور خواهد کرد که دست از بازی ها و مانورهای مذاکره ای اش بردارد و پشت میز بنشیند.
و چنانچه چنین شود که به نظر می رسد خامنه ای چاره ای ندارد جز اینکه چنین کند، آن گاه توده ها وی را آنچنان که شایسته و بایسته است تحقیر خواهند کرد
***
آنچه گفته شد با توجه به سیر  ظاهری رویدادها است. تاریخ جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه در عین حال تاریخ مذاکره ها و سازش های پنهانی و آشکار با امپریالیست های غربی و از جمله آمریکا بوده است. سیر رویدادهای شش ماهه ی اخیر نیز نشان از مذاکرات پنهانی با آمریکا و عقب نشینی ها و سازش های مداوم خامنه ای و شرکای پاسدار با امپریالیست های اروپایی وآمریکایی داشته است. بنابراین این احتمال وجود دارد که تمامی این های وهوی ها یا مانورهای تاکتیکی برای گونه ای تقابل های موقت با ترامپ و ایجاد شرایط بهتر هنگام نشستن پشت میز مذاکره باشد و یا موقتا و به تبعیت از سیاست های دولت امپریالیستی روسیه و در خدمت مذاکرات این کشور با آمریکا و اوکراین، اتخاذ شده باشد.  
جز این ها باشد، این احتمال قوی است که اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران حمله کند و در آن صورت با توجه به اینکه توان و بنابراین احتمال پاسخ جمهوری اسلامی کم است( وعده ی صادق سه هنوز انجام نشده است) شرایط خامنه ای و شرکا هنگام نشستن پشت میز مذاکره بدتر خواهد شد.
هرمز دامان
24 بهمن 1403

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...