پاسخ به
رفقای مائوئیست افغانستانی( بخش اول)
اصلاحات بسیار جزیی در متن ها تنها از نظر نگارشی صورت گرفته است.
امیدواریم صحتمند و کامگار باشید.
رفقای محترم، چرا این " طبقات گوناگون بامنافع اقتصادی متفاوت و متضاد" را نام نمی برید تا مسایل روشن شود؟
در بندی که رفقای عزیز آورده اند به روشنی به طبقاتی با منافع متضاد یعنی « فئودال ها، لایه های مختلف دهقانان، بورژوازی تجاری و تولیدی- طیف هائی از خرده بورژوازی مرفه- میانه و فقیر عموما سنتی» اشاره شده است. همچنین در این بند به روشنی به تفسیر اسلام و یا تغییر محتوی آن بنا بر منافع خویش اشاره شده است. نتیجه اینکه گرچه در هر حال اصول و فروع صوری دین اسلام شکل واحد خود را حفظ کرده است اما از دید طبقاتی که در بالا به آنها اشاره شده به هیچ وجه معانی یکسانی نداشته است. طبقات فئودال آن را مطابق با منافع خویش تفسیر کردند و دهقانان نیز مطابق منافع خویش . در قرون جدید بورژوازی تجاری و لایه های خرده بورژوازی نیز اسلام را به عنوان ایدئولوژی پذیرفته ولی به گونه ای متفاوت و متضاد با طبقات دیگر تفسیر کرده اند. اگر چنانچه مثلا بین منافع بورژوازی تجاری و فئودال ها وجوه مشترکی وجود می داشت این هم در برخی تفاسیر به شکل وجود مضامین مشترک علیرغم وجوه اختلافات، منعکس می شد.
پاسخ
البته در این تردیدی نیست که اسلام در یک جامعه نیمه بردگی- نیمه فئودالی پدید آمد و نخست در خدمت طبقات استثمارگران و ستمگران قبایل و عشایر در عربستان بود و نیز بوده است. اما می دانیم که درهمین کشور پس از مدتی مبارزات طولانی بر سر خلافت و جانشینی در گرفت. برخی از این درگیری ها تنها میان طبقات فئودال نبود، بلکه میان نیروهای تحت سلطه فئودال ها یعنی توده مردم و روسای قبایل و شیوخ بود.
از طرف دیگر میدانیم که دین اسلام به کشورعربستان محدود نماند و در پی فتوحات اعراب به کشورهای دیگر وارد شده و خود را یا به واسطه نفرت از حکام محلی (نفرت از سلسله ساسانیان در ایران) یا به ضرب شمشیر تحمیل کرد. در این قبیل کشورها همچون ایران، اسلام آوردن به وسیله ی توده مردم (برده ها، دهقانان، صنعتکاران) عین حال به سبب برخی شعارهای اسلام و نفرت توده مردم از اشراف و فئودال ها و موبدان زرتشتی بود. توضیح آنکه بسیاری مزدکیان در ایران بعدها در لوای اسلام ولی با شعارهای اسلامی با فئودال ها مبارزه کردند.
همچنین بد نیست اشاره کنیم که بسیاری جنبش های دهقانی در اروپا تحت لوای ایدئولوژی مسیحی صورت گرفت. یکی از مهم ترین آنها شورش دهقانی به رهبری توماس مونتسر بود که خود کشیش بود. مارتین لوتر نیز که مونتسر در آغاز پیرو او بود، اصلاح طلب دینی در دوران قرون وسطی است که تا حدودی علیه فئودال ها مبارزه کرد. او تقریبا نماینده فئودال های اصلاح طلب که پیوندهای معینی با بورژوازی در شکل جنینی آن داشتند، بود.
شما مهربانی کرده بگوئید که که درکجای اسلام ازمنافع برده ها ودهقانان دفاع شده است؟
پاسخ
در پاسخ به این پرسش می توان گفت که گرچه در «اسلام» از منافع برده ها و دهقانان دفاع نشده اما توده مردم و نیز دهقانان با تفسیر آن طبق منافع طبقاتی خویش و در لوای آن قرن ها به مبارزه دست زده اند. چنانچه بخواهیم دین اسلام را تنها از طریق قرآن مورد بررسی قرار دهیم در این کتاب از منافع برده ها و دهقانان دفاع نشده است. اما ما با یک تفسیر واحد از قرآن و از این دین روبرو نیستیم . ضمنا کتب فراوان در مورد احادیث گوناگون از محمد و خلافا و به ویژه در مورد امامان شیعه از حسن و حسین تا امام دوازدهم موجوداست. در واقع قرآن یک چیز است و تفاسیر متفاوت و متضاد از آن و همچنین از احادیث و رفتار خلافا و امامان (به ویژه در مورد شیعیان) چیزی دیگر. در واقع ما با یک دین روبرو نیستیم بلکه با چندین دین روبرو هستیم. دین هایی که تنها در برخی اصول – آن هم نه کاملا- مثل (اصول پنجگانه وحدت، نبوت...) و فروع (نماز و روزو خمس و ذکات...) شبیه هم هستند.
چنانچه تاریخ ایران پس از اسلام مطالعه شود ما با جنبش های فراوان از جانب دهقانان و صنعتگران روبروییم که عموما تحت لوای اسلام بوده است. جنبش های ابومسلم، اسماعیلیه، سربداران، حلاج و حروفیه و... از مشهورترین این جنبش ها هستند. آخرین این جنبش ها پیش از مشروطیت جنبش بابیه بود که جنبشی دهقانی و اساسا ضد فئودالی بود و به وسیله ی امیرکبیر به خون کشیده شد و بابی ها کشته های فراوان دادند.
در دوره ی مشروطیت و به ویژه پس از رشد سرمایه داری در ایران دین اسلام شکل ایدئولوژیک طبقات میانی جامعه یعنی خرده بورژوازی سنتی و بورژوازی تجاری شد. در این دوران نیز بیشتر جنبش های دهقانی تحت لوای اسلام صورت می گرفت. مثلا میرزا کوچک خان که رهبر جنگلی ها و دهقانان عموما میانه حال بود بر علیه فئودال - اشراف حکومت مرکزی مبارزه می کرد.
علت اساسی این امر وجود استبداد، عقب ماندگی و نیز عدم وجود شکل های ایدئولوژیک مدرن در کشور ما است. افزون بر این چنانچه جنبش های توده های مردم با ایدئولوژی ای غیر از اسلام می جنگیدند به جرم زنادقه ریختن خون شان مباح بود. بنابراین توده ها مجبور بودند منافع خود را در همان اشکال ایدئولوژیک موجود بیان کنند.
ضمنا ما به این نکته اشاره کنیم که بحث ما عمدتا درباره ایران است و نه لزوما همه کشورهای اسلامی. ما به هیچ وجه نافی آن نیستیم که مثلا ممکن است رفقای افغانستانی و یا عراقی و پاکستانی نظری غیر از نظر ما در مورد اشکال ایدئولوژیک دینی در کشورشان داشته باشند.
پاسخ
بحث نقد دین از دیدگاه ماتریالیسم دیالکتیک یک چیز است و بحث درباره آن از لحاظ سیاسی چیزی دیگر. پذیرش اینکه اسلام دینی بوده که تفاسیر متفاوت از آن شده به هیچ وجه به معنای تغییر اساسی در نظرگاه مارکسیستی نیست. دین در مجموع شکلی ایدئولوژیک متعلق به دوران فئودالی است که اکنون ارتجاعی است. افیون توده ها است و عمدتا به منافع طبقات حاکم کمک کرده است.
در هر زمانی که طبقات محروم زیر لوای اسلام با طبقات حاکم می جنگیدند، دین طبقات حاکم اسلام بوده و روحانیون خود فئودال و یا مدافع منافع فئودال ها بودند. همچنان که در زمان مشروطیت، ما هم شیخ محمد خیابانی و میرزای نائینی را داریم که در جهت توده ها هستند و هم شیخ فضل اله نوری که موجودی فاسد و خدمتگزار فئودال ها و نیروهای بیگانه بود. در زمان شاه ما هم بروجردی و شریعتمداری را داشتیم که خدمتگزار شاه بودند و هم طالقانی، سعیدی، عزالدین حسینی، مجاهدین و طرفداران شریعتی که عموما بیانگر منافع بورژوازی ملی، و خرده بورژوازی شهری میانه و تحتانی بودند.
پاسخ
این نکته در حالی که به طور کلی درست است اما در تمامی موارد صادق نیست. تمامی طبقات فئودال- کمپرادور حاکم در کشورهای اسلامی از ایدئولوژی اسلام برای تسلط بر توده ها و برای فریب آنها استفاده کرده اند. اما این حقیقت به این معنی نیست که هیچ طبقه تحت ستمی از ایدئولوژی اسلام علیه طبقات حاکم استفاده نکرده باشد. در ایران در یک صد سال اخیر بسیاری از جنبش های طبقات تحت ستم با ایدئولوژی اسلامی به میدان آمدند و تحت لوای این ایدئولوژی با حکام فئودال - کمپرادور مبارزه کردند. نام برخی از آنها در بالا برده شد. این درست است که ما مبارزه در لوای ایدئولوژی دینی را نادرست و ارتجاعی بدانیم و به آنها بگوییم که اشکال ایدئولوژیک دیگری انتخاب کنند که ارتجاعی نباشد اما اگر آنها گوش ندادند ما نمی توانیم اتحادهای معین طبقاتی را که به منافع مشترک داشتن در مبارزه طبقاتی است، منوط به تغییر ایدئولوژی دینی از جانب آنها کنیم. در حالی که اشکال ایدئولوژیک طبقه کارگر و طبقه خرده بورژوازی می تواند کاملا متفاوت باشد اما این دو طبقه در انقلاب دموکراتیک منافع مشترکی دارند و می توان ضمن مبارزه با خرده بورژوازی در عین حال با او وارد اتحادهای استراتژیک در انقلاب دموکراتیک شد.
این که دین اسلام به خودی خود مدافع منافع طبقه دهقان نبوده درست است. اما این که دهقانان نمی توانستند از این دین با تفسیر آن منطبق با منافع خویش،در مبارزه استفاده کنند، نادرست است و با واقعیت های تاریخی به ویژه در ایران به هیچ وچه تطبیق نمی کند.
ازنظرایدئولوژی، آیا درجهان ایدئولوژی ای وجوددارد که" ازآغازتاكنون بیانگرجهان بینی طبقات گوناگون بامنافع اقتصادی متفاوت و متضاد" باشد؟
پاسخ
این بستگی به نوع تفسیر از آن ایدئولوژی دارد. برای مثال چنانچه ما اسلام و یا مسیحیت را مثال بزنیم این دین ها از یک سو اشکال ایدئولوژیک فئودالی هستند و از سوی دیگر عموما (و نه مطلقا) بیانگر منافع طبقه فئودال ها و اشراف می باشند. اما در قرون وسطی دهقانان با تفاسیری یکسر متفاوت از تفسیر رایج فئودالی تحت لوای همین ادیان به مبارزه با فئودال ها دست زدند. چنانچه ما یک ایدئولوژی با یک تفسیر واحد را انتخاب کنیم (برای مثال مسیحیت) و بگوییم که مسیحیت ایدئولوژی فئودالی است این بی تردید می تواند درست باشد، اما این ناقض آن نیست که اگر طبقه ای که امکان دسترسی به ایدئولوژی دیگری را ندارد با تفسیری یکسر متفاوت توانست زیر پرچم آن به مبارزه دست زند بگوییم چون این ایدئولوژی مال فئودال ها بوده پس اکنون که به وسیله دهقانان به کار رفته باز هم ایدئولوژی فئودال هاست. سخن ما ممکن از نظر شکل ایدئولوژی درست باشد- زیرا مذهب یک شکل ایدئولوژیک ارتجاعی است- اما بی تردید از نظر مضمون و محتوی درست نخواهد بود.
به طور کلی می توان از جنبشهایی نام برد که اشکال ایدئولوژیک ارتجاعی به ویژه شکل ایدئولوژیک مذهبی دارند اما مضامین مترقی را در خود جای داده اند. مثل بسیاری از جنبش های دهقانی و یا خرده بورژوایی شهری که از لحاظ ایدئولوژیک اشکال ارتجاعی را (به سبب نبود ایدئولوژی نو و یا فشار فرهنگ حاکم که در صورت انتخاب دیگر اشکال ایدئولوژیک آنها را ملحد یا مرتد می خواند - این نکته آخر در مورد زمان حاضر بیشتر صدق میکند) به کار بردند اما منطبق با منافع طبقاتی خود محتوی مترقی به آن بخشیدند.
از سوی دیگر، بسیاری اشکال ایدئولوژیک انقلابی وجود داشته که به وسیله ی طبقات ارتجاعی به کار رقتند و این طبقات به آن محتوایی ارتجاعی بخشیدند. مثل مارکسیسم. مارکسیسم عالی ترین و تکامل یافته ترین شکل ایدئولوژیک انقلابی است. اما می توان با خالی کردن آن از محتوی انقلابی و جایگزین کردن آن به وسیله ی محتوی مورد تایید بورژوازی، آن را در جهت مقاصد بورژوایی و امپریالیستی به کار برد. اپورتونیسم و رویزیونیسم در شکل ایدئولوژیک مارکسیستی عرضه می شوند و اپورتونیست ها و رویزیونیست ها خود را مارکسیست و یا لنینست و یا مائوئیست می خوانند(مثل تنگ سیائو پین) اما آنها تنها بورژواهایی هستند در لباس مارکسیسم. لنین کائوتسکی را سوسیال امپریالیست نامید. کشور شووری زمانی یک کشور سوسیال امپریالیستی بود. چین یک کشور سرمایه داری شد اما نام حزب این کشور کمونیست بوده و هنوز هست. می توان پرسید آیا بسیاری مسلمان ها یا مسیحیان مبارز گرچه با اشکال ایدئولوژیک ارتجاعی مبارزه می کنند، به ما بیشتر نزدیک نیستند تا این مارکسیست های قلابی و ضد طبقه کارگر و توده های زحمتکش؟
پاسخ
همچنان که
ما از دیدن نقد شما بر نوشته خود بسیار خوشحال شدیم از ذکر نواقص دیگر ایدئولوژیک
نیز بسیار استقبال خواهیم کرد. ما امیدواریم که شما حتما این نوع نقادی ها را
ادامه دهید. زیرا به همه ما نیرو و حیات می دهد.
نهضت های ملی و اسلامی در ایران- غلامرضا انصاف پور
ساخت دولت در ایران از اسلام تا یورش مغول- غلامرضا انصاف پور
تاریخ قرون وسطی- نویسندگان روس- ترجمه صادق انصاری و باقر مومنی
تاریخ اجتماعی ایران- راوندی - جلدهای اول و دوم
اسلام در ایران- پطروشفسکی
تاریخ ایران- پیگولوسکایا و دیگران
حسن صباح- کریم کشاورز
حلاج - علی میر فطروس
نهضت سربداران- پطروشفسکی
جنبش حروفیه- علی میرفطروس
از گاتها تا مشروطیت- محمد رضا فشاهی
سیر تفکر در قرون وسطی- محمد رضا فشاهی
واپسین جنبش قرون وسطی در دوران فئودال- محمد رضا فشاهی
تاریخ مشروطه - کسروی
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، دو
جلد- فریدون آدمیت
نهضت میرزا کوچک خان جنگلی و اولین جمهوری
شورایی در ایران- شاپور لواسانی
سردار جنگل- ابراهیم فخرایی
شیخ محمد خیابانی- علی آذری
برخی ملاحظات پیرامون انقلاب مشروطیت - رحیم نامور
انقلاب مشروطه - احمد قاسمی
سه مقاله در مورد انقلاب مشروطه – نویسندگان روس- ایرانسکی و دیگران- ترجمه
محمد باقر هوشیار
در آستانه انقلاب مشروطیت- باقر مومنی
تاریخ مشروطه ایران- ژانت آفاری
مشروطه ایرانی- مصطفی آجودانی
No comments:
Post a Comment