|
چرا برای ما بحث روی ماهیت طبقاتی رژیم برسر
اقتدار در ایران، و صحبت روی فرماسیون اقتصادی مسلط بر ایران مهم است. زیرا كه
همان گونه كه صدر گونزالو تاكید ورزیده است، اشتباه در شناخت ماهیت طبقاتی رژیم
بر سر اقتدار ارتجاع، و اشتباه در شناخت ساختار طبقاتی فرماسیون اقتصادی مسلط،سبب
می شود كه: ما راه را تا آخر اشتباه رفته، و به جای انقلاب، به ارتجاع و ضد
انقلاب خدمت كنیم. آری! اگر ایران امروز، نیمه فئودال-نیمه
مستعمره است( كه مكررا باید گفت كه هست)، پس نباید در مقابل “سرمایه داری
عقبمانده” آقای دامان سكوت اختیار كرد. و اگر طبقات حاكمه در ایران، نماینده
گان فئودال ها در تبانی با بورژوازی بوروکراتیک اند، كه كلیت سیستم اقتصادی سرمایه
داری بوروکراتیک( و نه سرمایه داری عقب مانده ) را می سازند، لهذا سخنی از سرمایه
داری بودن ایران در بین نمی تواند باشد. درست است كه سرمایه داری بوروکراتیک،
ناشی از عقبمانده گی اقتصادی جوامع نیمه فئودال- نیمه مستعمره و زاده ی مداخله امپریالیسم
در ساختار فئودالی جامعه ، و لحاظا سرمایه داری به اصطلاح “عقبمانده “است، اما
این “سرمایه داری عقب مانده” اصطلاحا سرمایه داری است، و عقبمانده گی آن ناشی از
رشد غیر سالم و انحرافی نوعی ساختار سرمایه دارانه در كشور های وابسته و نیمه
وابسته بوده، و هرگز ربطی با “سرمایه داری عقب مانده” كه بتواند به گونه
سامانمند به طرف “پیشرفت” سیر كند، دارا نمی باشد. لحاظا،بهتر است كه برای سرمایه
داری عقبمانده در كشور های نیمه – فئودال نیمه مستعمره و یا نیمه فئودال-
مستعمره از مقوله بورژوازی بوروکرات سود جست و نه از تركیب موهوم “سرمایه داری
عقب مانده” در این خصوص. آقای دامان در جایی دیگر باز “مستقل بودن” ایران
از غرب را، و اما این بار صریح تر و بدون “قید” تر از دفعات قبل یاد كرده، و بیانات
جالب زیر را ردیف می كند: امپریالیست ها که کل جهان را در اختیار
دارند، خواهان تسلط بی چون و چرا بر اقتصاد و سیاست ایران هستند و در حالی که با
جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی مشکلی ندارند، اما آن را از لحاظ سیاسی نه مطلوب
برای امنیت داخلی و نه مطلوب برای منطقه خاورمیانه و به ویژه برخی کانون های مهم
تضاد همچون فلسطین و اسرائیل و نیز برخی مناطق در شمال افریقا می دانند. جنگ از
سوی امپریالیست ها جنگی است برای تبدیل کشوری که به طور کامل نواستعماری نیست به
یک کشور مستعمره و یا به طور کامل نو استعماری. در طرف مقابل جمهوری اسلامی یک حکومت ارتجاعی
در یک کشور زیرسلطه است که چنانچه تمامی مرزها و حدود قدرت خود و طرفدارانش را
در سراسر منطقه و جهان برآورد کنیم سر انگشت کوچک امپریالیست ها نیز نخواهد شد.” آیا واقعا امپریالیست ها كل جهان را در اختیار
دارند، و این تنها ایران است كه استثنائا تا اكنون توانایی بیرون ماندن از این
دایره را دارا بوده است؟! ( عجب “ناسیونالیسم فروتنانه یی!”) ما معتقد هستیم كه: كشورهایی كه هنوز فرماسیون اقتصادی سرمایه
داری در آنها حاكم نیست، به صورت عموم به دو گروه تقسیم میشوند: 1- كشور های مستعمره 2- كشور های نیمه مستعمره چنان تقسیم بندیی ناشی از آموزش صدر مائوتسه
دون، و ناشی از تفسیر صدر گونزالو از آموزش صدر مائوتسه دون است. حال، آقای دامان می آید و از سویی می خواهد
برای ایران “خویش” جایی خارج از این دو تقسیم بندی دست و پا كند كه نمی شود، و
نا گزیر از ایران به مثابه كشوری “زیر سیطره غرب” یاد می كند. اما، با آن هم با
پیش كشیدن تز “استقلال سیاسی” یا ” نسبتا استقلال سیاسی” برای ایران، آن را خارج
از دایره نفوذ كامل امپریالیسم، قلمداد كرده، برای آن استقلالی وهمی می تراشد.
استقلالی كه از سوی غرب تهدید به نابودی شده است! چند پهلو حرف زدن های آقای
هرمز دامان ناشی از آنست كه وی متمایل نیست كه از ایران به مثابه كشوری نیمه
فئودالی- نیمه مستعمره یاد كند. شاید آقای دامان بپرسد كه نیمه مستعمره ی كدام
كشور؟ آیا فراموشیده است كه خودش ایران را “زیر سیطره اقتصادی غرب” می نامد. در
آنسوی موضع سیاست محور آقای دامان، نظریات برخی از رویزیونیست ها قرار دارد كه
قایل به استقلال “اقتصادی”برای ایران اند، و معتقد اند كه ایران از لحاظ سیاسی
“تنها”و یا منزوی و یا متكی به متحدان “نامطمئن” و در نتیجه سیاست خارجیی شكننده
و متمایل به وابسته گی در صفبندی ها و قطب بندی های “ضد امریكایی” بوده، اما از
لحاظ اقتصادی، به چنان درجه از استقلالیتی دست یافته كه بتواند در برابر تحریم
های غرب بایستد. سازمان ما معتقد است كه ایران: نه در عرصه سیاسی،
و نه در عرصه اقتصادی به چنان درجه از استقلالیت دست نیافته كه بتواند یكشور
“سرمایه داری”و لو “عقبمانده” تلقی شود. اقتصاد ایران كه یک اقتصاد عمدتا متكی به
“رانت” است، و این “نفت ” است كه از ایران “غول”گلین ساخته است، هرگز نمی تواند
مدققان و محققان جدی را به چالش كشانیده و خویشتن را سرمایه داری وانمود سازد.
تنها حكمتیست ها و “كارمزدی ها” و همقطارنشان اند كه از سرمایه داری جمهوری
اسلامی یاد می كنند. باید آقای دامان از چنان مواضعی، ولو به ایما و غیر صریح،
بپرهیزند. جالب اینجاست كه آقای دامان از مقام “اقتصاد رانت” در شكل گیری ساختار
اقتصادی ایران امروز طفره رفته، و یا به اصطلاح آن را “با سكوت برگزار كرده
است”! اگر ماهیت وابسته گی عمیق جامعه ایرانی را به اقتصاد پرازیتی و طفیلی كنونی
درک كنیم آن گاه است كه چهره كریه كاپیتالیزم بوروکراتیک خود را به “بهترین” وجهی
نمودار نموده ، وهیچ گونه توهمی و “سرمایه داری عقبمانده”خواندنی برای رجز خوانی
باقی نخواهد ماند. آقای دامان هدف راه اندازی جنگ احتمالی از سوی
امپریالیست ها علیه ایران را چنین یاد می كند: “بنابراین هدف این جنگ از سوی امپریالیست ها،
تبدیل ایران به یک کشور مستعمره و یک کشور استعمارنویی کامل است.” چرا آقای دامان صریحا ایران را نیمه مستعمره
نمی خواند؟ برای آنكه برای وی هنوز حل نیست كه: كشور هایی كه ظاهرا استقلال دارند و اما هنوز
انقلاب دموكراتیک نوین در آنها به پیروزی نرسیده، اگر پای یک كشور خاص در آن
كشور ها حتی كشیده نشده باشد، دست كم، توسط كلیت امپریالیسم، به گونه ی جمعی به
چالش كشیده شده، و به شكل نیمه مستعمره( نیمه مستعمره سیستم جهانی امپریالیسم )
در خواهند آمد. بنابر آن، آقای دامان هرگز ایران را به چشم كشوری كه استقلال سیاسی
دارد نبیند. این كشور، دست كم ، كما سایر كشور هایی كه هنوز انقلاب دموكراتیک نوین
را از سر نگذرانیده، و مستعمره نیز نباشند، چیزی سوای نیمه مستعمره نیستند.
بنابراین: كشور هایی كه هنوز انقلاب دموكراتیک نوین را از سرنگذرانیده اند،به
كشور های مستعمره و نیمه مستعمره تقسیم می شوند. نیمه مستعمره ها ،یا به وسیله یک
ویا چند كشور مشخص،به گونه نیمه مستعمره در می آیند، و یا اینكه،كلیت امپریالیسم
نمی گذارد كه آنها از حالت نیمه مستعمره گی به خودی خود و بدون توسل به جنگ خلق
و انقلاب دموكراتیکنوین بیرون بیایند. اگر آقای دامان به این گونه دركی دست می یافت،هرگز
ایران را “سرمایه داری عقب مانده” نمی خواند، و از آن به مثابه كشوری نیمه
فئودال- نیمه مستعمره كه در آن سرمایه داری بوروکراتیک حاكم است یاد می كرد، و
نه كشوری دارای رژیم سرمایه داری. نكته یی دیگری كه در بیان آقای دامان قابل نقد
و بلكه نكوهش است به كار گیری واژه “نومستعمره” از جانب ایشان است. لفظ
“نومستعمره”و نیز لفظ “استعمار نو” زاده رویزیونیسم دهه شصت قرن بیستم بوده، و
صدر مائوتسه دون برضد چنین اتلافی ایستاده، و صدر گونزالو نیز با تاسی به بیانات
صدر مائو، ما را از به كارگیری لفظ نو مستعمره برحذر داشته است. برای كشور هایی
نظیر ایران و نیپال، باید نیمه مستعمره گفت، نه مستقل و یا نو مستعمره. (بگذریم
از اینكه از دیدگاه آقای دامان، هنوز ایران از سوی غربی ها به گونه “نو مستعمره
” در نیامده است). بر اساس مائوئیسم، كشور های ماقبل سرمایه داری كنونی، یا
مستعمره اند یا نیمه مستعمره. تقسیم بندی ثالثی وجود ندارد. “نو مستعمره” زاده
رویزیونیست های دهه شصتی است. ( متاسفانه رفیق “كیرن” صدر حزب كمونیست نیپال
(مائوئیست) نیز با فقر تیوریک، و یا در بدترین حالتی، از سر انحراف، نیپال كنونی
را كشوری در شرف تبدیل شدن به یک“نومستعمره” از سوی رویزیونیست ها و تسلیم طلبان
می داند. حال آنكه می دانیم كه در اثر خیانتی كه به انقلاب نیپال از سوی “حزب
كمونیست متحد نیپال(مائوئیست) زیر رهبری پاراچندا صورت گرفت، آن كشور به همان
صورت نیمه فئودال- نیمه مستعمره باقی مانده است.خطری كه سوای نیمه مستعمره بودن،
مثلا نیپال را تهدید كند می تواند مستعمره شدن( به گونه فرضی می گوییم ) باشد ،
و نه “نومستعمره” شدن. حال، آقای دامان نیز اصطلاح رویزیونیستی “نو مستعمره” را
همانند آقای “كیرن” به كار می گیرد، اما در خصوص ایران “خود”ش. صدر گونزالو گفته
است كه: باید مائوئیست ها از توسل جستن به تز “نومستعمره” و “استعمار نو” دوری
جویند. لحاظا، برای دفاع از پاكی مائوئیسم از لوث رویزیونیسم، سازمان ما خود را
ملزم می بیند كه آقای دامان را كه مائوئیستی مستعد و تئوری پرداز است، از ارتكال
اشتباه فوق الذكر الحذر دهد. آقای دامان “مسئله ضد امپریالیست بودن جمهوری
اسلامی” را به درستی به تحلیل گرفته است و در این خصوص ما توضیحی و یا ایرادی
نداریم و بلكه تحلیل نسبیت در ضد امپریالیست بودن را كه از سوی آقای دامان ارائه
شده است را تایید می كنیم صرف با آن نوع از ضدیت با امپریالیسم كاملا موافقیم كه
از سوی كمونیست ها و توده هایی كه زیر درفش مائوئیسم قرار دارند عنوان و به اجرا
گذاشته می شود. آقای دامان در بخش دوم نبشته خویش( امپریالیست
ها، جمهوری اسلامی و مردم ایران) طبقه حاكمه ایران كنونی و توده های ستمدیده ای
را كه در ضدیت با آن قرار دارند را را چنین به تحلیل می گیرد: “چنانچه ما وضع ایران را از نقطه نظر داخلی
مورد بررسی قرار دهیم، تضاد شدید و رشد یابنده ای را میان حکومتگران مرتجع
جمهوری اسلامی که نماینده طبقه بورژوازی بورکرات- تجاری و متحجرترین لایه های
نهاد قرون وسطایی روحانیت ایران هستند از یک سو و توده های عظیم خلق که طبقه
کارگر، توده های کثیر خرده مالکان و کشاورزان روستا ، لایه های فقیر، متوسط و
مرفه خرده بورژوازی شهری و بورژوازی ملی هستند، را از سوی دیگر می بینیم. “ چرا آقای دامان سوای یادكردن از روحانیتی كه
نماینده متحجر ترین لایه های نهاد قرون وسطایی ایران است، در كنار بورژوازی
بوركرات- تجاری از فئودال ها به مثابه عناصری كه طبقه حاكمه را تشكیل می دهند یاد
نمی كند؟ طبقه حاكمه فعلی ایران، همان فئودال هایی اند
كه زیر تاثیر امپریالیسم، كاپیتالیزه شده، و به شكل سرمایه داران بوروکرات در
آمده اند. اما اساس آنها،همانا نیمه فئودالیسم- نیمه مستعمره بودن جامعه ایران
است. لهذا، چشم پوشی از ماهیت فئودالی “رژیم سرمایه داری بوروکرات” ایران، چیزی
سوای همان “سرمایه داری عقب مانده”دانستن ایران از سوی آقای دامان بیش نخواهد
بود. تحلیل آقای دامان ریشه در همان سرمایه داری دانستن ایران از سوی آقای دامان
دارد. آیا سرمایه بوروکرات یا سرمایه داری بوروکرات شكلی از سرمایه داری ویا
همان سرمایه داری به مفهوم متعارف مروج در غرب است؟ (بگذریم از مرحله امپریالیستی
یا آخرین مرحله در سرمایه داری، كه عده یی ساده لوح ویا حتی مدعی “ماركسیسم” حتی
ادعای گذار ایران به مونوپولی و “امپریالیست” شدن را دارند!!!”) پس سرمایداری بوروکرات چیست؟: صدر گونزالو در مقاله “مسئله ملی” به سال
1974 حین بررسی سرمایه داری بوروکراتیک چنین مینویسند: “منظور ما از كاپیتالیسم بوروکراتیک چیست؟ عبارت از كاپیتالیسمی است كه امپریالیسم در
كشور های عقب مانده گسترش می دهد، نوعی از سرمایه داری، شكلی خاص از سرمایه داری،
كه به وسیله ی كشوری امپریالیست در كشوری عقب مانده ایجاد می گردد، چه آن{كشور
عقب نگهداشته شده} نیمه فئودالی باشد، چه نیمه مستعمره” اما صدر گونزالو برای آنكه نظریات اشتباه در
خصوص سرمایه داری محض و خالص دانستن سرمایه داری بوروکراتیک را خاطر نشان كند،
به تشریح و توضیح فرق می پردازد: مسئله كاپیتالیزم بوروکراتیک مهم است، زیرا
كه برای ما اجازه درک این موضوع را می دهد كه راه غالبی كه امپریالیسم در یک كشور
عقب مانده اعمال می كند، در یک كشور نیمه فئودالی- نیمه مستعمره اعمال می كند
كدام است. با درک این مسئله ما قادر و مجهز با دانشی خواهیم بود كه به وسیله آن
بر ضد تز سرمایه داری دانستن كاراكتر كشور ها {ی دارای سیستم سرمایه داری بوروکراتیک}
و سایر مشتقات سیاسی {آن تز} به مقابله برخیزیم. به منظور حصول نتیجه در این خصوص، ما چنین
موضوع را به بررسی می گیریم: برخی ها ضمن اذعان بر بوروکراتیک كاپیتالیست
دانستن كشوری، كاراكتر نیمه فئودالی-نیمه مستعمره یی آن را به فراموشی سپاریده،
و می گویند كه كشوری كه بوروکراتیک كاپیتالیزم در آن مسلط بود، در حقیقت به
گونه پنهانی یک ملت سرمایه داری است. این موضوع، اشتباه بوده، و قوانین تكامل
اجتماعی كشور ما و كشورهای عقب مانده را به غافل می گردند. حال آنكه، كاپیتالیسم
بوروکراتیک چیزی سوای راهی كه امپریالیسم در كشور های نیمه فئودال- نیمه مستعمره
با آن نفوذ می كند نبوده ، و بدون شرایط نیمه فئودالی - نیمه مستعمراتی، امكان
موجودیت یافتن كاپیتالیسم بوروکراتیک منتفی خواهد بود. لهذا، برای آنكه به وجود
كاپیتالیسم بوروکراتیک پی ببریم، باید قبلا درنظر داشته باشیم كه ماقبل برآن، آن
كشور نیمه فئودالیزم- نیمه مستعمره بوده است. “ ( سخنرانی صدر گونزالو در كنفرانسی كه بوسیله
اتحادیه معلمان منطقه “هومانگا” در آیاكوچوی كشور پیرو، به سال 1974،برگزار گردیده
بود.) حال، ایران آقای هرمز دامان كه در آن به قول
خودشان “بورژوازی بوركرات” طبقه حاكمه را تشكیل داده، و هنوز انقلاب دموكراتیک نوین
را نگذشتانده است، چنین كشوری، را باید یک كشور دارای سیستم كاپیتالیسم –بوروکراتیک
بر زمینه نیمه فئودالی-نیمه مستعمره موجوده، باید خواند یا یک رژیم و سیستم
سرمایه داری (ولو سرمایه داری عقبمانده)؟ كمبودی را كه در مقاله مانحن فیهای آقای هرمز
دامان وجود دارد یعنی یاد نكردن از اقتصاد ربایی یا رانتی ایران خوشبختانه در “پیوست”
آخرین بخش مقاله پنج بخشه شان تا اندازه یی حل شده، و صراحتی در آن “پیوست” نیز
درخصوص تشریح نوع سیستم اقتصادی ایران البته به نقل از بخشی از بخش هفتم مقاله یی
دیگر (طبقه كارگر و جنبش دموكراتیک) وجود دارد كه انتقادات قبلی ما مبنی بر غفلت
ورزیدن آقای دامان از رانتی بودن اقتصاد ایران و نیز عدم صراحت وی در خصوص تشریح
ساختار اقتصادی جامعه ایران راتا اندازه زیادی منتفی می دارد. اما، نفس انتقاد
ما مبنی بر اشتباه بودن نگره آقای هرمز دامان برجای خویش است و آن اینكه: آقای
دامان در بند توهم سرمایه داری دانستن جامعه ایران امروز، هنوز برای ایران
انقلاب دموكراتیک نوین می خواهد! نگره ما اینست كه: جامعه ایران امروزی، جامعه
یی است نیمه فئودال- نیمه مستعمره كه در آن سرمایه داری بوروکراتیک( كه به هر
حال، سرمایه داری به مفهوم متعارف آن نیست) حاكم بوده، و حل این تضاد، جز با
برچیده شدن بساط نیمه فئودالی- نیمه مستعمراتی به وسیله پیروزی انقلاب دموكراتیک
نوین میسر نخواهد بود. اینک عین نبشته آقای دامان از بخشی از مقاله
شان زیر عنوان (طبقه كارگر و جنبش دموكراتیک) كه در آن همانند تروتسكیست ها، ایران
امروز را جامعه یی سرمایه داری، خوانده است: « …بی تردید روابط حاکم برساخت اقتصاد ایران
یک روابط سرمایه داری است اما این سرمایه داری یک سرمایه داری به شدت عقب مانده
( یا به عبارتی تا حدودی دقیق تر و رایج تردر ادبیات مخالفین امپریالیسم، عقب
نگه داشته شده) و سرو دم بریده و آغشته به انواع روابط عقب مانده تولیدی است.
یعنی هم خود این سرمایه داری عقب مانده است وهم در پیرامون آن و زیرسلطه آن
روابط عقب مانده بسیار، خواه درروستا و خواه در شهرها وجود دارد. از طرف دیگر
شکل، درجه گسترش و نیز نقش آن در اقتصاد جهانی با سرمایه داری کشورهای
امپریالیستی فرق دارد… از سوی دیگر سرمایه داری ایران زیر سلطه
امپریالیست ها است و اقتصاد آن تک محصولی و متکی به درآمد نفت خام است. چنانچه
در آمد نفت نباشد، چیزی از اقتصاد ایران باقی نمی ماند. صنایع آن مونتاژی است.
تولیدات صنعتی- مونتاژ و غیر مونتاژ- صادرات در خور اعتنایی ندارد. بلکه عمدتا
تولید برای مصرف داخلی است. تولیدی که بخش عمده مواد خام اش و نیز بسیاری از
کالاهای ساخته شده اش، از بیرون می آید. همچنین سرمایه داری ایران در بخش های
مختلف صنایع، تجارت، خدمات و مالی عمدتا وابسته به امپریالیست هاست. این اقتصاد
در عرصه مالی بدهکارهمیشگی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است…الخ” می بینیم كه آقای هرمز صریحا از “سرمایه داری ایران” یاد می كند. در حقیقت،
آخرین تحلیل آقای دامان از جامعه ایران، دید التقاطی گرایانه یی است كه: از یک طرف
اقتصاد ایران را زیرسلطه و وابسته به غرب و امپریالیسم می داند( و بی آنكه ذكری
صریح كند ماهیت كاپیتالیسم بوروکراتیک و كمپرادوری آن را مستدل می سازد) و از سوی
دیگر، از سرمایه داری محض در ایران یاد كرده، بالای آن تاكید ورزیده، و اما آن را
سرمایه داری عقب مانده (و “عقب نگهداشته شده” به حواله ی مخالفان امپریالیسم ) می
خواند. می بینیم كه دید اصلی وی و تكیه اصلی وی همان سرمایه داری عقب مانده است،
و اصطلاح عقب نگهداشته شده را از آن مخالفین امپریالیسم می داند، و گویی با آن
سرو كاری و “قرابتی”ندارد! تاكید روی “سرمایه داری عقب مانده” و نه “عقب
نگهداشته شده”خود معنی دار بوده، و اشاره به تاكید سرمایه داری محض اما عقب
مانده بودن آن سرمایه داری جامعه ایرانی می باشد. شاید محض عقب مانده گی سرمایه
داری ایران سبب گردیده باشد كه آقای دامان ” به جای آنكه انقلاب سوسیالیستی را
برای “سرمایه داری عقب مانده “خویش تجویز كنند، ” باز به دامان “انقلاب دموكراتیک
نوین در ایران” چسبیده است. چسبیدن آقای هرمز
دامان و “جمع “ایشان به دامان “سرمایه داری” دانستن جامعه ایران، پیام آور كمالیسم
ایرانی تواند بود و بس. كمالیسمی كه در آن سوی “شیشه های زمان”ایستاده است، و
هنوز خیره و مات، سرگردانی مقیمان این سوی خط “شیشه های زمان” را با افسوس می نگرد. تنها مائوئیسم است كه در پیوند
با پراتیک جنگ خلق در ایران، ریشه های كمالیسم ایرانی و اشتباهات و انحرافات
حاصله از آن را خواهد روفت. سازمان كارگران افغانستان اسد 1391 |
Friday, March 7, 2025
از گذشته(6)
نقدی بر برخی از توهمات كمالیستی آقای”هرمز دامان” و جمعی از مائوئیست های ایران(بخش دوم)
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
توفان مبارزه ی ضداستبدادی در سرزمین سربداران( بیانیه دوم)
نقش کثیف سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان مزدور در آیین یادبود قهرمان خسرو علیکردی در مشهد و نیز نقش حزب اللهی های سلطنت طلب شده و مزدور در...
-
پاسخ به انتقادات سازمان کارگران افغانستان(م- ل- م) بخش اول با سلام به رفقای عزیز به تازگی مقالات شما را با نام « نقدی بر برخی از ت...
-
درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها و انحلال حزب کارگران ترکیه(1) فراخوان فریبکارانه و سازشکارانه اوجالان پس از فراخوان...
-
با تجدید نظر در 4 تیرماه 1404 یک - آنچه از شواهد امر پیداست این است که دولت صهیونیستی و متجاوز اسرائیل تنها دنبال تخریب سایت های اتمی نب...
No comments:
Post a Comment