Sunday, June 1, 2025

درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها و انحلال حزب کارگران ترکیه(10)

 

برخورد برخی گروه های فرصت طلب دیگر با مساله ی انحلال پ ک ک

 

مساله ی مقایسه ی مبارزه ی مسلحانه ی توده ای با مبارزه ی چریکی

یکی از مسائلی که حضرات رویزیونیست ها و ترتسکیست های حکمتی درهم می کنند مبارزه ی مسلحانه ی توده ای و یا با پشتوانه ی توده ای و مبارزه ی مسلحانه ی چریکی است. تفاوت این دو مبارزه کیفی است. در یکی یا توده ها مشارکت عملی دارند و اساسا جنگ آنهاست با دشمنان شان و یا پشتیبان و تغذیه کننده حزب و سازمانی هستند که دست به مبارزه ی مسلحانه می زند و در دیگری پیشروان انقلابی از توده ها جدا شده و در سازمانی که راه مبارزه ی چریکی را انتخاب کرده است تشکل یافته و بر مبنای برنامه ی سازمان مبارزه ی مسلحانه را پیش می برند. در نخستین بین حزب و توده ها یک رابطه ی ارگانیک و پویا و فعال وجود دارد و در صورتی که مبارزه توده ای باشد توده ها در آن فعال هستند و در دومی بین حزب و یا سازمان و توده ها رابطه ای ارگانیک و فعالی وجود ندارد و حزب جدا از توده به راه خود می رود.

حال می آیند و مبارزه ی مسلحانه پ ک ک و مبارزه ی آن را با مبارزه ی چریکی مقایسه می کنند و این دو را یکی می دانند. این یکی از شیوه های این فرصت طلبان و ابن الوقت هاست.

مبارزه ی پ ک ک یک مبارزه ی جدا از توده نبوده است و گر چه یک جنگ خلق بر مبنای استراتژی مبارزه برای جمهوری دموکراتیک خلق و سوسیالیسم و کمونیسم همچون مبارزات انقلابی در چین و یا به طور نسبی و در دورانی کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز نبوده اما با توجه به حداقل خواست رفع ستم ملی که برای توده های کرد اهمیت داشت، اتکاء به توده ها داشته و به گونه ای نسبی و تا حدودی بیان خواست های آنها بوده و توده های کرد پشتیبان و تغذیه کننده حزب از نظر نیروی مسلح بوده اند. بدون چنین پشتیبانی و تغذیه ای حزب کارگران کردستان نمی توانست مبارزه را در چنین گستره ای و برای مدتی طولانی( حداقل دو دهه ی نخستین مهم آن) ادامه دهد.

کومه له در ایران نیز نخست در دوران رهبری کاک فواد سلطانی و سپس برای دورانی به ویژه سه ساله انقلاب 60- 57 چنین تشکیلاتی بود. یعنی یک تشکیلات مردمی که مورد پشتیبانی توده ها بود و توده ها تغذیه کننده ی نیروهای مسلح آن بودند. پس از آن و با تغییر جهان بینی از مارکسیسم- لنبنیسم و گرایش قویا مائوئیستی کاک فوادی به ترتسکیسم منحط، و تشکیل حزب کمونیست ایران، این حزب و کومه له که تشکیلات اصلی حزب بود دچار انشعابات پی در پی شد و به مرور از نفوذ آن در میان توده ها کاسته شد.

به صحبت خود بازگردیم . آنچه این حضرات به مبارزه ی مسلحانه ی پ ک ک نسبت می دهند  در واقع جز فریبکاری و شیادی نیست و هدف اساسی اش در واقع متوجه کردن انتقادی که از مشی چریکی می شد به مشی مبارزه ی مسلحانه ی توده ای یعنی به نفس مبارزه ی مسلحانه و قهر انقلابی توده ها است. حضرات رویزیونیسم و یا ترتسکیسم، خود را در پشت این تحلیل ها و تفاسیر تقلبی پنهان می کنند و علیه نفس انقلابیگری در توده های زیرستم و در ابعادی گسترده تر در طبقه ی کارگر بر می خیزند و این طبقه را در مبارزات اش برای تغییر انقلابی جامعه خلع سلاح ایدئولوژیک و عملی می کنند.

نگاهی به نوشته ها و مصاحبه های حضرات ترتسکیست های حکمتی  و خروشچفیست های راه کارگری و مثال هایی که از مبارزات و یا شکست احزاب و سازمان هایی که مبارزات مسلحانه کردند می آورند بیانگر دیگر درهم کردن این دو مبارزه است. مثلا در عین این که به مبارزه ی چریک ها در آمریکای جنوبی و مرکزی و یا سازمان های چریکی دهه ی هفتاد در جهان و ایران اشاره می کنند، مبارزه ی حزب کمونیست ویتنام و دیگر کشورهای جنوب شرقی آسیا را در زمره ی آنها می آورند تا پیروز شدن در چنین مبارزاتی را انکار کنند.(1)

پیش کشیدن توانایی دشمنان خلق و مسلح بودن شان به انواع سلاح های مدرن

عدم اعتماد به توده ها و تاریخ سازی توده ها از دیگر دیدگاه هایی است که در توافق با اقدام پ ک ک در به زمین گذاشتن سلاح طرح می شود. برخی از این حضرات فسیل طوایف تک نفره ی راه کارگری با شلوغ کردن و شامورتی بازی درآوردن و تکرار مکرر این که مبارزه ی مسلحانه پ ک ک و اساسا مبارزه ی مسلحانه به طور کلی راه به جایی نمی برد( در تلویزیون برابری در برنامه ای با نام «منازعه بر سر نام خلیج فارس و نیز تصمیم مهم حزب پ ک ک برای انحلال») به افاضاتی به این مضمون می پردازند که دوران مبارزه ی مسلحانه تمام شده و مگر می شود در دوران کنونی با این سلاح ها به جنگ پهپادها و هواپیماها و دیگر ابزار از نظر تکنولوژیکی برتر ارتش های حاکم(برای نمونه ارتش ترکیه) رفت!

به عبارت دیگر بر این نظرهستند که مبارزه ی مسلحانه ی توده ها با توجه به نداشتن سلاح های مدرن آب در هاون کوبیدن است.

این فسیل ها که ادعای مطالعه ی تاریخ هم دارند و در وراجی های صد من یک قاز یدی دراز، اگر یک جو صداقت در بیان واقعیت داشتند می توانستند با توجه به اطلاعات سردستی که هر کسی که اندکی با تاریخ 120 سال اخیر مبارزات خلق های زیر ستم آشناست دارد، بدانند که طبقه و خلقی که به مبارزه علیه ستم بر می خیزد در آغاز و در قیاس با دشمن، سلاح به درد بخوری در دست ندارد و نخست با آنچه می تواند در آغاز داشته باشد مبارزه را آغاز می کند. طبقه(دهقانان، کارگران، ملت ها، نژاد ها و قوم های زیرستم و ...) و خلق رزمنده سپس به ماشین سرکوب دشمن به چشم اموالی از خودش نگاه می کند و تا آنجا که بتواند سلاح خویش را در مبارزه و جنگ از دشمن کسب می کند. این تا اینجا.

 از سوی دیگر مبارزه ی طبقات نو و توده ها با دشمنان طبقاتی شان بر مبنای مبارزه ی برحق و ناحق است. یک سو می داند برای چه می جنگد و سوی دیگر یا برای پول و یا برای ایدئولوژی های ارتجاعی مسموم کننده می جنگد و یا نمی داند برای چه می جنگد. به مرور نیروهای دشمن( سربازان و کادرهای جزء که عموما جزو فرزندان کارگران و زحمتکشان می باشند و تا حدودی نیز افسرانی که آگاه هستند) تحلیل می روند و یا به توده های مبارز می پیوندد و یا خنثی می شوند. به این ترتیب از نیروی دشمن کاسته و به نیروی توده ها افزوده می شود. در صورت تداوم جنگ( چین و ویتنام و ...)مساله ی جهانی شدن و پشتیبانی طبقه ی کارگر و دیگر خلق های جهان نیز به میان می آید.

در تمامی جنگ های طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده با استثمار و ستم، نیروهای ارتجاعی و امپریالیست ها در تمامی کشورها از چین و ترکیه و ایران گرفته تا ویتنام و لائوس و کامبوج و کشورهای افریقایی و آمریکای مرکزی و جنوبی(کوبا برای نمونه) سلاح های مدرن نتوانسته در این که چه نیرویی در پایان پیروز می شود، نقش اساسی داشته باشد.

می توان پرسید که در همین ویتنام که همواره به دلیل مواضع سنتریستی رهبری حزب کمونیست آن، تجربه  مورد پسند و مورد ارجاع خروشچفیست ها و رویزیونیست ها بوده است، ویت کنگ ها در آغاز چه داشتند که جنگ با فرانسه و سپس آمریکا را آغاز کرده و پیش بردند؟ مگر نه این بود که مامورین آمریکا این ابرقدرت در سلاح و تکنولوژی را با همه ی بمب افکن های خوشه ای و ناپالم اش، مجبور کردند با هلی کوپتر از روی بام سفارت خود فرار کنند؟

مائو در ستایش مبارزه ی خلق در مقالات خود در مورد جنگ خلق درازمدت طبقه ی کارگر و دهقانان چینی و در مورد راهپیمایی بزرگ و تاریخی ارتش سرخ چنین می نویسد:

«وقتی که درباره ی راهپیمایی طولانی صحبت می شود، این پرسش طرح می گردد: اهمیت این راه پیمایی در چیست؟ ما پاسخ می دهیم: راهپیمایی طولانی در صفحات تاریخ نخستین راه پیمایی در نوع خود است، راهپیمایی طولانی یک مانیفست است، گروه تبلیغاتی است، ماشین بذرافشانی است. آیا  از زمان یان گو که آسمان را از زمین جدا کرد، از زمان پادشاهان سه گانه  و امپراطوران پنج گانه تاریخ تا کنون یک چنین راه پیمایی طولانی به خود دیده است؟ در مدت 12 ماه هر روز ده ها هواپیما در آسمان به عملیات اکتشافی می پرداختند و بر سر ما بمب می ریختند؛ در زمین یک نیروی عظیم چند صد هزار نفری ما را پیوسته محاصره می کرد، تعقیب می کرد، از پیشرفت ما جلو می گرفت و ما را در نیمه راه متوقف می ساخت؛ ما در سر راه خود به مشکلات و خطرات بی شماری بر می خوردیم، با این همه تنها با استفاده از دو پای خود بیش از بیست هزار لی پیمودیم و یازده استان را از عرض و طول زیر پا نهادیم. به من بگویید آیا در تاریخ  راه پیمایی های طولانی مانند راهپیمایی ما وجود داشته است؟ نه، هیچ گاه. راه پیمایی طولانی یک مانیفست است. این راهپیمایی به سراسر جهان اعلام کرد که ارتش سرخ ارتش قهرمانان است و امپریالیست ها و نوکران آنها، چانکایشک و نظایرش به هیچ دردی نمی خورند. این راهپیمایی  شکست امپریالیسم و چانکایشک را که برای محاصره ی ما، تعقیب ما، جلوگیری از پیشرفت ما و متوقف ساختن ما در تلاش بودند، اعلام داشت. راهپیمایی طولانی همچنین گروه تبلیغاتی است. این راهپیمایی  به دویست میلیون نفر مردم یازده استان خبر داد که راه ارتش سرخ یگانه راه آزادی آنهاست. بدون این راهپیمایی طولانی چگونه توده های وسیع مردم می توانستند به این سرعت  به وجود حقیقت بزرگی که در ارتش سرخ تجسم یافته، پی برند؟ و باز راهپیمایی  طولانی ماشین بذرافشانی است، زیرا که در یازده استان بذرهایی افشانده که خواهند رویید، برگ و گل و میوه خواهند داشت و در آینده حاصل خواهند داد. به طور خلاصه راهپیمایی طولانی با پیروزی ما و شکست دشمن پایان یافت. چه کسی آن را به سوی پیروزی رهنمون شد؟ حزب کمونیست. بدون وجود حزب کمونیست چین یک چنین راهپیمایی طولانی ای غیر قابل تصور بود..» (درباره ی تاکتیک های مبارزه علیه امپریالیسم ژاپن، منتخب آثار، جلد اول، ص 242)  

همچنین وی که مدت بیست و سه سال در جنگ با دشمنان طبقه ی کارگر و خلق چین و رهبر بزرگ ترین جنگ توده ای تاریخ بود در مورد نقش«سلاح» که وحشت را در دل این گونه افراد و امثال آنها انداخته است تا توده ها را از انقلاب و جنگ با مرتجعین و امپریالیست ها برحذر دارند و در پاسخ به طرفداران «تئوری انقیاد ملی» و هواداران «تئوری سازش» که مساله ی برتری قدرت اقتصادی و نظامی ژاپنی ها را طرح می کردند چنین می نویسد:

«این همان به اصطلاح تئوری است که می گوید «اسلحه تعین کننده سرنوشت همه چیز است» ...به عبارت دیگر، این برخوردی مکانیکی است به مسئله جنگ و همچنین نظری است ذهنی و یک جانبه. نظر ما درست عکس انست. ما علاوه بر سلاح انسان را نیز در نظر می گیریم. سلاح در جنگ البته عامل مهمی است ولی عامل تعین کننده نیست. عامل تعین کننده انسان است نه شیء.  تناسب نیروها تنها نسبت قدرت های نظامی و اقتصادی نیست، بلکه نسبت قدرت های انسانی و معنوی نیز می باشد. اداره قدرت های نظامی و اقتصادی نیازمند به انسان است.» جنگ طولانی، منتخب آثار، جلد دوم، ص213- تاکید از ماست)

 سخنان مائو در مورد ببر کاغذی بودن امپریالیست ها و مجهز شدن شان به بمب اتمی نیز بسیار مشهور است و نیازی به تکرار آنها نیست.

هرمز دامان

نیمه ی نخست خرداد 1404

یادداشت ها

1-   نکته ی جالب این است که برخی از این افراد و گروه ها مبارزات انقلابی طبقه ی کارگر و خلق چین به رهبری مائو را درز می گیرند و اساسا اشاره ای هم به آن نمی کنند. برای این گروه های فاسد ظاهرا طبقه ی کارگر و خلق چین پیش از 1976 وجود تاریخی نداشته و یا اگر هم داشته وجود نامحسوس و کم رنگی بوده است و گویا پس از کودتای تنگ سیائو پینگ است که مردم چین وجود جدی تاریخی پیدا می کنند!؟

No comments:

Post a Comment

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...