د
ترامپ
بخشی از حقایق آشکار را گفت
گفته
های ترامپ در عربستان سعودی(سه شنبه 23 اردیبهشت) در مورد مسائل و مشکلات کشور و
ناتوانی حکام، که در چارچوب تضادهای دولت ترامپ با حکومت ولایت فقیه صورت گرفت،
برخی از سران جمهوری اسلامی به ویژه خامنه ای و پزشکیان را بر آشفت و منجر به این
شد که آنها واکنش نشان دهند.
در
حقیقت ترامپ تا آنجا که در مورد آنچه جمهوری اسلامی هست، صحبت کرده یعنی دزدی و
فساد و ناکارآمدی و به هدر دادن و تخریب ثروت ایران و نبود آب و قطع برق و نابودی
محیط زیست و آبادکردن بیابان ها ... چیزی نگفته جز آنچه توده ها در ایران سال ها و پس از پنج دهه زندگی
در این حکومت می گویند. تکرار آنچه توده ها می اندیشند از زبان ترامپ رئیس جمهورآمریکا
برای بخش هایی از آنها( بیشتر لایه های میانی جامعه) برانگیزنده بود و روشن است که
از این حرف ها استقبال کرده و با مجموع آنها و سنگر گرفتن پشت آنها، حملات تازه ای
را حداقل در زمینه ی اندیشه ی عمومی به حکومت و تحقیر آن سامان دهند. علت اساسی
برآشفتن خامنه ای و پزشکیان و بقیه و وراجی های بی حاصل در مورد دروغگو بودن ترامپ
در این است که آنچه ترامپ گفته از خود ترامپ نیست بلکه آن صحبت هایی است که سال
هاست ورد زبان توده هاست.
آشفتگی
خامنه ای و پزشکیان و دیگر حکام جمهوری اسلامی
از
سوی دیگر این که خامنه ای و پزشکیان و سران سپاه و ... رگ های گردن شان را قوی
کنند و به انکار این حقایق آشکار برخیزند دردی از دردهاشان را دوا و مشکل کینه و
نفرت توده ها از آنها را حل نخواهد کرد بلکه آنها را دروغگوتر و فریبکارتر و
شارلاتان تر نشان خواهد داد. توده ها و جامعه خود به این شناخت رسیده اند و با
انکار خامنه ای و پزشکیان و بقیه آن را تغییر نخواهند داد.
از
سوی دیگر این که در واکنش به این حرف ها، شعارهای ضدآمریکایی بی خاصیت دهند آن هم
در حالی که در حال مذاکره با آمریکا و پذیرش بسیاری از خواست ها و پیشنهادهای
آمریکا هستند و در عین حال ترامپ و سرمایه داران آمریکایی را دعوت به سرمایه گذاری
در ایران می کنند، کسی را و حتی پیروان اکنون اندک شان را نیز که روز به روز هم
کمتر می شوند فریب نخواهد داد. این که خامنه ای می گوید آمریکا باید از منطقه برود
تنها یک شعار دهن پر کن است. نه این حرف های خامنه ای جدی است و نه توان بیرون
کردن آمریکا از منطقه را دارد( پیش از این هم نداشت و حال با این وضع نیابتی ها
بیشتر ندارد). این که آمریکا با این حرف ها - آن هم در حالی سوریه را هم مال خود
کرده است و با کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر و امارات قراردادهای کلان
اقتصادی بسته - راه خود را می گیرد و می رود خیالی واهی است.
حقایق
دیگری که ترامپ یادش رفت در مورد آنها صحبت کند!؟
می
رسیم به حرف های ترامپ:
ترامپ جمهوری اسلامی را به خودش نشان داد و در این
مورد جز آن چه توده ها می اندیشند چیزی نگفت، اما یادش نیامد و در حقیقت نخواست که
در مورد نقش کثیف امپریالیسم آمریکا و دولت امپریالیستی مکار و پلید انگلستان و نیز
دولت های آلمان و فرانسه و کنفرانش گوادلوپ شان اشاره ای کند. بد نبود که ترامپ که
حرف زیاد می زند، برای ملت ایران این را هم توضیح می داد که کدام دولت ها با خمینی
و هم پیمانان اش وارد مذاکره شدند و آنها را برای مقاصد و اهداف خود در ایران و
منطقه برگزیدند.
اگر
ترامپ در عین حال می گفت که این ما امپریالیست های آمریکایی و اروپایی بودیم که
نقشی مهم در اینکه چه گونه حکومتی در ایران پس از انقلاب بر سر کار بیاید داشتیم و
به واسطه ی اهداف کثیف خود با خمینی و اعوان و انصارش کنار آمدیم( همان گونه که
گروه هایی مانند القاعده و داعش را درست کردیم و همان طور که با طالبان در
افغانستان کنار آمدیم و همان طور که تحریرالشام و دولت تازه ی سوریه را برپا کردیم
و...) و روی آن ها حساب کردیم و با تمامی نیرو (اطلاعاتی - ساواک و.. نظامی - ارتش
شاه و دیگر امکانات مان)کمک شان کردیم تا بتوانند خود را رو پا نگه دارند و احزاب و سازمان های دموکرات و چپ
را درهم کوبند و مبارزات طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان شهر و روستا و در یک کلام
انقلاب بزرگ خلق ایران را علیه نوکرشان محمدرضا شاه و خودشان درهم شکنند و آرامش
گورستانی را به ایران بازگردانند آنگاه کمی حقایق بیشتری را گفته بود.
اگر
ترامپ به نیابت از کارتر و بقیه سران امپریالیسم آمریکا و اروپا و... چنین نکاتی
را می گفت آنگاه تصویر به نسبه کامل تری از وضعیت کنونی مردم ایران و عاملین اصلی
آن ارائه داده بود و آنگاه می شد گفت که آری! بالاخره روزی هم یک رئیس جمهور
آمریکا کمی بیشتر از جوانب حقیقت را گفته و نه تنها بخشی از آن را!
اکنون توده های مردم علیه خامنه ای و سران سپاه
و دولت و کلا علیه حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و مملو از خشم و کینه و نفرت
اند. شرایط حال به گونه ای است که هر نیرویی به هر دلیلی شناخت توده ها را از جمهوری
اسلامی تایید کند و یا به شکل عملی به آن ضربه زند( حتی دولت صهیونیستی جنایتکار
اسرائیل)، توده ها از آن تآیید و عمل، برای گرفتن نیرویی بیشتر، تحقیر حکومت و
ضربه زدن به آن و راندن حکومت به عقب استفاده می کنند. صحبت های ترامپ جایگاهی
بیشتر از این ندارد.
مساله
ی پیشرفت های دولت های عربی منطقه
ترامپ
در سفرش هم به کشورهای عربی میلیاردی اسلحه فروخت و هم قراردادهایی صدها میلیاردی
برای سرمایه گذاری بست و هم قرار شد که آنها میلیاردی در آمریکا سرمایه گذاری کنند(
مجموع قراردادهای ترامپ با سه کشور مورد بحث به ارزش1.4تریلیون دلار شده است) او
در عین پیش بردن این معاملات که خیلی تازه گی ندارد و دهه هاست که امپریالیسم
آمریکا این کشورها را می دوشد، از وضع کشورهای عربی(عربستان سعودی، قطر، امارات)
تعریف کرد. امری که موجب شد باد به غبغب آنها بیفتد تا به جمهوری اسلامی پز دهند.
این
کشورهای نفت فروش زیرسلطه ی بلوک امپریالیست های غربی هستند و اگر وضع آنها را در
پنجاه سال اخیر نه با جمهوری اسلامی که به دلیل حکومت این تفاله های متعفن تاریخ
به زمره ی عقب مانده ترین کشورها نه در منطقه بلکه در جهان درآمده است و در بیشتر
آمارها جز تخریب و جنایت و اعدام جزو آخرین هاست، بلکه حتی با کشورهایی مانند کره
جنوبی و یا برزیل مقایسه کنیم چندان هم پیشرفت نکرده اند، مگر این که نفت فروختن و
اسلحه خریدن و تلنبار کردن و برج ساختن را پیشرفت بدانیم. زمانی که یکی از این
کشورها توانست مانند ژاپن شود که طی حدود سی سال( از حدود 1870 تا 1900) از یک
کشور فئودالی به یک کشور سرمایه داری امپریالیستی تبدیل شد و اکنون یکی از هفت
کشور صنعتی برتر جهان است، آنگاه ما می توانیم بگوییم که در چارچوب سرمایه داری(
در چارچوب سرمایه داری و نه چیزی دیگر) پیشرفت کرده اند و گرنه این که یک حکومت
عقب مانده ی شیخی- فئودالی و ده ها قانون ارتجاعی قرون وسطایی داشته باشی و کشورت
سرشار از نفت باشد و آن را بفروشی و اسلحه بخری و برج به پا کنی که هنر نیست.
طبقه
ی کارگر و کشاورزان و زحمتکشان جامعه برای حرف های ترامپ در مورد مدل کردن دولت
های مرتجع نفت فروش عرب برای ایران پشیزی ارزش قائل نخواهند بود. مدل انقلاب ایران
انقلاب های دموکراتیک نوین چین( 1949) و انقلاب سوسیالیستی روسیه( اکتبر1918) است.
یک جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر که در راه انقلاب سوسیالیستی و
برقراری سوسیالیسم و کمونیسم پیش خواهد رفت.
ترامپ
و دولت صهیونیستی اسرائیل
یکی
دیگر از مسائل مطرح در سفر ترامپ به منطقه،
رابطه ی ترامپ و دولت اسرائیل بود. ظاهرا ترامپ با دولت ناتانیاهو تضادهایی دارد اما
این تضادها همچون موارد پیش از آن چندان عمقی نداشته و ندارد. برخی ها این تضادها
را بزرگ می کنند و می گویند ترامپ اسرائیل را در جریان مذاکرات اش با جمهوری
اسلامی قرار نمی دهد و یا بدون اطلاع اسرائیل با حماس وارد مذاکره شد و گروگان
آمریکایی- اسرائیلی را آزاد کرد و یا بدون در جریان گذاشتن دولت اسرائیل با حوثی
ها وارد مذاکره و توافق گردید و قرار شد که آنها به کشتی ها شلیک نکنند و یا بدون
اطلاع اسرائیل با جولانی دیدار و گفتگو کرد... و خلاصه به گونه وانمود می سازند که
انگار شکاف های بزرگی میان دولت آمریکا با دولت اسرائیل وجود دارد.
آمریکا یک قدرت امپریالیستی بزرگ است در حالی که دولت صهیونیستی اسرائیل یک دولت کمابیش مزدور امپریالیسم آمریکا و دیگر دولت های امپریالیستی غرب است؛ گرچه مزدوری دولت اسرائیل برای امپریالیست های غربی ویژه است و با مزدوری بیشتر دولت کشورهای زیرسلطه آنان، تفاوت های معینی دارد و در مقایسه با آنها از نظراز نظر موقعیت و وظایفی که این دولت در طرح و نمودار(چارت)امپریالیست ها به عهده دارد و جایگاه سران آن و کلا طبقه ی حاکم بر اسرائیل و دوری و نزدیکی شان به امپریالیست ها در یک سطح واحد نیست و کلا در سطح بالاتری قرار دارد.
این
دولت در حالی که همواره لابی و طرفدارانی در دولت های آمریکا داشته و دارد اما در
سیاست های آمپریالیسم آمریکا یک جایگاه عمدتا منطقه ای دارد. دولت اسرائیل در
منطقه وظیفه ی ژاندارم امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی را دارد و
باید از منافع آنان دفاع کند. این دولت با کشورهای زیرسلطه ی امپریالیست های غربی
مانند عربستان سعودی و امارات و مصر و اردن و عراق و به احتمال با دولت جایگزین
شده ی سوریه، تضاد جدی ای ندارد. اختلافات بعضا سطحی میان این دولت ها با اسرائیل
وجود دارد. مثلا دولت های عربی مزبور به دلیل ضدیت خلق های عرب در کشورهاشان نمی
توانند به راحتی و آشکارا و در همه ی زمینه ها با دولت اسرائیل کنار بیایند و از
این رو برخی از این اختلافات نه به دلیل وجود واقعی شان، بلکه به دلیل افکار عمومی
داخلی و اجبار دولت های مرتجع عرب به در نظر گرفتن شان، شکل گرفته است. اگر این
نفرت خلق های این کشورها از دولت صهیونیستی اسرائیل نبود این دولت ها با راحتی
بیشتری با دولت اسرائیل کنار می آمدند و بیشتر این تضادها محو می شد.
در
مورد «اختلاف» ترامپ با دولت صهیونیستی باید به کشتار غزه نگاه کرد. ترامپ از«جهنم»
برای خلق فلسطین و مردم غزه صحبت کرد و راه بیشتری برای کشتارها و تخریب های بیشتر
اسرائیل در غزه گشود. در واقع این جا اتحاد واقعی دولت ترامپ با دولت صهیونیستی
اسرائیل خود را به بهترین شکل ممکن نشان می دهد. در کنار تضادهای دولت صهیونیستی
متجاوز اسرائیل با خلق فلسطین همچنین دست امپریالیسم آمریکا و امپریالیست ها
اروپای غربی از آستین نتانیاهو بیرون آمده است. می توان گفت بیشتر از آنچه دولت
نتانیاهو جنایتکار هست، دولت های امپریالیست غربی( و روسیه و چین نیز) در نسل کشی
مردم غزه جنایتکارند که چنین میدانی را برای او گشودند.
در مورد برجسته کردن اختلاف ترامپ با دولت اسرائیل پیش از دیدار از کشورهای عربستان سعودی و قطر و امارات می توان این گونه گفت که گرچه منافع امپریالیسم آمریکا( به همراه امپریالیست های اروپای غربی) بسیار گسترده تر از منافع دولت اسرائیل است و دولت آمریکا خود را موظف به در جریان قرار دادن دولت اسرائیل در روابط خود با دیگر کشورهای زیرسلطه اش نمی بیند( و قطعا تضادهایی در این خصوص وجود دارد)، اما به احتمال زیاد یک بازی سیاسی بوده است. این امکان که دولت اسرائیل در جریان تمامی این گفتگو ها و مذاکرات و توافقات( معامله با جمهوری اسلامی و حماس، توافق با حوثی ها و غیره) قرار داشته دور از ذهن نیست. چنان که دیده شد ترامپ دنبال پیمان ابراهیم را گرفته و در صدد گسترش بیشتر آن و از جمله به دولت سوریه است.
در مورد بازی سیاسی هم به احتمال تصور این بوده است که در آستانه ی این سفر با رو آوردن عامدانه ی
تضادهایی بین دولت ترامپ و اسرائیل و در شیپور کردن آن، تا حدودی افکار عمومی در
کشورهای عربی منطقه که از نسل کشی غزه و نقش دولت آمریکا و ترامپ در آن به شدت
برانگیخته شده، می توانسته آرام شود و توده های عرب بین دولت ترامپ و دولت
صهیونیستی اسرائیل فرق گذارند و به این ترتیب آب سردی بر آن کینه و نفرتی پاشیده
شود که ممکن بود به دلیل مشارکت ترامپ و کلا دولت آمریکا در قتل عام و نسل کشی غزه
در مردم عرب انگیخته شده باشد.
گروه
مائوئیستی راه سرخ
ایران
28
اردیبهشت 1404
No comments:
Post a Comment