Friday, May 16, 2025

درباره ی فراخوان اوجالان برای زمین گذاشتن سلاح ها و انحلال حزب کارگران ترکیه(9)


اخیرا کنگره ی 12 پ.ک.ک برگزار شد. در بیانیه پایانی این کنگره، پ.ک.ک پیام اوجلان مبنی بر زمین گذاشتن اسلحه و انحلال حزب را تایید کرد و به آن رسمیت بخشید.

 این که به ویژه مساله ی به زمین گذاشتن اسلحه به چه میزان موجب خوش خوشان جریان های رویزیونیستی از توده ای - اکثریتی ها تا قبایل تک نفره ی خروشچفیست های راه کارگری و همچنین حکمتیست های ترتسیکست مزدور شود قابل حدس بود. این دارودسته ها نه تنها هیچ گاه به مساله کسب قدرت از طریق انقلاب قهرآمیز  باوری نداشتند بلکه حتی با هر تبلوری از کاربرد سلاح به وسیله ی هر نیرویی همواره در ستیز بوده اند و بنابراین روشن است که پیوستن پ.ک.ک با هر نامی به بلوک فرصت طلبان و عشاق  فعالیت« قانونی» و«مسالمت آمیز» برای شراکت در قدرت سرمایه داران، موجب شود که از خوشحالی در پوست خود هم نگنجند.

در مقاله ی مستقلی در مورد این بیانیه و واکنش برخی از جریان ها و افراد فرصت طلب رویزیونیست و ترتسکیست جداگانه خواهیم نوشت.

 

 

 نقد نظرات کومه له در مورد پیام اوجالان( بخش دوم)

منظور کومه له از «بسیج سوسیالیستی» چیست؟
«در کردستان ترکیه نیز فقط با بسیج سوسیالیستی طبقه کارگر و پاسخ دادن به خواسته ها و مطالبات دمکراتیک و از جمله رفع ستمگری ملی از زاویه منافع طبقاتی کارگران است که می توان سیاست های فاشیستی آکپارتی و حزب حرکت ملی و همچنین استراتژی رفرمیستی حزب برابری و دمکراسی خلق ها را به چالش کشید.» (کمیته مرکزی کومه له - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، تمامی بازگویه ها از این بیانیه است)(1)
منظور از «بسیج سوسیالیستی طبقه ی کارگر» در این عبارات چیست؟
اگر این است که یک حزب انقلابی کارگران باید یک حزب کمونیست باشد و نه حزب دموکرات خرده بورژوایی و بنابراین جهان بینی اش مارکسیستی ( لنینستی - مائوئیستی) وهدف اش سوسیالیسم و کمونیسم و نه تنها جمهوری دموکراتیک انقلابی باشد و بر مبنای چنین استراتژی انقلابی ای به نقد سیاست های فاشیستی حاکم و... همچنین استراتژی رفرمیستی حزب برابری و دموکراسی خلق بپردازد، درست است. در این صورت در این عبارت مفهوم بسیار مبهم«بسیج سوسیالیستی» جای همه ی این ها را گرفته است.
اگر منظور این است که حزب انقلابی باید در حد آگاهی دادن دموکراتیک به کارگران باقی نماند  و آگاهی طبقاتی کارگران را به آگاهی سوسیالیستی و کمونیستی ارتقاء دهد درست است.
اگر منظور این است که حزب باید کمونیست باشد و هدف سوسیالیسم و کمونیسم تا حزب بتواند ار موضع مارکسیستی( لنینیستی- مائوئیستی) و از «زاویه ی منافع کارگران» به «خواسته و مطالبات دموکراتیک انقلاب و از جمله رفع ستمگری ملی» پاسخ دهد و نه اینکه صرفا در حد مبارزه در حد رفع ستم ملی باقی بماند، درست است.
اما اگر منظور این است که مثلا در ترکیه یک حزب کمونیست باید اکنون به سازماندهی و بسیج  کارگران برای ««انقلاب سوسیالیستی»(بسیج سوسیالیستی کردن!) بپردازد و از طریق انقلاب سوسیالیستی، مسائل دموکراتیک انقلاب را حل کند نادرست و اشتباه است.
اگر منظور این است که از موضع «اکنون تضاد کار و سرمایه است» و اکنون زمان« انقلاب  سوسیالیستی»( که بی گمان نه حتی براساس باوری راستین- که اگرچنین بود نهایتا یک دیدگاه «چپ روانه» بود- که برای خالی نبودن عریضه است!) است بخواهد«سیاست های فاشیستی آکپارتی و حزب حرکت ملی و همچنین استراتژی رفرمیستی حزب برابری و دمکراسی خلق ها را به چالش» گیرد نادرست است. زیرا چنان که گفتیم مرحله ی کنونی انقلاب، دموکراتیک است و نه سوسیالیستی. 
و باز اما اگر منظور این است که مساله ی ستم ملی اهمیت ندارد و تابع مطلق انقلاب سوسیالیستی است، یعنی الان ما «انقلاب سوسیالیستی» می کنیم  و در حال انقلاب سوسیالیستی به رفع ستم ملی می پردازیم نادرست است.
کومه له فرمول بسیار گنگ و درهمی و در واقع یک فرمول اپورتونیستی و شبه ترتسکیستی را برای بیان نظرات خود در مورد ایرادات پ.ک.ک طرح کرده است.
این فرمول دو مرحله ی انقلاب در ترکیه را درهم می کند.
از دیدگاه ما وضع این گونه است: نخست مرحله ی انقلاب دموکراتیک نوین و سپس مرحله ی انقلاب سوسیالیستی. در چنین حالی مبارزه برای جمهوری دموکراتیک خلق در اولویت قرار می گیرد.
مساله ی ستم ملی یکی از مهم ترین مسائلی است که باید در انقلاب دموکراتیک نوین به رهبری طبقه ی کارگر به آن پاسخ داده شود.
فرمول درهم کومه له که عامدانه اتخاذ شده جا برای این برداشت می گذارد که نخست باید کارگران را برای انقلاب سوسیالیستی بسیج کرد و سپس در گیرودار انقلاب سوسیالیستی به مسائل دموکراتیک انقلاب پاسخ داد. این البته به سان فرمول های توخالی و پوچ ترتسکیستی- حکمتیستی نیست که شیادانه و به دروغ از تضاد«کار و سرمایه» و تنها یک مرحله یعنی انقلاب سوسیالیستی صحبت می کنند در حال که مطلقا و مثقالی در اندیشه ی آن و سازماندهی برای آن نیستند و این گونه فرمول هاشان اساسا برای تخریب اتحاد طبقاتی مورد نیاز در انقلاب است، اما به هر حال تنه به تنه ی آنها می زند.
جایگاه مبارزه ی مسلحانه در نظر کومه له
نکته ی دیگر این است که از این عبارات می توان این گونه برداشت کرد که اگر حزب پ.ک.ک، ناسیونالیست( به مفهوم مورد نظر کومه له) نبود و حزب طبقه ی کارگر بود، و به «بسیح سوسیالیستی طبقه ی کارگر» می پرداخت، آنگاه دیگر خود را با مبارزه مسلحانه به عنوان مهم ترین شکل مبارزه تعریف نمی کرد.
این نیز دیدگاهی نادرست است!
یک حزب انقلابی طبقه ی کارگر( مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) در حالی که به تبلیغ و ترویج سوسیالیسم و کمونیسم در میان طبقه ی کارگر می پردازد، در حالی که مبارزه عملی را برای کسب قدرت سیاسی و برقراری جمهوری انقلابی- دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر پیش می برد و در شرایطی که چنین حزبی راهی جز مبارزه مسلحانه ی طولانی برای کسب قدرت سیاسی نداشته باشد آن گاه چنین مبارزه ای در راس تمامی مبارزات سیاسی دیگر و همچنین مبارزات اقتصادی و فرهنگی قرار گرفته و همه تلاش های تئوریک- سیاسی و سازمانی و عملی در خدمت آن بوده و بنابراین مهم ترین شکل عملی ابراز وجود حزب و طبقه ای است که حزب نماینده ی آن است.
کومه له هم از درون و به دلیل تزلزل بر سر مبانی اساسی مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم و از جمله قانون تصرف قدرت سیاسی از راه قهرآمیز و هم به دلیل نقدهای رویزیونیستی و ترتسکیستی( دارودسته های حکمتی) از بیرون و اتهاماتی که این جریان های فرصت طلب وارد می کنند ناتوان از اتخاذ یک موضع درست انقلابی - مارکسیستی و از موضع منافع طبقه ی کارگر است.
منظور کومه له از«استراتژی رفرمیستی» چیست؟
اما منظور واقعی کومه له از اینکه « فقط با بسیج سوسیالیستی طبقه کارگر و پاسخ دادن به خواسته ها و مطالبات دمکراتیک... می توان استراتژی رفرمیستی حزب برابری و دمکراسی خلق ها را به چالش کشید.» چیست؟
 آیا منظور استراتژِی مبارزه از طریق راه مسالمت آمیز این حزب است و بنابراین کومه له می خواهد از طریق استراتژی راه قهرآمیز برای کسب قدرت سیاسی آن را به چالش بکشد؟
به نظر ما خیر!
منظور کومه له از «استراتژِی رفرمیستی» تنها این است که این گونه احزاب به «سوسیالیسم» مورد ادعای کومه له باوری ندارند. از نظر کومه له اگر این گونه احزاب به «سوسیالیسم» نوع کومه له ای باور داشتند آن گاه رفرمیست نبودند. این کنه بی مایه ی نظر کومه له است.
بنابراین کومه له استراتژی سوسیالیستی( و تازه نه کمونیستی) را در مقابل استراتژی رفرمیستی می گذارد. این در حالی است که در مقابل «استراتژی رفرمیستی» یعنی راه «آرام» و «تدریجی و بطئی» کسب قدرت سیاسی و «راه رفرم»، استراتژی راه تغییرات «شدید» و «سریع» و «جهشی» یعنی «راه انقلاب» قرار می گیرد. این استراتژی می تواند همراه با «بسیج سوسیالیستی» باشد و نیز می تواند صرفا با «بسیج دموکراتیک» صورت گیرد. به عبارت دیگر حتی یک حزب و یا سازمان انقلابی خرده بورژوایی( عموما لایه های تهیدست و میانی این طبقه) نیز که در حد انقلاب دموکراتیک می تواند انقلاب را همراهی کند می تواند ضد رفرمیسم باشد و استراتژِی انقلابی را با جهان بینی و درک هایی که دارد در پیش گیرد. بسیاری از احزاب و سازمان هایی که ماهیتا دموکرات انقلابی و نه کمونیست بودند با رفرمیسم مقابله کرده و از استراتژی انقلابی پیروی کرده اند. اما راه انقلاب یعنی راه کسب قدرت سیاسی از طریق قهر انقلابی و مبارزه ی مسلحانه و قیام و جنگ توده ای.
به این ترتیب در ماهیت امر «استراتژی رفرمیستی» کسب قدرت سیاسی، در مقابل استراتژی انقلابی  یعنی کاربرد قهر انقلابی برای کسب قدرت سیاسی قرار می گیرد.
 کومه له با چنین موضعی که به گونه ای می خواهد خود را با مبارزه ی مسلحانه تعریف نکند و با «بسیج سوسیالیستی» تعریف کند، در واقع امر انقلاب و کاربرد قهر انقلابی و مبارزه ی مسلحانه را به حاشیه می برد و به گونه ای ماست مالی می کند. به نظر می رسد که این همه نقد پ.ک.ک و «فریبکارانه» و «تسلیم طلبانه» بودن فراخوان اوجالان به این دلیل صورت نمی گیرد که اوجالان می خواهد اسلحه به زمین گذاشته شود!؟
کومه له و ایران
 حال می رسیم به ایران:
در ایران وضع از نظر سیاسی با ترکیه فرق می کند. اگر اوجالان از به زمین گذاشتن اسلحه و انحلال پ.ک.ک صحبت می کند این امید را دارد که مثلا مانند حزب «برادری و دموکراسی خلق ها» بتواند قانونی شده و مبارزات مسالمت آمیز قانونی را پیش برد، اما در جمهوری اسلامی هیچ حزب غیرحکومتی ای آزاد نیست و حتی احزاب اصلاح طلب حکومتی را نیز اجازه ی فعالیت مستمر سیاسی نمی دهند.
کومه له می نویسد:    
«کومه له در کردستان ایران با تکیه بر استراتژی سوسیالیستی که بسیج و سازماندهی طبقه کارگر حول منافع طبقاتی در محور آن قرار دارد، توانسته قاطعانه با تلاش های احزاب ناسیونالیست در کردستان برای نزدیکی و همگرایی با اصلاح طلبان حکومتی که زمانی در حکومت اسلامی برو بیایی داشتند، مقابله کند. کومه له با تکیه بر همین استراتژی سوسیالیستی توانسته سیاست احزاب ناسیونالیست برای هم پیمانی با احزاب اپوزیسیون بورژوازی نئولیبرال طرفدار غرب و سلطنت طلبان و آمادگی آنها برای سازش بر سر مصالح مردم کردستان در مقابل کسب امتیازات ناچیز را به چالش بکشد.»
این جا کومه له دو مساله را درهم می کند. نخست صحبت به زمین گذاشتن اسلحه از جانب پ.ک.ک و انحلال حزب و برگزیدن «استراتژی رفرمیستی» است. در مقابل این سیاست نادرست و با توجه به شرایطی که کومه له در مورد اقدامات دولت ترکیه قید می کند، موضع باید عدم انحلال حزب و تداوم مبارزه مسلحانه ی توده ای باشد. نقد جهان بینی و اقدامات پ.ک.ک از موضع مارکسیستی- لنینیستی - مائوئیستی که کومه له آن را« تکیه بر استراتژِی سوسیالیستی» تعیبر می کند در گذشته بوده و در آینده نیز می تواند تداوم داشته باشد.
اما در جایی دیگر یعنی در ایران صحبت از سیاست های سازشکارانه ی برخی از احزاب کردستان است. یک حزب با اصلاح طلبان مغازله می کند و می خواهد به آنها نزدیک شود و«همگرا» شود و دیگری می خواهد با جریان نئولیبرال طرفدار غرب و سلطنت طلبان «مصالحه» کند و در ازای مصالحه بر سر خواست های طبقه ی کارگر و زحمتکشان کردستان، امتیازات ناچیزی در کردستان کسب کند. در این جا نه صحبت از انحلال حزب است و نه به زمین گذاشتن اسلحه.
روشن است که یک حزب کمونیست انقلابی م.ل.م می تواند از موضع جهان بینی کمونیستی - خود که بیانگر «منافع طبقاتی» کارگران است در مورد چگونگی حل تضادهای کردستان و نیز منافع طبقه ی کارگر کرد و ایران، با این گونه اقدامات احزاب فرصت طلب بورژوایی بستیزد.
اما اینجا نیز فرمول مبهم و فرصت طلبانه است. می توان گفت که منظور کومه له از « تکیه بر استراتژی سوسیالیستی که بسیج و سازماندهی طبقه کارگر حول منافع طبقاتی در محور آن قرار دارد» همان« انقلاب سوسیالیستی»(2) است. زیرا با «تکیه به استراتژی سوسیالیستی و بسیج و سازماندهی طبقه ی کارگر حول منافع طبقاتی» اش می توان اولا حضور دیگر طبقات از جمله لایه های گوناگون خرده بورژوازی را در انقلاب دموکراتیک و نیز لایه های تهیدست خرده بورژوازی را در انقلاب سوسیالیستی انکار کرد و دوما در صورت انکار نکردن، طبقه ی کارگر را محصور در خود کرده و از وظایفی که طبقه ی کارگر در قبال دیگر طبقات زحمتکش و خلقی در ایران دارد از خود سلب مسئولیت نمود.
اشتباهات یا در واقع انحرافات اساسی عام کومه له در این بند خود را نشان می دهد. کومه له مبارزه ی سوسیالیستی و مبارزه ی دموکراتیک را درهم کرده و دومی را حاشیه ای بر نخستین اعلام می کند و به این وسیله مسائل دیگر را هم به حاشیه می برد.
به طور کلی جهان بینی انقلابی مارکسیستی - لنینستی - مائوئیستی و حزب انقلابی کمونیست که خود را نماینده ی منافع طبقاتی کارگران می داند، در برخورد به هر مساله ای از موضع« منافع طبقاتی کارگران» حرکت می کند. برخورد به سازمان های بورژوایی و خرده بورژوایی ملی و مترقی و همچنین اپورتونیستی و یا مزدور در کردستان نیز از همین موضع است. استراتژی یک چنین حزبی نخست انقلاب دموکراتیک نوین و سپس سوسیالیستی و در پایان کمونیستی است.
در شرایطی که حزب استراتژی انقلاب دموکراتیک را در پیش می گیرد بررسی و برخورد و نقدش به تمامی سیاست ها و برنامه ها و استراتژی و تاکتیک نماینده گان طبقات گوناگون خرده بورژوایی و بورژوایی در انقلاب دموکراتیک، در چارچوب مرحله ی دموکراتیک انقلاب، مسائل و تضادهای این انقلاب و چگونگی پیشروی آن و رسیدن به اهداف اش صورت می گیرد و نه در چارچوب مرحله ی انقلاب سوسیالیستی که عجالتا در دستور روز نیست؛ همان گونه که در زمانی که انقلاب سوسیالیستی در دستور کار قرار دارد بررسی و برخورد و نقد کمونیست ها به تمامی احزاب و سازمان های خرده بورژوایی در چارچوب انقلاب سوسیالیستی صورت می گیرد و نه دیگر در چارچوب انقلاب دموکراتیک.
در هر دو صورت، تمامی برخوردها و نقدها و اتحاد ها و جدایی ها از موضع جهان بینی کمونیستی و منافع طبقاتی کارگران و هدف نهایی یعنی انقلاب کمونیستی صورت می گیرد. در هر دو صورت برخوردها به احزاب خرده بورژوایی و بورژوایی برای رادیکالیزه کردن جنبش های آنان و راندن پیشروان و سازمان هاشان به سوی اتخاذ دیدگاه ها و مواضع رادیکال تر و در صورت مبارزه با رادیکالیسم انقلابی و سازش با دشمنان طبقه ی کارگر و خلق، منزوی کردن و منفعل کردن آنان و در صورت ایستادن مقابل خلق بسته به شکل آن، مبارزه در اشکال گوناگون با آنان، صورت می گیرد.
به عبارت دیگر در مرحله ی انقلاب دموکراتیک یک حزب کمونیست نه از موضع یک حزب دموکرات انقلابی بلکه از موضع یک حزب کمونیست و از دیدگاه جهان بینی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی و منافع طبقه ی کارگر دیگر جریان ها را نقد می کند و یا با آنها اتحادهای استراتژیکی و تاکتیکی برقرار کرده و همراه می گردد. اگر جز این باشد یعنی جهان بینی طبقه ی کارگر و منافع طبقاتی آن را در چارچوب انقلاب دموکراتیک محصور کنیم، آنگاه این طبقه نمی تواند رادیکال ترین طبقه در انقلاب دموکراتیک گردد و رهبر آن شود و آن را به سوی سوسیالیسم و کمونیسم پیش برد.
آنچه می توان در مورد بیانیه ی کومه له گفت ایناست که این بیانیه در حالی که نسبت به بیانیه های ترتسکیست ها و حکمتیست ها که از پیام اوجالان استقبال کرده و برای به زمین گذاشتن اسلحه و انحلال حزب کِل می کشیدند، تا حدودی متفاوت است و به نقد پیام اوجالان و به فریبکارانه و سازش کارانه بودن آن می پردازد اما به دلیل نداشتن یک جهان بینی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی و امتزاج  دیدگاه های شبه سوسیالیستی با دیدگاه های ترتسکیستی در مجموع ناتوان از ارائه ی یک دیدگاه درست و انقلابی در نقد پیام اوجالان و نیز استراتژی و تاکتیک درست یک حزب یا سازمان کمونیستی در انقلاب ایران است.    

هرمز دامان

نیمه دوم اردیبهشت 1404

یادداشت ها
1-             همچنین نگاه کنیدبه مصاحبه ی ابراهیم علیزاده با رادیو پیام کانادا با نام طرح انحلال کومه له و تاثیرات آن در منطقه مارس 2025، بیانیە پایانی نشست وسیع کمیتە مرکزی کومەلە -پنجشنبه - ۱۹ مهر ۱۴۰۳ و نیز بیانیە پایانی پلنوم دوم کمیتە مرکزی کومەلە-۱۷ دی ماە ۱۴۰۳
2-              اگر این برداشت درست باشد چنان که اشاره کردیم برای خالی نبودن عریضه است و گرنه جریانی مانند کومه له با این همه قر و قاطی بودن تئوریک - سیاسی و آغشتگی های فراوان حکمتی- ترتسکیستی به فکر انقلاب سوسیالیستی نیست.

No comments:

Post a Comment

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...