Saturday, September 6, 2025

درباره ی گفتگوی اخیر سه فعال سیاسی با پزشکیان(3- بخش پایانی)

 
 
مسئولان اصلی مشکلات توده ها و مانع اصلی تحول جامعه، خامنه ای و سران سپاه هستند!
 
اکنون به پاسخ پزشکیان به پرسش شرح داده شده بپردازیم:
پاسخ پرشکیان:
«ببینید...هر مشکلی که پیش می‌آید، از خود ماست. اینکه آن‌ها چه می‌کنند یک طرف ماجراست، اما طرف دیگر ما هستیم. .. ما در داخل کشور، هنوز نتوانسته‌ایم آن انسجام، عدالت، وحدت و سایر اصولی را که از آن‌ها سخن می‌گوییم، به‌درستی پیاده کنیم. به هر دلیلی، اگر ما بتوانیم به همان شعارهایی که خودمان داده‌ایم در عمل پایبند باشیم، اساساً نیازی نیست که در برابر دیگران موضع‌گیری کنیم. بسیاری از حرف‌هایی که امروز مطرح می‌شود، ریشه در تبعیض دارد؛ بخشی از آن ناشی از بی‌عدالتی است، بخشی از آن به‌دلیل نادیده گرفتن انسان‌هاست، نادیده گرفتن قومیت‌ها، جنسیت‌ها و تمامیت‌خواهی‌هایی است که گاه در درون خود ما شکل گرفته است.
...وقتی فردی ایرانی روبه‌روی من ایستاده، اما من او را شهروند درجه‌چندم حساب می‌کنم، طبیعی است که او نیز مرا نپذیرد. بنابراین، همان‌طور که در تعابیر دینی آمده، اصل، اصلاح روابط درونی است؛ ما باید مشکل خودمان را حل کنیم، پیش از آنکه بخواهیم به دیگران بپردازیم. در حال حاضر، تمام فکر و ذکر بنده همین مسئله است.»
 از این سخنان بر می آید که مشکل جاری بیش از آنکه از بیرون کشور ایجاد شده باشد از داخل کشور و به وسیله ی باندها و جناحی ایجاد شده که حاکم است. پزشکیان از دیدگاه اصلاح طلبان حکومتی مساله را طرح می کند و ستمی که از جناح اصول گرا یا در حقیقت باند اصلی قدرت بر اصلاح طلبان حکومتی رفته است.  پزشکیان این ستم بر اصلاح طلبان را در شکل مفاهیمی مانند نبود «انسجام، عدالت، وحدت... اصولی که باید پیاده شود» و نمی شود، «شعارهایی» که داده می شود اما پایبندی به آنها وجود ندارد، «تبعیض» و « تمامیت خواهی» و غیره بیان می کند.
وی سپس ادامه می دهد:
«ترس من از اسنپ‌بک یا تهدیدهای خارجی نیست؛ واهمه اصلی‌ام از اختلافات داخلی، از شکاف‌های درونی و درگیری‌هایی است که گاه بر سر مسائل جزئی ایجاد می‌شود. دشمنان نیز طمع‌شان دقیقاً بر همین اختلافات است. اختلافاتی که زمانی شکل می‌گیرد که حقوق شهروندی افراد نادیده گرفته می‌شود؛ گروهی بر مصدر قدرت می‌نشیند و گروهی دیگر اساساً در بازی قدرت جایی نمی‌یابد. در چنین فضایی، بدیهی است که طرف مقابل از این شرایط بهره‌برداری می‌کند تا تمام مشکلات را به گردن ما بیندازد. به‌نظر من، مسئله فقط تحلیل نیست؛ گره‌های بسته‌شده در درون انسان‌ها، وقتی راهی برای بیان نمی‌یابند، خود را در قالب خشم، نارضایتی یا اتهام به جهت‌گیری‌های کلان کشور بروز می‌دهند
 به این ترتیب از دیدگاه پزشکیان و اصلاح طلبان حکومتی، مشکل اصلی اختلافات داخلی و شکاف های درونی و درگیری های درونی است.
اما این اختلافات بین چه گروهایی است؟ بین گروه هایی که «حق شهروندی» اقراد را نادیده می گیرند یعنی در واقع حق اصلاح طلبان حکومتی را، یعنی حق بخشی از سرمایه داران دولتی و خصوصی را و گروهی از این حقوق محروم می شوند.  گروهی بر مصدر قدرت می نشیند یعنی اصول گرایان سنتی یا در واقع هسته ی سخت قدرت و گروهی دیگر یعنی اصلاح طلبان حکومتی « اساسا در بازی قدرت جایی نمی یابند»( تغییری که از پس از دوره ی هشت ساله ی ریاست جمهوری خاتمی صورت گرفت و دوران هشت ساله ی روحانی نیز نتوانست وضع پیشین را بر گرداند.
چنانچه دیده می شود سخنان پزشکیان بسیار ساده و روشن است. جریان اصلی قدرت تمامی رشته ها و موقعیت های اقتصادی و سیاسی را در دستان خود متمرکز کرده و مجال و فرصتی به اصلاح طلبان حکومتی برای داشتن نقش  در حکومت نمی دهد.
 پزشکیان ادامه می دهد:
« ... راستی، عدالت، صداقت، انسانیت و انصاف، اگر در جامعه جاری شود، حتی اگر موشک نداشته باشیم، یا اف۱۶ نداشته باشیم و آن‌ها اف۳۵ داشته باشند، باز هیچ‌کس به این سادگی نمی‌تواند به خاک و آب ما طمع کند. ما در اینجا گیر داریم، نه آن‌طرف. حتی اگر ما موشک هم داشته باشیم، ولی مردم را نداشته باشیم، هیچ قدرتی نداریم. نمی‌گویم که نباید آن‌ها را داشته باشیم، ما باید قدرت داشته باشیم تا کسی جرئت نکند به ما حمله کند. اما مهم‌تر از آن، وحدت و انسجام داخلی است. باید به همدیگر احترام بگذاریم، حق همدیگر را بپذیریم. یعنی این‌گونه نیست که فقط ابزار نظامی برای اقتدار کافی باشد.
چنان که دیده می شود پزشکیان به تاکید درباره ی نبود«انسجام و وحدت داخلی»یعنی نبود وحدت واقعی میان اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی و نپذیرفتن «حقوق» اصلاح طلبان حکومتی از جانب هسته ی مرکزی قدرت، صحبت می کند. سپس چنین ادامه می دهد:
«آیا من عقل کل هستم؟ تا همین دیروز، در همین کشور، عده‌ای نشسته بودند و صلاحیت نماینده شدن به من نمی‌دادند. خب، مقام معظم رهبری چرا باید مداخله کند که ارزیابی‌ها درست صورت بگیرد؟ این‌ها همه از مسائل داخلی ماست. آن حرف‌ها و انتقاداتی که مطرح می‌شود، به‌خاطر این است که ما در داخل کشور نتوانستیم آن شعارهایی را که می‌دهیم، اجرا کنیم. اگر به همان شعارها و گفته‌هایمان عمل کنیم، مگر ممکن است کسی انسان عالم، عادل، منصف را ببیند و از او بدش بیاید؟ بله، کسانی هستند که غرض دارند، می‌خواهند تجاوز کنند، ...اما اکثریت مردم، دنبال صداقت، انصاف و درستی هستند و ما در اینجا دچار کاستی هستیم. این همان چیزی است که مشکل اصلی ما را تشکیل می‌دهد.»
به این ترتیب گپ بزرگ ظاهر می شود و حلال مشکلات خامنه ای می گردد! پزشکیان در مقابل اصول گرایان و هسته ی مرکزی قدرت و به نیابت از اصلاح طلبان حکومتی پشت خامنه ای پنهان می شود:
 اگر خامنه ای پشت پزشکیان نمی ایستاد و اجازه نمی داد نام وی از صندوق بیرون آید( یعنی همچون انتخابات سال 1388که تقلب کرد دوباره تقلب می کرد یا اجازه ی تقلب می داد!) او نمی توانست در انتخابات برنده شود!
تغییر اساسی که در سیاست اصلاح طلبان حکومتی بروز کرده است همین است. جدال بر سر خامنه ای است. از دیدگاه اصلاح طلبان حکومتی خامنه ای باید از چنگ اصول گرایان تندرو بیرون آورده شود و به پشتیبان اصلاح طلبان حکومتی تبدیل گردد. یا در واقع برعکس اتکای اصلاح طلبان حکومتی به خامنه ای گردد و این کار از راه به دست آوردن اعتماد خامنه ای به اینکه  اصلاح طلبان حکومتی مخالف اصل ولایت فقیه و نیز شورای نگهبان و مجلس خبرگان و دیگر ارگان هایی که زیر نفوذ و رهبری خامنه ای هستند نیستند باید صورت گیرد.
اما اصلاح طلبان حکومتی سر خود را زیر برف کرده اند و می گویند چیزی نمی بینند. آنان می خواهند پنهان کنند که این خامنه ای بود که آنها را سپر خودش و دفتر رهبری و سران مرتجع سپاه در مقابل جنبش تودها و مسائل و مشکلات اقتصادی- سیاسی جامعه کرد. البته چنین سپرکردنی بدون دیدن این تغییر در اصلاح طلبان حکومتی که اینان مانند سابق نیستند و بسیار راست تر و مطیع تر و برده تر شده اند صورت نمی گرفت. اما این صورت مساله و محتوی اصلی آن را تعییر نمی دهد. این خامنه ای است که از اصلاح طلبان همچون ابزاری برای پیشبرد امور و بقای حکومت خود استفاده می کند و نه اصلاح طلبان از خامنه ای.
 اما اصلاح طلبان حکومتی فرصت طلبانه پشت فردی پنهان شده اند که مسئول اصلی تمامی آن مسائلی است که پزشکیان از آنها به عنوان راه و روش اصول گرایان تندرو( به نظر عمدتا جریان پایداری ها) نام می برد؛ یعنی تمامیت خواهی و نبود« انسجام، عدالت، وحدت و سایر اصول.. تبعیض، راستی، صداقت، انسانیت و انصاف، ». خامنه ای مسئول اصلی«شکاف ها و اختلافات درونی» و اجازه ی بازی قدرت ندادن به اصلاح طلبان حکومتی است مگر این که مطیع اوامرش باشند، چنانکه پزشکیان و گروه او هستند. چوپان اصلاح طلبان حکومتی خامنه ای است که با سرکوب شدید آنها به ویژه از سال 88 به این سو آنها را به راه «راست» هدایت کرد و بخش هایی از آنها خواه به دلیل ماهیت فرصت طلب خود و خواه به دلیل ترس و وحشت شان از جنبش 88 و نیز جنبش های توده ای پس از آن این چوب های چوپان را از دل و جان پذیرا شدند و راه «راست» تر را برگزیدند.
آنهآآآآ
حال چنانکه دیده می شود در سخنان این بنده ی مطیع خامنه ای که از جانب باند اصلاح طلبان حکومتی سخن می گوید پشت این فرد مستبد خودپرست پنهان می شود تا سهمی از قدرت را از اصول گرایان بگیرد و جای اصلاح طلبان حکومتی را در قدرت بیشتر کند.
 اینهاست ماهیت نظرات اصلاح طلبان فرصت طلب حکومتی:
«ما بین خامنه ای و اصول گرایان تندرو فرق می گذاریم. ما خامنه ای را با تغییر سیاست های استراتژیک خود و نیز پذیرش جایگاه خامنه ای در هرم قدرت کنونی( در واقع هرمی وجود ندارد همه ی قدرت در دست خامنه ای و دفتر رهبری و سپاه است- بقیه چندان کاره ای نیستند) از چنگ  اصول گرایان تندرو در می آوریم و خود به خدمت او در می آییم و به این شکل به وی اطمینان می دهیم که اصلاح طلبان حکومتی در پی تغییر حکومت ولایت فقیه نیستند و بلکه در پی استحکام آن هستند. به این ترتیب جبهه ای که تشکیل می شود جبهه ی اصلاح طلبان حکومتی به همراه خامنه ای و شرکای پاسدار است!»
اما خامنه ای به این ساده گی ها خام نمی شود. او جایگاه ویژه ی خود و جایگاه دیگر اصول گرایان خدمتگزارش از جمله جریان پایداری را اگر هم با توجه به شرایط  اقتصادی - سیاسی و یا فرهنگی جامعه تغییر دهد، اما تغییر اساسی نمی دهد و اصلاح طلبان را آن  گونه که آنها می خواهند نمی  پذیرد، بلکه آن گونه که خود می خواهد می پذیرد. خامنه ای امتیازاتی را که طی دو دهه و اندی اخیر به جناح اصول گرایان تندرو و جریان پایداری داده است به هیچ وجه به اصلاح طلبان نمی دهد. او کماکان اصلاح طلبان را از تمامی مقرهای قدرت اصلی و ارگان های تاثیر گذار بر سیاست های اساسی کشور بیرون نگه داشته و بیرون نگه خواهد داشت. برای نمونه به مجلس کنونی نگاه کنیم که بخش اصلی آن در دست باندهای پایداری ها و باند قالیباف است. به شورای نگهبان و مجلس خبرگان و دستگاه قضایی و دستگاه اطلاعات نگاه کنیم که اصلاح طلبان حکومتی سهمی از آنها ندارند و در نهایت به خود دولت پزشکیان نگاه کنیم که وزرای مهم و کلیدی آن با انتخاب خود خامنه ای  در دست جریان پایداری و هسته ی مرکزی قدرت در آمده و  در دست جناح اصلاح طلبان حکومتی نیست و تازه همین بخش محدود اصلاح طلبان حکومتی که در دولت شرکت دارند نیز با فشارهای دائمی از جانب باند خامنه ای روبرو هستند. فشارهایی که موجب شده است صدای پزشکیان در بیاید.
 آنچه پزشکیان در این گفتگو از آن می نالد تماما دست پخت خود خامنه ای و دفتر رهبری و سران سپاه است. آن که اجازه ی شرکت به اصلاح طلبان در بازی قدرت نداده و نمی دهد خامنه است.  آنکه پس از تقلب در انتخابات 88 اصلاح طلبان را قلع و قمع کرد خامنه ای است. آنکه کروبی و موسوی را حدود پانزده سال است که در حصر نگه داشته خود خامنه ای است و آنکه تاج زاده را سال هاست که در زندان نگه داشته خامنه ای است. مسبب وضع اسفبار کشور از نظر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خامنه ای و شرکایش سران پاسدار هستند.
 برای خامنه ای تمامی اصلاح طلبان چنان که به کرات اشاره کرده ایم عروسک خیمه شب بازی هستند. زمانی که به آنها برای مقابله با جنبش توده ای و انداختن بار مشکلات به دوش آنها و نیز نرمش در مقابل قدرت های امپریالیستی نیاز دارد از آنها استفاده می کند و این استفاده نیز با هزار و یک کنترل و محدودیت و محصورگرداندن از طریق نهادهای پیرو( ملاهای نماز جمعه، نماینده گان مجلس، سران پاسدار و بسیج، صدا و سیما، روزنامه هایی مانند کیهان و دیگر روزنامه های راست ها، مقام های قضایی و ...)همراه است.
در واقع این اصلاح طلبان حکومتی هستند که چنین در مقابل خامنه ای و سران سپاه سر به زمین می سایند. در مقابل لبه ی تیز حمله ی اصلاح طلبان غیرحکومتی همچون موسوی متوجه جایگاه خامنه ای است. موسوی از «رفراندوم» و «مجلس موسسان» قانون اساسی تازه صحبت می کند. تاج زاده از خامنه ای می خواهد استعفا دهد و نیز امثال قدیانی و محمد نوریزاد اساسا جمهوری اسلامی را قبول ندارند و قدیانی به صراحت شعار خواست «جمهوری دموکراتیک سکولار» را پیش می گذارد. 
از این ها گذشته در دو دهه و به ویژه دهه ی اخیر و در خیزش «زن زندگی آزادی» شعارهای توده ها علیه خامنه ای و سران سپاه و حکومت ولایت فقیه و کلا جمهوری اسلامی بوده است و نه مثلا علیه گروه های پایداری.
با این وصف این بیانات پزشکیان که دخالت خامنه ای در انتخاب وی را دلیلی برای جدایی خامنه ای از آنچه ی از آن می نالد جا می زند« تا همین دیروز، در همین کشور، عده‌ای نشسته بودند و صلاحیت نماینده شدن به من نمی‌دادند. خب، مقام معظم رهبری چرا باید مداخله کند که ارزیابی‌ها درست صورت بگیرد؟» به شدت فرصت طلبانه و بنده صفتانه است و انگیزه های واقعی خامنه ای و باند اصلی قدرت را در انتخاب پزشکیان لاپوشی می کند.
فردی که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی می توانست به وسیله ی مجلس خبرگان به دلیل حماقت ها و ناتوانی از پیشگیری همین ضربات اخیر اسرائیل به سران پاسدار و دانشمندان هسته ای و نیز موسسات اتمی کشور از کار بر کنار شود - و البته به این دلیل که این مجلس خبرگان نیست که رهبر انتخاب می کند بلکه برعکس این رهبر است که مجلس خبرگان انتخاب می کند چنین امری تحقق یافتنی نبود- اینک به وسیله ی پزشکیان به عرش اعلا برده می شود!
در حال حاضر خامنه ای و دفتر رهبری و سران سپاه و کلا هسته ی مرکزی قدرت دشمن اصلی کارگران و کشاورزان و لایه های میانی جامعه، زنان، دانشجویان، ملیت ها و اقلیت های مذهبی زیرستم و دیگر بخش ها و لایه های اجتماعی ایران هستند. سرنگونی این ها یعنی سرنگون حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی.

هرمز دامان
 نیمه ی نخست شهریور 1404
 

 

No comments:

Post a Comment

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...