Saturday, September 13, 2025

در گرامیداشت سومین سالگرد خیزش«زن، زندگی، آزادی»


 
خیزش«زن، زندگی، آزادی»که اینک سومین سالگرد آن را برگزار می کنبم خیزشی دموکراتیک و عمدتا سیاسی- فرهنگی بود. این خیزش را می توان به یک فراز بزرگ در ادامه جنبش های سی سال اخیر که همه برای تغییر وضع اقتصادی سیاسی و فرهنگی کشور صورت گرفته بودند و در نهایت یکی از اشکال بروز انقلاب دموکراتیک خلق ایران به شمار آورد. این خیزش بیشتر بخش ها و مناطق کشور را از شهرها تا روستاها را در بر گرفت و به سرعت وجهی جهانی و پشتیبانانی جهانی یافت.
زنان و جوانان
پیش ران و پیکره ی اصلی خیزش در کشور را زنان و جوانان( دانشجویان و دانش آموزان و نیز شاغلین جوان عمدتا کارگران تولید و خدمات کوچک) تشکیل می دادند.
خواست های زنان و جوانان بسیار فراتر از آن شعارهایی بود که در مورد آزادی پوشش و برچیدن گشت های ارشاد داده می شد. این خواست ها برداشتن قیود قرون وسطایی مذهبی و برچیدن قوانین مردسالارانه و پدرسالارانه و رفع ستم بر زنان و برابری حقوق برابر با مردان در تمامی امور خانواده، مدرسه و دانشگاه، محیط کار، اداره ی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور را دربر می گرفت. خواست های مزبور به شکل درخواست هایی از حکومت ولایت فقیه بروز نیافت بلکه به شکل خواست گذر از ولایت فقیه و جمهوری اسلامی یعنی سرنگونی آن بروز یافت.
جوانان
خواست های جوانان ابعاد اجتماعی و فرهنگی و سیاسی داشت. بخش هایی تنها خواهان رفع استبداد اجتماعی و تا حدودی استبداد فرهنگی یعنی برقراری آزادی های اجتماعی و تا حدودی فرهنگی بودند و بخش های دیگر خواهان رفع استبداد در تمامی امور و تمامی اشکال آن بودند. این خواست ها نیز همچون خواست های زنان در شکل سرنگونی حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی خود را بروز داد.
کوردستان و بلوچستان
در کنار زنان و جوانان که گستره ی شرکت آنها به تمامی کشور و بیشتر شهرها و روستا کشیده می شد دو مرکز اصلی که بخش مهمی از رهبری و رادیکالیسم خیزش و به ویژه تداوم آن را تامین می کردند کوردستان و بلوچستان و دو ملت زیر ستم کورد و بلوچ بودند.
این میان کوردستان نه تنها آغاز کننده بلکه ادامه دهنده ی موثر خیزش بود و در عین حال توده های آن سطح بالاتری از آگاهی سیاسی را نشان می دادند.  
بافت طبقاتی خیزش
بافت طبقاتی خیزش را عمدتا دختران و زنان و جوانان متعلق به  کارگران و کشاورزان و دیگر زحمتکشان شهر و روستا و لایه های تهیدست و میانی خرده بورژوازی تشکیل می دادند. جز اینها، زنان و دختران و جوانان متعلق به لایه های مرفه خرده بورژوازی و نیز بورژوازی کوچک نیز در مبارزات شرکت داشتند.  این لایه ها هنرمندان و ورزشکاران را نیز در بر می گرفتند.
طبقه ی کارگر
به نظر می رسد که بخش هایی از طبفه ی کارگر همچون یک نیروی طبقاتی معین دارای میل و شور و شعف طبقاتی برای شرکت در این مبارزات بود اما تنها در مورد بخش هایی معدودی از کارگران صنعتی( کارگران پیمانی نفت و چند کارخانه ی دیگر) همچون نیروی متشکل، این شعور و شعف اشکال عملی( به شکل اعتصاب و یا راهپیمایی)به خود گرفت. بیشتر بخش های طبقه ی کارگر در این مبارزات شرکت نداشتند و در بهترین حالت به دادن بیانیه در مورد آن بسنده کردند.
کسبه و بازاریان
کسبه و بازاریان خلق های زیر ستم کورد و بلوچ و نیز برخی از شهرهای خوزستان و فارس( سمیرم) همواره جزیی پایدار از جنبش ملت های زیر ستم و یا برخی شهرها مناطق مرکزی بودند. در کنار آنها، کسبه و بازاریان میانی و مرفه بازار در تهران و برخی از شهرهای دیگر نیز در مبارزات شرکتی جانانه و موٍثر هر چند کوتاه داشتند.
کسبه و بازاریان تهران و برخی از شهرهای دیگر با تعطیل بازار و برپایی گردهمایی ها پیوست خود به خیزش را اعلام کردند. شعارهای بازاریان به شدیدتر شکل ممکن راس قدرت یعنی خامنه ای و سران سپاه را هدف گرفت و آنها را خوار و بی مقدار کرد.
 در مورد این شعارها باید گفت که هر چند شعارهای داده شده تا حدودی مرزهای حجب و حیای ایرانی را پشت سر می گذاشت اما واقعیت این است که یکی از دلایل بروز این شکل از شعارها نشان دادن واکنش در مقابل پرده ی مقدس دروغینی است که روحانیون و پاسداران و کلا حکومت ولایت فقیه به دور خود کشیده اند و گاه این را کسبه و بازاریان که بیشتر از دیگر طبقات با این لایه ها در تماس بودند و از حرص و ولع مادی و دنیایی آنها به خوبی اطلاع دارند بیشتر می دانند. این شکل رسوا سازی و دریدن تقدس و تحقیر روحانیون چیز تازه ای نیست و پیش از این نیز در هنر و ادبیات غرب به ویژه در ایتالیا در دوران تسلط روحانیون و کلیسا بروز یافته بود. هر چه هاله ی تفدس دروغین بیشتر بوده است، گرایش مخالف در مبارزه با آن میل به تحقیر آن به بدترین و رسواسازترین اشکال ممکن بیشتری داشته است.
خیزش ژینا، شکلی از بروز انقلاب دموکراتیک ایران
 خیزش زن، بروز شکلی از انقلاب دموکراتیک ایران به ویژه در دو مساله ی اساسی حقوق دموکراتیک زنان و ملیت های ساکن ایران بود. برای تحقق برابری زنان با مردان و نیز به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خویش خلق ما نیازمند یک انقلاب دموکراتیک نوین به رهبری طبقه ی کارگر و حزب کمونیست این طبقه است. بدون چنین رهبری ای هر چند امکان گذر از حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی وجود دارد اما تحقق خواست های اساسی خلق از جمله حقوق زنان و ملیت های زیر ستم امکان ناپذیر است.
سرکوب وحشیانه حکومت
سیاست خامنه ای و سران سپاه در مقابله با خیزش طرح و اجرای توطئه های گوناگون و سرکوب به وحشیانه ترین اشکال ممکن بود. گستره و وجوه این سرکوب و کشتار بلوچستان و کوردستان بسیار بیشتر از دیگر مناطق بود. عقب نشینی نسبی جنبش تا حدودی نتیجه این سرکوب خشونت بار بود. خیال خامنه ای و سران سپاه این بود که با چنین اشکالی از سرکوب و کشتار می توانند خیزش را به قعر برانند و برای سال ها حکومت را بیمه کنند اما روند رویدادها پس از افت نسبی خیزش به گونه ای بود که در کل این خامنه ای و سران سپاه بودند که مجبور به عقب نشینی های مهمی شدند. زنان در مبارزه روزمره ی خود و در جنگی روزانه و تن به تن حکومت را مجبور کردند که در مقابل حجاب و پوشش عقب نشینی کند و در بسیاری از شهرهای بزرگ تن به آنچه عملی شده است تن دهد و نیز گشت ارشاد را بسیار کمتر از سابق کند.
تداوم جنبش زنان  
جنبش زنان اگر بخواهد حقوق برابر با مردان بیابد باید به آنچه به دست آورده است بسنده نکند و در مقابل حرکات تعرضی حکومت در مورد قانون حجاب در شهرهای کوچک( عموما سنتی و مذهبی) بایستد و در عین حال تلاش کند که گستره آزادی پوشش و حجاب را به محل آموزش و کار و دیگر امور بکشاند. همچنین باید تلاش کند که در هر مورد و هر گونه حق کشی از زنان به ویژه از جانب بیدادگاه های روحانیون بایستد و خواست های خود در زمینه ی برابری حقوقی را پیش بکشد. جنبش زنان و اساسا هر گونه جنبش تحول طلبانه ای برای هر گام به پیش خود باید هزینه دهد. هیچ حقوق و آزادی ای بدون هزینه به دست نمی آید.     
اشاره ای به کمبودها و ضعف های جنبش
مهم ترین کمبود جنبش نبود احزاب انقلابی و مترقی طبقات انقلابی و مترقی( یا در صورت وجود برخی از آنها محدویت و ضعف شدیدشان در تاثیر گذاری بر جنبش توده ها) به ویژه حزب کمونیست طبقه ی کارگر متکی به جهان بینی انقلابی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی بود. این فقدان، جنبش خلق را بی برنامه و بی استراتژی و تاکتیک و چشم انداز کرده و می کند. تمامی جنبش ها و خیزش های سه دهه ی اخیر یا به زیر رهبری جریان اصلاح طلب درآمدند و یا کنش های خود به خودی از خود بروز دادند.
 اکنون خلاء حزب انقلابی طبقه ی کارگر بیش از گذشته حس می شود. یعنی در زمانی که بخش اصلی سازمان های چپ انقلابی و یا مترقی سال های 57 تا 60 به گروه های سوسیال دموکرات و لیبرال تبدیل شده اند. یعنی شاکله ی کنونی شبه چپ ایران را درحال حاضر جریان های فرصت طلبی تشکیل می دهند که ادعای چپ و سوسیالیسم و کمونیسم دارند اما جریان های سوسیال دموکرات خرده بوروژازی میانی و راست را تشکیل می دهند و این ها به جز آن گروه ها و سازمان های رویزیونیستی( توده ای و اکثریتی و حزب چپی و یا کمونیسم کارگری و یا  حکمتیستی ترتسکیستی هستند که مزدور و نوکر سلطنت طلبان و یا گروه های امپریالیستی و یا نماینده و پیرو خط آنها در تخریب و از هم پاشیدن جنبش طبقه ی کارگر، دانشجویی و دیگر جنبش های انقلابی و مترقی هستند نآنآنها .    
ایراد مهم دیگر نبود سازمان های صنفی طبقات زیر ستم به ویژه سندیکاها و اتحادیه های کارگران و کشاورزان و سازمان های توده ای زنان و جوانان بود. توجه کنیم که در لهستان یک اتحادیه ی کارگری قدرتمند رهبری تمامی طبقات خلق لهستان را به عهده گرفت و امر انقلاب را به پیش برد. امری که به دلیل تسلط جهان بینی خرده بورژوایی بر این رهبری کارگری البته پایانی خوش برای کارگران و زحمتکشان لهستانی نداشت و آنها نظام «سرمایه داری دولتی» وابسته به سوسیال امپریالیسم شوروی را که رویزیونیست ها به پا کرده بودند سرنگون کردند و به جای آن«سرمایه داری آزاد» وابسته به بلوک امپریالیستی آمریکا و اروپای غربی را بر پا کردند.
با این همه منظور ما این است که حتی وجود سندیکاها و اتحادیه های قدرتمند کارگران و کشاورزان می توانست در این اوضاع نقش اجرا کند اما به دلیل وجود نداشتن آنها این امکان نیز تحقق نیافت.
ناهمگونی خواست ها
سومین کمبود خیزش بافت ناهمگون خواست ها بود. شکی نیست که بخش هایی از جوانان دختر و پسر تنها می خواهند استبداد اجتماعی و تا حدودی فرهنگی نباشد و چندان در قید و بند استبداد سیاسی و فقدان آزادی بیان و اجتماعات و احزاب و انتخابات نبوده و کلا یک جمهوری دموکراتیک انقلابی و یا مترقی نیستند. برای آنها اگر استبداد اجتماعی و نیز تا حدودی فرهنگی از بین برود و به جای آن آزادی های اجتماعی و تا حدودی فرهنگی برقرار باشد کافی است.  این مساله برای بخشی از زنان گاه به شکل محدود شدن خواست ها به آزادی پوشش و برخی دیگر از آزادی های اجتماعی خود را نشان می دهد.
بخش دیگر که بخش پیشرو زنان و جوانان را تشکیل می داد خواهان از بین رفتن استبداد سیاسی و فرهنگی و همچنین اجتماعی و برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی( برای بخش کمونیست ها م- ل و م - ل - م جمهوری انقلابی دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر) و یا مترقی  بودند. رهبری جنبش خود به خودی بیشتر در دست این گروه از زنان و جوانان بود اما بافت ناهمگون خواست طبعا برد رهبری آنها و شرایط تداوم خیزش را محدود می کرد.
مساله ی زنان در میان خلق عرب و بلوچ
ضعف دیگر جنبش نبود برابری حرکت نیروها در بین ملیت های دربند بود. در حالی که کردستان و بلوچستان هم در بروز خیزش( شهر سقز و کردستان) و هم در تداوم یک ساله ی آن ( شهرهای بلوچستان و خلق بلوچ) نقش داشتند اما دیگر ملیت ها نقشی همچون این دو خلق در جنبش نداشتند. به ویژه خلق های تورک و عرب و ترکمن  به نسبت های متفاوتی تحرک مستقل و در کنار خلق های کرد و بلوچ از خود نشان ندادند. در مورد برخی به نظر می رسد بخشی از این انفعال ناشی از خواست های خیزش بود که گرد مساله ی زنان و آزادی حجاب و پوشش  دور می زد.
در کوردستان خواست های دموکراتیک زنان در کنار خواست حقوق ملی در کنار هم پیش رفت، اما در بلوچستان دو خواست آزادی وبرابری مذهبی و خواست آزادی ملی در میان بود و خواست زنان با وجود جرقه هایی، جنبش زنان آن اهمیتی را که در کردستان و در سراسر ایران داشت نداشت و نقش این جنبش در کل ناچیز بود. خلق تورک گرچه همراهی  هایی با خلق های کورد و بلوچ داشت اما جنبش در آن جا بیشتر مانند بقیه ایران بود تا کردستان و بلوچستان.
وظیفه تغییر وضعیت در میان خلق عرب و بلوچ به عهده ی نیروهای تحصیل کرده و پیشرو و پیشروان کمونیست طبقه ی کارگر در میان این دو خلق است. بدون جنبش مستقل زنان و نیز  شرکت گسترده ی زنان در جنبش ملی عرب و بلوچ این دو خلق نمی توانند در مساله ی آزادی ملی گام های بزرگی به پیش بردارند÷
احزاب و سازمان های سیاسی در کوردستان
در کوردستان یعنی تنها منطقه ای که  احزاب سیاسی در گذشته دارای پایگاه توده ای بودند، نقش جنبش اجتماعی سیاسی توده ای پررنگ تر از احزاب بود. به واقع دو حزبی که با توده ها رابطه داشتند یعنی کومه له و دموکرات اکنون چندین شاخه شده و چندین حزب و سازمان از درون شان در آمده است. ماهیت این احزاب به ویژه حزب کومه له دیگر به کلی تغییر کرده و کومه له ی کنونی حتی سایه ی آن کومه له ی دهه پنجاه و اوایل دهه ی شصت نیست. نه از آن جهان بینی انقلابی چیزی باقی مانده و نه  آن نفوذ توده ای را دارند که آن زمان داشتند. با طرح این که «مبارزه ی مسلحانه تاکتیک است»( از سخنان اخیر ابراهیم علیزاده رهبر کومه له در مصاحبه با ژیار گل در گفتگوی ویژه- 9 سپتامبر 2025) و نه استراتژی کسب قدرت سیاسی که در مقابل استراتژی کسب قدرت سیاسی از طریق مبارزه ی مسالمت آمیز( و یا مدنی) قرار می گیرد برای حزبی که خود را کمونیست می نامد، کومه له به اعماق اپورتونیسم و رویزیونیسم سقوط کرده است.
اکنون و مساله ی جنگ
از سه سال پیش که خیزش «زن زندگی آزادی» به پا شد تا کنون اوضاع کشور تغییرات زیادی کرده است و رویدادهای بسیاری را از ترور رئیسی تا انتخابات ریاست جمهوری و نیز بسیاری اعتراض ها و اعتصابات کارگران و به ویژه اعتصاب رانندگان کامیون و کامیون داران را از سر گذرانده است. این میان مهم ترین رویداد جنگ دوازده روزه و تجاوز دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیسم آمریکا به میهن ما و تخریب موسسات و زیرساخت ها بود. این تجاوز امپریالیستی تا حدودی خلق ایران را در مورد مساله ی نقش امپریالیسم در تحولات جاری و آینده بیدار و هشیار کرد. خلق ایران موضع درستی در مقابل این تجاوز گرفت و آن را محکوم کرد، امری که تا حدودی موجب گره خوردن مبارزه ی دموکراتیک و مبارزه ی ضد امپریالیستی شد.
در شرایط  کنونی طبقه ی کارگر و خلق ایران جنگ نمی خواهند و نیز خواهان زندگی در وضعیت صلح و جنگ نیستند. از سوی دیگر وضعیت وخیم اقتصادی و تورم و گرانی و فلاکتی که طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های زحمتکش گرفتار آن اند روز به روز بدتر می شود. این ها به این امر یاری کرده است که جنبش توقف نکند و از یک بخش به بخش دیگر انتقال یابد. اگر دیروز زنان و جوانان در خیابان ها بودند امروز کارگران در اعتصاب اند و فردا گروهی دیگر. چنانچه وضعیت افتصادی و سیاسی به همین شکل ادامه یابد و با وجود خشم و نفرت توده ها از حکومت دیر نیست که جنبشی و خیزشی و یا اعتصابی و یا روزی ویژه مانند روز برگزاری سالگرد «خیزش زن زندگی آزادی» موجد اوج گیری مبارزات و بروز مبارزات  براندازانه توده ها گردد. مبارزاتی که هر چه پیشتر می رویم امکان این را که دارای ابعاد میلیونی گردد بیشتر می کند.

 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
23 شهریور 1404  
 

No comments:

Post a Comment

در گرامیداشت سومین سالگرد خیزش«زن، زندگی، آزادی»

  خیزش«زن، زندگی، آزادی»که اینک سومین سالگرد آن را برگزار می کنبم خیزشی دموکراتیک و عمدتا سیاسی- فرهنگی بود. این خیزش را می توان به یک فراز ...