در اعلامیه ی دوم ما در مورد اعتصاب کامیون
داران و راننده گان کامیون آمده است:
«اعتصاب
کامیون داران و راننده گان کامیون اعتصاب بخش هایی از یک طبقه ی واحد نبوده بلکه
اعتصاب کننده گان به طبقات متفاوتی از طبقه ی کارگر گرفته( راننده ای که برای شرکت
ها و یا دیگر صاحبان ماشین کار می کند و
شاگرد راننده که در تمامی کامیون ها باید وجود داشته باشند و لایه ی گسترده ای
هستند) تا سرمایه دار کوچک تعلق دارند. در این طیف آنها که کامیونی از خود دارند
بیش از بقیه هستند؛ یعنی لایه های که به طبقات میانی از تهیدست تا مرفه تعلق
دارند. این اعتصاب بر مبنای منافع مشترک تمامی این لایه ها - با توجه به کم و زیاد
بودن نتایج آن برای هر لایه - صورت گرفته است. وجه عمده ی کنونی اعتصاب اتحاد همه
این لایه ها مقابل حکومت است. یعنی در اینجا حکومت کارفرما و سرمایه دار بزرگ است
و نه مثلا فردی یا شرکتی که صاحب یک یا چندین و چند دستگاه کامیون و تریلی است.»(
اعتصاب بزرگ کامیون داران و راننده گان کامیون)
در
این بخش از اعلامیه به گونه ای روشن و مشخص به تضاد عمده ی جاری یعنی به تضاد
تمامی طبقات خلقی( کارگران، لایه های خرده بورژوازی و سرمایه داران کوچک) با حکومت
ولایت فقیه که حکومت دزدان و غارتگران و سرمایه داران بزرگ بوروکرات – کمپرادور
است اشاره شده است. تمامی تضادهای دیگر- تضاد بین کارگران و سرمایه داران کوچک و
متوسط و تضاد بین کارگران و کشاورزان، تضاد میان کارگران و لایه های گوناگون خرده
بورژوازی در حال حاضر جنبه ی درجه ی دوم داشته و غیرعمده هستند.
اعتصاب
صنفی و مبارزه ی اقتصادی کامیون داران و راننده گان مستقمیا علیه دولت و حاکمیت به
عنوان نماینده ی سرمایه داران فئودال مسلک حاکم یعنی خامنه ای و شرکای پاسدارش است
که تمامی طبقات خلقی به ویژه کارگران و زحمت کشان را به فلاکت کشانده اند.
برخورد گروه های «شبه چپ» به اعتصاب
اکنون
مدت هاست که از نفوذ دیدگاه های«شبه چپ» ترتسکیستی و رویزیونیستی در میان کارگران
و دانشجویان کاسته شده و دیدگاه های انقلابی کمونیستی نسبت به گذشته رشد بیشتری
کرده اند. این امر پیش از هر چیز نتیجه ی مستقیم تاثیر واقعیات مبارزات جاری توده
ها و تحولات بزرگ و پیوسته و سریع در جامعه است.
در عین حال و در کنار این تغییر افراد و پاره ای
از گروه های«شبه چپ» – و نه همه ی آنها - که عمدتا بیانگر نظرات لایه هایی از خرده
بورژوازی درون طبقه ی کارگر هستند، نظرات خود را با توضیحات و تفاسیر خاص خودشان
در مورد تضاد اصلی جامعه تغییر داده اند. این بخش از گروه های«شبه چپ» دیگر همچون
گذشته از اصلی بودن تضاد «کار و سرمایه»در مرحله ی کنونی صحبت نمی کنند.
مثلا
بخش هایی که «انقلاب اجتماعی»( به نوعی مثلا انقلاب سوسیالیستی) را مهم می دانستند
و به نفی«انقلاب سیاسی»( یعنی انقلاب دموکراتیک که خود انقلابی اجتماعی است) می
پرداختند که از نظر آنها تغییرات در آن به
معنای تغییرات اساسی نیست، اکنون به پذیرش«انقلاب سیاسی» مقدم بر«انقلاب اجتماعی»(
به نوعی به معنای پذیرش انقلاب دموکراتیک مقدم بر انقلاب سوسیالیستی) روی آورده
اند. روشن است که در میان این گروه ها و دسته ها و افراد اختلاف زیاد است و برخی
شان واقع بین تر و نظرات شان نسبت به دیگران در همین گروه ها به واقعیات جامعه
نزدیک تر است.
گروهی
دیگر که پیش از این«تضاد کارمزدی با سرمایه» را اصلی به شمار می آوردند با طرح ترم
«سرمایه داری استبدادی»( توضیحی و بهتر بگوییم توجیهی بر مبنای تکامل «وجه تولید
آسیایی» در ایران) و نیاز به سرنگونی استبداد و دست زدن به تغییرات دموکراتیک پیش
از سرنگونی نظام سرمایه داری و بنابراین ایجاد تغییرات سوسیالیستی پس از آن، نظرات
پیشین خود را تغییر داده اند و یا تعدیل کرده اند.
به
این ترتیب این گروه ها حداقل همچون پیش از«انقلاب اجتماعی مقدم بر انقلاب سیاسی» و
یا از « تضاد کار مزدی و سرمایه» صحبت نمی کنند و از نظرات گذشته ی خویش عدول کرده
و در زیر عناوین و توضیحات گوناگون پذیرفته اند که نیاز به یک«تحول دموکراتیک»( از
نظر ما انقلاب دموکراتیک نوین به رهبری طبقه ی کارگر و بر پایه ی اتحاد کارگران و
کشاورزان) مقدم بر هر تحول دیگری است. با وجود این که این نوع تغییرات در نظریه ها
بدون انتقاد از خود و توضیح صریح تغییر
نظرات خود صورت گرفته، باز آنها را تا آنجا که سالم و واقعی باشد باید به فال نیک
گرفت و از آنها استقبال کرد.
با
این حال در مورد این اعتصاب کماکان نظرات انحرافی دیگر وجود دارد که گرچه نفوذ
آنچنانی ندارند اما توجه به آنها دارای اهمیت است. به ویژه از این نظر که مسائلی
که این اعتصاب از نظر بافت متضاد درونی آن به وجود آورده می تواند در ابعاد بزرگ
تر، خواه در برخی از اعتصاب های دیگر وخواه در سطح جامعه و در مورد مناسبات طبقات
در مبارزات دیگرشان تکرار شود.
یکی
از این نظرات به شمار آوردن تمامی کامیون داران به عنوان طبقه ی کارگر است. این
نظریه درست نیست زیرا میان کامیون دارانی که برای خدمات حمل و نقل وسیله ای از آن
خود دارند با راننده گانی که برای دیگران کار می کنند تفاوت طبقاتی وجود دارد.
دسته ی نخست به نسبت ارزش وسیله، به دسته های گوناگون خرده بورژوازی تهیدست و
میانی تقسیم می شوند و دسته ی دوم تماما به طبقه ی کارگر تعلق دارند. در مورد
استثمار هر دو دسته، البته با تفاوت های طبقاتی معینی که اشاره شد، و به نسبت های
گوناگون استثمار می شوند. در مورد کارگران استثمار روشن است اما در مورد دسته ی
نخست می توان گفت از آنجا که کارها در این رشته عمدتا در دست و در اختیار و انحصار
شرکت ها و بنگاهای حمل و نقل است کامیون داران جزء نمی توانند تمامی ارزشی را که
به دلیل حمل یک کالا به محل دیگر ایجاد می کنند وصول کنند و بخشی از آن که عموما
فراتر از خدمت شرکت و بنگاه در فرایند مذکور است در اختیار شرکت و بنگاه دار قرار
می گیرد. از این رو این گروه ها که بیشترین تعداد را در میان راننده گان کامیون
دارند، به نوبه ی خود استثمار می شوند و موقعیت دو گانه ی خرده بورژوا - کارگر پیدا می کنند.
انحراف
دوم، پذیرش راننده گان کامیونی است که وسیله از آن شان نیست و روی وسیله ی دیگران
و برای آنها کار می کنند به عنوان کارگران این رشته و نفی دیگر لایه های درگیر در
اعتصاب کنونی است.
این
نظر که به وسیله ی بخشی از ترتسکیست ها تبلیغ می شود، حتی به طور ضمنی در بخشی از
اعلامیه هایی که در پشتیبانی از اعتصاب به وسیله تشکل های کارگری داده شده است
آمده است و در آنها تنها «راننده گان کامیون» قید شده است که گرچه با تفسیری
کامیون دارانی را که راننده ی ماشین خویش هستند در بر می گیرد اما حداکثر در این
حد مانده و آنان که کامیون دارند اما روی آن کار نمی کنند را در بر نمی گیرد.
غیر
واقعی، نادرستی و انحرافی بودن این نظرات نیز آشکار است. ما تنها با اعتصاب یک
لایه از درون راننده گان کامیون مواجه نیستیم بلکه با اعتصابی روبروییم که در آن،
راننده گان کامیون که برای دیگران کار می کنند، کامیون دارانی که روی وسیله ی خود
کار می کنند و کامیون داران و کمپانی هایی که از یک دستگاه گرفته تا تعداد زیادی
دستگاه دارند و خودشان روی دستگاه کار نمی کنند شرکت دارند. دسته های اخیر که تنها
مالک وسیله هستند در حال حاضر در اعتصاب هستند و راننده گان شان به دستور ایشان در
اعتصاب شرکت کرده اند.
چنین
دیدگاهی و تبلیغات بر مبنای آن اگر توانایی نفوذ داشته باشد که به نظر می رسد در
شرایط کنونی آنچنان ندارد و اگر هم داشته باشد محدود است، منجر به تضعیف اعتصاب می
شود و این به نفع کارگران این رشته نیست؛ و نه تنها نقش تخریب داشتن در اتحاد
طبقاتی ای است که به وجود آمده است و ما وظیفه داریم آن را در سطح جامعه و به
رهبری طبقه ی کارگر به وجود آوریم بلکه مستقمیا به نفع حکومت خامنه ای و سران
پاسدار یعنی بزرگ سرمایه داران حاکم بر جمهوری اسلامی و بزرگ ترین استثمار گران و
ستمگران است و در حال حاضر دشمن طبقه ی
کارگر همین بزرگ سرمایه داران کفتار صفت هستند. این دیدگاه بیشترین ضرر را به جنبش
طبقه ی کارگر( و همچنین به رشد تضاد کار و سرمایه) و توده ها و بیشترین خدمت را به
حکومت ولایت فقیه می کند.
در
عین حال و در جزء چنین دیدگاه هایی ممکن است که حتی کارگران راننده را که برای دیگران
کار می کنند و منافع شان اکنون با آنها و بر علیه حکومت گره خورده است بر علیه
نیروهای کمونیست برانگیزد.
بر مبنای آنچه آمد باید به این امر توجه داشت که
برخی دسته های «شبه چپ»، به ویژه دارودسته های حکمتی - ترتسکیست درهای و هوی تهی
مغزانه و شلوغ کاری های شیادانه ی خود حداقل در میان لایه هایی از دانشجویان و یا
سازمان های صنفی کارگری، و در صورتی که اعتصاب ادامه یابد، به تضاد کارگران و
دارنده گان کامیون و یا کارگران و سرمایه داران کوچک و متوسط در این اعتصاب ندمند
و آن را برجسته نکنند.
وظیفه
ی همه ی مبارزان و پیشروان کمونیست، دفاع از اتحاد طبقات خلق در مبارزه علیه
جمهوری اسلامی است. در شرایط کنونی سرمایه دار بزرگ و دزد و اختلاس گر و غارتگر
اصلی خامنه ای و دفتر و دستک وی و سران پاسدارند و آنها باید آماج حمله ی طبقه ی
کارگر و خلق قرار گرفته و سرنگون شوند.
هدف
اساسی ما در مرحله ی کنونی انقلاب که انقلاب دموکراتیک است و ما با ایجاد حزب
کمونیست انقلابی می توانیم شرایط رهبری طبقه ی کارگر بر آن را تامین کرده و به یک
انقلاب دموکراتیک نوین تبدیل کنیم، برپایی جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی
کارگر و بر پایه ی اتحاد کارگران و کشاورزان و شرکت تمامی طبقات خلق در قدرت سیاسی
انقلابی است.
هر
گونه صحبتی در این مرحله جز این غیرواقعی، پوچ و تنها به قصد اخلال و تخریب جنبش و
اتحاد طبقه ی کارگر با دیگر طبقات خلق خواهد بود.
هرمز
دامان
11
خرداد 1404
No comments:
Post a Comment