Wednesday, July 9, 2025

یادداشت هایی درباره ی جنگ دوازده روزه(1)

 
 
یک
مقایسه ی تجربه ی تجاوز ژاپن به چین با تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران
 
در جنگ جهانی دوم ژاپن به چین حمله کرد و بخش هایی از این کشور را مستعمره ی خویش گرداند. تضاد طبقه ی کارگر و دهقانان چین و دیگر طبقات خلقی این کشور با امپریالیسم ژاپن عمده شد و بقیه ی تضادها از جمله تضادهای طبقه ی کارگر و خلق به رهبری حزب کمونیست با سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و فئودال های مرتجع چین به رهبری گومیندان به رده ی دوم رفته و تابع چگونگی پیشرفت و تکامل این تضاد گردید.
حزب کمونیست و ارتش سرخ کارگران و دهقانان
نکته ی مهم در این تجربه و این که آن را متفاوت از ایران می کند این است که در چین طبقه ی کارگر و دهقانان و دیگر طبقات خلقی متحد بوده به وسیله ی حزب کمونیست رهبری می شدند. حزب  دارای ارتش سرخ بزرگ توده ای متشکل از کارگران و دهقانان بود و در بخش هایی از چین مناطق پایگاهی سرخ داشت که جمعیتی بیش از 100 میلیون را در خود جای داده بود.
حزب گومیندان
حزب گومیندان  سه جناح داشت که یک جناح هوادار ژاپن و یک جناح هوادار امپریالیست های غربی به رهبری چانکایشک و یک جناح آن ملی بود. جناح ژاپنی عملا از تجاوز ژاپن دفاع می کرد و خیانت پیشه کرده بود. جناح هوادر امپریالیست های غربی به رهبری چیانکایشک با این که مخالف حمله ی ژاپن بود اما بیشتر نظاره گر تجاوز این کشور بوده و با آن مبارزه ی عملی نمی کرد و در عین حال نمی توانست مانع مبارزه ی حزب کمونیست و ارتش سرخ با ژاپن گردد و کلا منتظر بود تا از نتایج مبارزه این دو نیرو به نفع خویش بهره برداری کند و در نهایت هم حزب کمونیست و کارگران و دهقانان را بکوبد.
به این ترتیب عمده شدن تضاد خلق و امپریالیسم به معنای واقعی، عمده شدن مبارزه ی خلق با امپریالیسم ژاپن به رهبری حزب کمونیست و ارتش سرخ کارگری - دهقانی بود. به عبارت دیگر جنگ ژاپن عملا بیشتر با کارگران و کشاورزان و حزب رهبری کننده ی آنها یعنی حزب کمونیست بود تا با گومیندان که قدرت سیاسی مرکزی را در چین در دست داشت. در نتیجه ی این شرایط ویژه طبقه ی کارگر و توده ها زیر رهبری حزب کمونیست و در ارتش سرخ با ارتش متجاوز ژاپن مبارزه می کردند.
تفاوت های مهم شرایط ایران با چین
تفاوت ها در چند مورد مهم است:
حکومت
در حال حاضر حکومت استبدادی ولایت فقیه قدرت مرکزی و قدرت در سراسر کشور را در دست دارد و دارای نیروهای نظامی و اطلاعاتی بسیار قوی است که هرچند در مقابل تجاوز امپریالیست عددی قابل توجه به شمار نمی آید اما از نظر تاکتیکی در مقابل توده ها که تشکل و سلاحی ندارند بسیار قوی است.
جمهوری اسلامی بیش از چهل سال است که بر کشور حاکم است و با سیاست های خود نفرت عمیق توده ها را برانگیخته است. این حکومت اجازه آزادی های سیاسی را نمی دهد که بر بستر آن پیشروان طبقات انقلابی و مترقی بتوانند طبقات خلق را برای برقراری یک حکومت انقلابی دموکراتیک و نیز علیه تجاوز امپریالیستی آگاه و متحد و متشکل کنند. البته در ایران در نتیجه ی مبارزات ممتد سه دهه ی اخیر یک جنبش دموکراتیک مترقی و انقلابی شکل گرفته است که در شرایط  مساعد می تواند زمینه ی ساز تشکل احزاب و سازمان های انقلابی و مترقی طبقات مردمی شود اما این جنبش در حاضر از نبود چنین احزاب و سازمانی رنج می برد.
حزب کمونیست و ارتش توده ای
در ایران کنونی، خواه به دلیل شرایط جهانی جنبش کمونیستی و خواه به دلیل شرایط خاص جامعه ی ایران، نه حزب کمونیست انقلابی و مبارزی وجود دارد که توانسته باشد طبقه ی کارگر و کشاورزان را آگاه و متحد و متشکل کرده باشد و نه ارتش سرخی از کارگران و کشاورزان و دیگر طبقات خلقی و نه حتی تشکل های صنفی کارگری بزرگ و یک طبقه ی کارگر به نسبه متحد در خواست های صنفی و اقتصادی.
به این ترتیب مساله ی وجود نیروی انقلابی حی و حاضری که به رهبری و سازماندهی آن مبارزه با تجاوز امپریالیستی صورت بگیرد در حال حاضر منتفی است.
کردستان
 در کردستان نیروهای نسبتا متشکلی وجود دارند، اما نخست این که هیچ یک از این نیروها یک خط انقلابی مارکسیستی - لنینیستی و مائوئیستی ندارند و در بهترین حالت دموکرات های طبقه ی خرده بورژوای هستند. و دوم این که همین ها هم متحد نیستند و میان شان اختلافات زیاد و شدیدی وجود دارد و حتی برخی از آنها همچون تشکیلات کومه له ی عبدالله مهتدی متحد امپریالیست ها هستند. و سوم این که برخی از آنها نیز مانند سال های دهه شصت پایه ی توده ای ندارند. این ها مسائل و مشکلات گوناگونی را در مسیر حتی مقاومت این نیروها در صورتی که واقعا بخواهند جنگ ضد امپریالیستی را در برخی مناطق سازمان دهند به وجود می آورد.
بلوچستان
در بلوچستان نیروهای انقلابی و کمونیستی اساسا نفوذی ندارند و رهبری مبارزات توده ای بیشتر در دست نیروهای  لیبرال و دموکرات( مذهبی و غیرمذهبی عمدتا سنی) است و آنها هم که با حکومت مبارزه ی مسلحانه می کنند پیرو جهان بینی های کهنه و ارتجاعی هستند و در حال حاضر روشن نیست که چگونه مواضعی در مقابل تجاوز امپریالیستی در پیش بگیرند.
به طور کلی با سیاست های کثیف و جنایتکارانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی طی بیش از چهار دهه حکومت ولایت فقیه ( و پیش از آن هم استبداد سلطنتی) نسبت به خلق های ستمدیده ی و به ویژه مردم بلوچ و کرد اگر حتی در شرایط یک تجاوز امپریالیستی خواست های جدایی طلبانه در میان این مردم رنجدیده رشد کند نباید تعجبی برانگیزد.
جنگ امپریالیست ها به استناد جنگ دوازده روزه
جنگ امپریالیست در درجه ی نخست و مستقیما با حکومت جمهوری اسلامی و بیشتر با جناح خامنه ای است که قدرت را در سراسر کشور در دست دارد و نه مثلا با احزاب طبقه ی کارگر. آنچه خواست نهایی امپریالیست هاست سرنگونی جمهوری اسلامی و روی کار آوردن حکومت دلخواه شان در ایران است. مبارزه با جنبش طبقه ی کارگر و توده ها نه با مبارزه ی مستقیم با آنها که چندان موردی ندارد زیرا چنان که گفتیم نه سازمان های صنفی گسترده ای مانند اتحادیه های سراسری و نه یک حزب سیاسی متشکل که دارای نفوذ توده ای و ارتشی مسلح و حتی سازمان نظامی باشد وجود ندارد، بلکه از راه مبارزه برای تمکین جمهوری اسلامی و یا سرنگونی کردن آن و تبدیل ایران به ایرانی مانند زمان سلطنت استبدادی سابق است.
در واقع مبارزه ی امپریالیست ها با جنبش دموکراتیک توده به طریق غیرمستقیم و از طریق این تلاش برای رام کردن و یا سرنگونی جمهوری اسلامی صورت می گیرد.   
هدف اصلی تبدیل ایران به نیمه مستعمره ی کامل است. یعنی ایران از نظر سیاسی نیز به زیرسلطه ی کامل آنها درآید، تحریم ها تماما برداشته شود و اقتصاد و سیاست و فرهنگ را زیر تسلط سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور مطیع ( همچون سلطنت طلبان) قرار دهند.  آنها این راه را بهترین راه مبارزه با  جنبش طبقه ی کارگر و خلق ایران می دانند.
رقابت امپریالیستی
در ایران برخلاف چین رقابت امپریالیستی به این شکل که مثلا جناح های وابسته به امپریالیسم روس یک جبهه ی مسلح را درمقابل امپریالیست های آمریکایی و غربی شکل دهند وجود ندارد. البته نیروهای توده ای - اکثریتی و به اصطلاح «محور مقاومتی» هستند که هوادار امپریالیسم روسیه هستند اما این ها دارای نیروی قابل توچهی نیستند و  در بهترین حالت لیبرال و سوسیال دموکرات های راست به شمارمی آیند و نه دارای تشکل های قوی هستند و نه در میدان عمل می توان روی آنها حساب کرد.
مجموع این عوامل که ما برخی خطوط مهم آن را ترسیم کردیم شرایط ایران را پیچیده تر و بغرنج تر از شرایط تجاوز ژاپن به چین می کند که در زمان خودش گیجی های بسیار در اتخاذ یک موضع مارکسیستی – لنینیستی پدید آورده بود.
گفتنی است که شرایط ایران با افغانستان و عراق در زمان تجاوز امپریالیستی غرب به این دو کشور نیز تفاوت های مهمی دارد که در یادداشت مستقلی به آنها می پردازیم.
 هرمزدامان
نیمه ی نخست تیرماه 1404

No comments:

Post a Comment

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...