در 4 مرداد جاری دارودسته های سلطنت طلب که خواهان بازگشت به حکومت
پهلوی و برقراری«استبداد شاهی» پهلوی سوم هستند، در مونیخ یک گردهمایی با نام «همکاری ملی برای نجات ایران»
برگزار کردند.
نام بی مسمای نشست سلطنت طلبان و شاه پرستان
از نام شان آغاز کنیم که بی مسماست و درست ضد آن است که اعلام می
کنند؛
نه «همکاری» در آن است زیرا که همه چیزش از پیش انتخاب شده و برنامه
ریزی شده است و بقیه - اگر بقیه ای وجود داشته باشند که ندارند - در واقع باید«همکار»
این حضرات و تبدیل به مهره های باند پادشاهی خواه شوند؛ یعنی باید به این دارودسته
بپیوندند و دست به «سجده» زده رهبری این دارودسته ی مزدور را بپذیرند و«جاوید شاه»گفته،
در زیر پرچم شان مردم را گرد آورده خدمتگزار اینان سازند.
و نه «ملی» است زیرا این جریان اساسا دست پرورده و مزدور امپریالیست
های غربی و در راس آن امپریالیسم آمریکا بوده و هست( پدر پزرگ و پدرش مزدور خالص
بودند و خودش هم یک دست پرورده سیا و ساواکی ها و مزدور امپریالیسم آمریکا و دیگر
امپریالیست های غربی است) و تا آنجا که ما می دانیم هیچ یک از احزاب و سازمان های ملی
دارای هویت و شناسنامه دار در این گردهمایی نبوده اند.
همچنین ما برخلاف نظر برخی که آنها را«ناسیونالیست»( گاه«ناسیونالیست
افراطی»!؟)می خوانند آنها را نه تنها«ناسیونالیست» نمی دانیم بلکه گروهی عمیقا وطن
فروش و مزدور ارزیابی می کنیم. این که کسی مجیز پادشاهان هخامنشی و یا ساسانی را بگوید
و استبداد شاهی در ایران را ستایش کند که«ملی» نیست! ملی حزب و سازمان و گروه و
فردی است که هر تغییر و تحول و پیشرفت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در کشور بر
مبنای اتکاء به طبقات کارگران، کشاورزان، لایه های میانی و یا سرمایه داران ملی به
پیش برد و نه با اتکاء به سرمایه داران وابسته به امپریالیسم و مزدور. ملی حزب و
سازمان و فردی است که از منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور در مقابل هر گونه دست
اندازی و دخالت و یا تجاوز امپریالیست ها و استعمارگران دفاع کند و نه اینکه از
آنها بخواهد به ایران حمله و تجاوز کنند و بر سر مردم بمب بریزند تا از این رهگذر
جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و این دارو دسته ها را بر سرکار آورند. این ها ملی
بودن نیست، خیانتکار و وطن فروش و مزدوربودن است.
و بالاخره نه مساله شان«نجات» ایران از دست استبداد دینی و حکومت
ملاها است زیرا که در واقع هدف شان اسارت ایران و برده گی خلق ایران است. یعنی خلق
ایران را به یاری امپریالیسم آمریکا و اسرائیل از اسارت استبداد دینی( آن هم با
اگر و مگر فراوان زیرا اینها برای حکومت کردن بر توده ها به آخوندها و دین شان
نیاز دارند) درآورده و به اسارت«استبداد شاهی» گرفتار کنند. یک دور چرخان که اگر
روی دهد، جز سیه روزی و بدبختی و فلاکت برای طبقه ی کارگر و دیگر طبقات انقلابی و
مترقی ایران چیزی در بر نخواهد داشت.
سران نشست- باند هواداران استبداد شاهی و مزدوران امپریالیست های
غربی
سران این دارودسته ها چنان که می دانیم سرمایه داران بوروکرات -
کمپرادور و رانت خوار زمان شاه سابق هستند( و یا اکنون فرزندان و قوم و خویش
هاشان) که با کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد 1332 به روی کار آمدند( پیشتر با
کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299) و برای 25 سال تمامی طبقات انقلابی و مترقی ایران
را در بند کرده و اسیر حکومتی مستبد و جنایتکار و فاسد و مزدور امپریالیست های
غربی به رهبری آمریکا کردند. حکومتی که انقلاب بزرگ 57 به بساط آن تا حدودی پایان
داد.
و اسفا که انقلاب به وسیله ی حکومتی که پس از آن بر سرکار آمد چنان
دچار ضربه و تخریب گشت و چنان حکومت مستبد و ریاکار و دزد و جنایتکاری برقرار شد
که اکنون این مزدوران به خود جرئت می دهند انقلاب بزرگ خلق ایران را تحقیر کنند و بازگشت
به گذشته و حکومت «استبداد شاهی» را پیش پایش گذارند. نکته آن که جمهوری اسلامی
خود نیز یک«تحفه» ی دیگر از جانب امپریالیست ها بود چرا که امپریالیست ها برای
جلوگیری از تعمیق انقلاب با خمینی سازش کردند و نیز استقرار نهایی این حکومت و جان
سالم بدربردن اش از سه سال جنبش های کارگری و دهقانی و دیگر طبقات مردمی و نیز
مبارزات خلق های ایران برای حقوق ملی، بدون کمک امپریالیست ها و عوامل آنها در
ارتش و ساواک شاهی ممکن نبود.
برخی دلایل این نشست
به نظر می رسد جدا از خواست مطرح بودن در جرگه ی مخالفین جمهوری
اسلامی و از این رو هر از گاهی سر و صدا و برنامه ای به راه انداختن، چند دلیل موجب
شده است این نشست با چنین چینشی و چنین های و هویی در چنین زمانی برگزار شود و
تبلیغات گسترده ای هم پس از آن با پخش فیلم های نشست( کامل یا تکه تکه) در
تلویزیون هایی مانند اینترناشنال صورت گیرد.
نخست این که امید سلطنت طلبان به این که حملات دولت صهیونیستی و
جنایتکار اسرائیل به جمهوری اسلامی، موجب همراهی مردم با اسرائیل و آمریکا و
سرنگونی حکومت گردد و نتیجه ی آن جایگزینی این دارو دسته به جای حکومت شود و همین
امر و شاید در آن پس و پشت ها برخی دلگرمی ها و قول و قرارها از جانب دولت اسرائیل
و آمریکا که چنین خواهد شد، موجب همراهی بی دریغ و آشکار آنها با حملات دولت
اسرائیل و بمب های ریخته شده بر سر مردم گشت. باری اوضاع بر وفق مرادشان پیش نرفت
و چنین موضعی موجب کاهش هر چه بیشتر نفوذ ناچیزشان در لایه های مرفه و میانی خرده
بورژوازی جامعه گردید و برای همین باید یک جوری پشتیبانی شان را از این حملات و
بمب های ریخته شده توجیه و یا ماست مالی می کردند و با جمع کردن عده ای به عنوان
نماینده گان بخش گوناگون جامعه نشان می دادند که نه تنها دارای نفوذ و بُرد هستند
بلکه نفوذشان بیشتر هم شده است؛
دوم این احتمال که با توجه به اینکه جنگ امپریالیسم آمریکا و اسرائیل
با جمهوری اسلامی به پایان نرسیده است و این امکان وجود دارد که در شرایط معینی(
بسته به سیاست های خامنه ای و سران سپاه و کلا هسته ی مرکزی قدرت) دوباره آغاز شود،
آمریکا به نوکران پادشاهی خواه خود دستور داده که فرصت را هدر ندهند و به تبلیغات
خود بیفزایند و نشان دهند که «محور» مخالفین حکومت ولایت فقیه و جایگزینی «معقول» برای
جمهوری اسلامی و دارای نفوذ در مردم(با نشان دادن همراهی چند مشروطه طلب و جمهوریخواه
و حقوقدان و هنرمند و ورزشکار و خانواده ی جانباخته گان مبارزات علیه جمهوری
اسلامی و غیره) هستند و خلاصه خودی نشان دهند تا اگر قرار بر سرنگونی حکومت شد جا
انداختن آن برای ایران و جهان مشکل نباشد.
سوم اینکه که وجود سلطنت طلبان و سروصداهاشان همچون برگی است در دست
امپریالیست برای بازی که از آن جهت زیر فشار قرار دادن جمهوری اسلامی و رام و مطیع
کردن اش استفاده کنند.
و چهارم: واکنشی و پاسخی است به فراخوان موسوی برای رفراندوم قانون
اساسی و پشتیبانی هایی که از این فراخوان صورت گرفت و در مقابل طرح خودشان و جلوه
نمایی شان به عنوان جایگزین.(این که موافق یا مخالف طرح موسوی باشیم تغییری در این
نکته نمی دهد).
اشاره ای به کادرهای سلطنت طلب مزدور امپریالیست ها و تبلیغاتچی های
آنها
در دوران کنونی بافت سلطنت
طلبان را یک گروه از سرمایه داران کمپرادور خارجه نشین و فرزندان شان و فک و فامیل
و اقوام شان به اضافه ی مزدورانی که با پول اجیرشان کرده اند، تشکیل می دهند. بخش هایی از کل اینان عموما
تحصیلکرده ی دانشگاه های آمریکا و انگلستان و آلمان و دیگر کشورهای اروپای غربی می
باشند. دسته هایی از این بخش که نقش مبلغ و مروج جریان سلطنت طلب را به عهده دارد در
دانشگاه ها و موسساتی در آمریکای شمالی و اروپا مشغول کارند.
این ها دارای موقعیت ها و شغل هایی هستند که به راحتی دراختیار هر
فرد تحصیل کرده ای حتی اگر مدارج تحصیلی عالی را طی کرده قرار نمی گیرند و فرد باید
حتما یا وابسته به ارگان های امنیتی دولت و یا به طور کلی مطیع و خدمتگزار نظام
حاکم باشد که چنین موقعیت یا شغلی نصیب اش گردد. از این گونه شغل ها و موقعیت ها
می توان نمونه هایی همچون رئیس دپارتمان های معینی و یا تعدادی از دانشکده ها در
دانشگاه شدن و یا استخدام در برخی از موسسات و شعبه های تحقیقات امنیتی و یا
تاریخی منطقه ای( مثلا در مورد خاورمیانه) و یا بین المللی و غیره را نام برد.
از این دسته های اخیر بخشی نقش مبلغ و مروج دیدگاه های سلطنت طلبان
را اجرا می کنند و این دسته ی اخیرهستند که در تلویزیون های سلطنت طلب مانند
انترناشنال و من و تو و همچنین صدای آمریکا و بی بی سی به عنوان تحلیل گر، عضو و
یا همکار هیئت تحریریه هستند.
برخی از سینه چاک ترین سلطنت طلبان که همراه یا همکار تلویزیون های
پادشاهی خواه هستند و ما اکثر آنها را در تلویزیون انترناشنال می بینیم این ها
هستند: امیر حمیدی متخصص در امور امنیتی بین المللی( مشروطه خواه)، شهرام خلدی
پژوهشگر تاریخ خاورمیانه و روابط بین الملل، شاهین مدرس کارشناس روابط بین الملل و
تحلیلگر مطالعات امنیتی، شکریا برادوست پژوهشگر امنیت خاورمیانه در دانشگاه،، حسین
آقایی پژوهشگر روابط بین الملل، فرزین ندیمی پژوهشگر ارشد امور دفاعی و ملی در
موسسه واشنگتن، هوشنگ حسن یاری کارشناس نظامی و... بد نیست اشاره کنیم که برخی از
این افراد لحن صحبت و قیافه های غلط اندازی دارند، اما باید به شغل شان و آنچه
تبلیغ و ترویج می کنند توجه کرد.
برخی دیگر از مرتجعین فعال و
خدمتگزارسلطنت طلبان و مزدوران امپریالیسم:
علیرضا نوری زاده که در رذالت و مزدوری شهره ی آفاق است، مجید محمدی،
کنعان کیانی و مراد ویسی. این فرد اخیر یکی از مداحان و سجده گزاران و کاسه لیسان امپریالیسم
آمریکا و سلطنت طلبان و لنگه ی شریعمتداری کیهان و به احتمال ساواکی تمام عیار
است.
برخی از اصلاح طلبان سابق که به این دسته ها پیوسته اند: محسن
سازگارا، علی حسین قاضی زاده که حتما«نشان» مزدوری را گرفته است، مجتبی پورمحسن، شاهد
علوی، مرتضی کاظمیان، مهدی مهدوی آزاد و...
این ها نیز که جزو معرکه گردانان مهم تلویزیون اینترناشنال هستند
روزگاری جزو دسته های امنیتی و یا رسانه ای( روزنامه های اصلاح طلب) ارتجاع جمهوری
اسلامی بودند و امروز به خدمت امپریالیست ها در آمده و به مقام شامخ خیانتکار و
وطن فروش و مزدوری امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی نائل آمده اند.
گفتنی است که لایه ی نازکی از همکاران این دم و دستگاه ممکن است عرق ملی داشته
باشند اما این ها بسیار ضعیف اند و برای خالی نبودن و پُز هوادار هیچ گروهی نبودن،
در معرکه قرار داده شده اند.
دسته های شرکت کننده غیر از وابسته گان گروه سلطنت طلب
مساله ی دیگر همکاری کسانی با این گروه و یا شرکت کسانی در این
گردهمایی است که به دسته هایی از دیگر گروه های جامعه تعلق دارند و آنها همکاری و
یا شرکت اینان را نشانگر نفوذ خود و میزان پذیرش شان از سوی جامعه و ماهیت «همکاری»
طلبانه شان به شمار می آورند.
حقوق دانان
تک و توک حقوقدانانی همچون شیرین عبادی برای این نشست پیام ویدیویی
فرستادند.
هنرمندان و ورزشکاران
بخش هایی از هنرمندان و ورزشکاران بیرون کشور( مشهور به لوس آنجلسی
ها) با این نشست همراهی کردند که البته آنها که در این نشست شرکت کردند و یا به آن
پیام فرستادند تعدادشان زیاد نبود.( این هم که تعداد ناچیزی از هنرمندان و
ورزشکاران داخل کشور با آنها همراهی کنند بعید نیست). یکی از شاخص ترین ها حمید
فرخ نژاد بود که فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوری خود را آشکارا نشان داد.
تعدادی از زندانیان سیاسی برای نشست پیام فرستادند و برخی از افراد
سابقا«چپ» در نشست شرکت کردند. در مورد افراد«چپ» شرکت کننده در نشست باید گفت این
که کسی روزی روزگاری چپ بوده است دلیل نمی شود که امروزهم چپ باشد. در همان زمان
پس از کودتا و همچنین طی دهه ی چهل تعدادی از توده ای ها و دیگر جریان های چپ به
چپ خیانت کرده( باهری، نیکخواه ، جعفریان و...) و با حکومت به همراهی پرداختند اما
اکثریت چپ ها با حکومت به مبارزه پرداختند و برای همین هم هست که سلطنت طلبان و پادشاهی
خواهان چپ ها را متهم می کنند که مسبب روی کار آمدن جمهوری اسلامی هستند.
خانواده های جانباخته گان و آسیب دیده گان
مهم ترین بخش شرکت کننده گان که قابل تامل و بحث است چندتن از
خانواده های جانباختگان و آسیب دیده گان مبارزات توده ای علیه جمهوری اسلامی
بودند. این ها را می توان به سه دسته تقسیم کرد.
تعدادی اگاهانه هوادار سلطنت
طلبان هستند و برای همین به میل خویش و یا با تشویق برخی از هواداران کنونی سلطنت
در این نشست شرکت کردند؛
برخی نیز که هوادار نبوده و نیستند احتمالا با پرداخت پول و پشتیبانی
مالی و وعده برای آینده به نشست آمدند؛
و بالاخره عده ای هم
نااگاهانه و در فقدان نیروهای متشکل دیگر و به امید این که اینان کاری برای ایران
کنند، در این برنامه شرکت کردند.
درمورد کل این بخش ما تنها می توانیم بگوییم که آنها رقمی بسیار
ناچیز و اساسا به حساب نیامدنی از خانواده های محترم جانباخته گان و یا آُسیب
دیدگاه مبارزات چهل و اندی سال اخیر هستند و نماینده گی هیچ سازمان و یا گروهی را
نیز نداشته اند. بنابراین آنها نماینده ی خودشان هستند و نه نماینده ی خانواده های
جانباختگان و یا نماینده ی آسیب دیده گان جنبش های توده ای دهه های اخیر به ویژه
جنبش ژینا در ایران؛ و این گونه افراد اگر می خواهند احترام به جایگاهی که در میان
مردم دارند- که البته پیوستن به این گونه جریان های مزدور این را از بین خواهد برد
- بگذارند بهتر است که تنها از جانب خودشان صحبت کنند و نه به عنوان نماینده ی این
بخش از جامعه.
ادعاهای گنده تر از دهان یک سلطنت طلب مزدور امپریالیست ها
پادشاهی خواهان و سلطنت طلبان بر خلاف ادعاهایشان به خودی خود عددی نیستند.
آنها پشتیبانی هیچ طبقه ی انقلابی و مترقی ای( کارگران، کشاورزان، لایه های میانی
و سرمایه داران ملی) و هیچ یک از خلق های ساکن ایران (کوردها، بلوچ ها، عرب ها و
تورک ها و تورکمن ها) و هیچ یک از اقوام و یا اقلیت های دینی و مذهبی و دانشجویان
و هنرمندان و ورزشکاران، یعنی تمامی توده ی معترض و مبارز را به همراه ندارند.
آنها جز برخی هواداری های نظری و احساسی در میان لایه های مرفه طبقات میانی هیچ
نیروی قابل اتکایی در ایران ندارند. کل شان همین هاست که در این گردهمایی ها و
نشست ها می بینیم و چند تلویزیون و سایت اینترنتی و مشتی هارت و پورت در تلویزیون
هاشان. و گویا می خواهند به یاری این رسانه ها خود را بزرگ نشان دهند و با این
هارت و پورت ها بقیه را دچار«هراس» و محبور به تمکین کرده و قدرت سیاسی را تصاحب
کنند!
یکی از اینان مراد ویسی (دارای
دکتری تخصصی علوم سیاسی و مدیریت استراتژیک از دانشگاه نیویورک و در گذشته عضو
شورای سردبیری روزنامه ی سلام بوده است)برای مخالفین جمهوری اسلامی برنامه و راه و
روش و خط و مرز تعیین می کند:
«همه ی دموکراسی خواهان، جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان، راست و چپ،
همه می توانند با هم همکاری کنند برای عبور از جمهوری اسلامی... این دموکراتیک
ترین حرفی است که یک رهبر اپوزیسیون می تواند بزند.» معنای این سخنان این است: ما
را به رسمیت شناسید و زیر رهبری ما گرد آیید! و:
«دوگانه ای است که الان در ایران وجود دارد ...با ایران یا با جمهوری
اسلامی.... نیازی نیست که مخالفین علیه همدیگر فعالیت کنند ... و مخالفین جمهوری
اسلامی باید آتش بس کلامی بدهند و به همدیگر حمله نکنند...» از نظر وی اکنون زمان
اتحاد همه ایرانیان زیرپرچم «شازده» اش برای عبور از جمهوری اسلامی است! طرف برق
از کله اش پریده که چنین موجی از حملات علیه این خائنین و وطن فروشان به راه
افتاده، فرمان «آتش بس» می دهد!
و اما پاسخ ما چیست:
اگر راست می گویید و می خواهید با جمهوری اسلامی مبارزه کنید این گوی
و این میدان!( و سخن ما با آنهاست که می گویند به ما نگویید خائن، نگویید وطن
فروش، ما با جمهوری اسلامی مخالفیم) اما شما حق ندارید با اتکاء به و در پناه
امپریالیسم آمریکا و دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل با جمهوری اسلامی مبارزه
کنید و به این امید که آنها با مقام نوکری و خدمتگزاری قدرت را به دارودسته ی شما
سپارند. نام این کار مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و خدمت به ایران نیست. نام
اش خیانت، مزدوری و وطن فروشی است. سیاست انقلابیون کمونیست و دموکرات های انقلابی
و ملی گرایان و میهن دوستان واقعی همکاری با مزدوران امپریالیسم نیست، بلکه در
کنار مبارزه با جمهوری اسلامی، مبارزه با آنها و افشای آنهاست.
چه در چنته دارند و به امید کدام نیرو هستند پادشاهی خواهان؟
حال این ها با چه نیرویی می خواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و
قدرت سیاسی را در دست خود بگیرند. با دو سه هزار نفر که در خارج هستند و اهل عملی
هم نیستند، با چند تحلیل گر و پروفسور مزدور و کارمند ارشد موسسات امنیتی، با چند
خبرنگار اصلاح طلبی که به آنها گرویده اند، با هارت و پورت راه انداختن در
تلویزیون شان و صدای خود را تیز و تند و بلند کردن؟!
با این ها که نمی شود قدرتی را سرنگون کرد و قدرت دیگری را برقرار
کرد. بنابراین اگر حضرات فکر می کنند می توانند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند نه
به واسطه ی خودشان بلکه به واسطه ی اسرائیل و آمریکا و اروپای غربی است.
به واقع نیروی آنها از خودشان و امیدشان به خودشان نیست و نمی توانند
هم امیدشان به خودشان یا به مردم که از آنها پیروی نمی کنند باشد، بلکه نیرویی است
که آنها مزدور و دست پرورده اش هستند یعنی امپریالیست های آمریکایی و اروپایی و در
این دوران همچنین دولت جنایتکار اسرائیل.
خلاصه امیدشان این است که امپریالیست ها و مرتجعین به ایران حمله
کنند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و قدرت را به اینان سپارند. و روشن است که در
آن صورت ایران مال این ها نیست بلکه کشوری زیر سلطه ی امپریالیست ها خواهد بود.
طبقه ی کارگر و سلطنت طلبان مزدور
طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های زحمتکش و همچنین طبقات میانی
جامعه و سرمایه داران میهن دوست با این دارودسته های مزدور مخالف اند و به چنین
فراخوان های پوچی برای« همکاری» یک نه بزرگ خواهند گفت.
پیشروان طبقه ی کارگر همچون پیش از این که در مقابل این دارودسته ها
موضع گرفتند و آنها را میان توده های کارگران رسوا ساختند در مقابل شان موضع
خواهند گرفت و آنها را دگر باره افشا و رسوا خواهند ساخت.
خلق ما نیاز به یک جبهه ی متحد فراگیر دارد اما از طبقات انقلابی و
مترقی، از کارگران و کشاورزان و طبقات میانی و سرمایه داران ملی و نه جبهه ی متحد
با این دارودسته های مزدور و فاسد که روی دیگر سران جمهوری اسلامی هستند و هدف شان
این است که استبداد دینی برود و استبداد سلطنتی و شاهی برقرار گردد.
هرمز دامان
نیمه ی نخست مرداد 1404
No comments:
Post a Comment