Sunday, August 17, 2025

جدال جناح های درون و بیرون حکومت علیه باند خامنه ای پس از جنگ دوازده روزه


با تصحیح و رفع برخی از اشتباهات نگارشی در 30 مرداد 1404

 
مدتی پس از جنگ و طی هفته های اخیر یک سلسله اعتراضات از جانب جریان های گوناگون اصلاح طلب خواه آنها که اکنون دستی در حکومت دارند همچون پزشکیان و خواه آنها که بیرون حکومت و برای سال ها در زندان یا در حصر بوده اند همچون میرحسین موسوی و تاج زاده علیه هسته ی اصلی یا سخت قدرت صورت گرفته است. این مواضع طبعا با یکدیگر فرق می کنند و دارای شدت و ضعف گوناگون در نوع برخورد با هسته ی مرکزی قدرت و همچنین گستره ی خواست هایی است که پیش می گذارند.
مهم ترین موضع گیری های اصلاح طلبان غیرحکومتی یعنی آنها که بیرون حکومت کنونی هستند از جانب ابوالفضل قدیانی( برای نمونه صحبت های سی و یکم تیرماه وی)، مصطفی تاج زاده و میرحسین موسوی و کروبی صورت گرفته است.
مهم ترین مواضع اصلاح طلبان حکومتی از جانب روحانی( 22 مرداد 1404 در جمع مشاورین خود) و پزشکیان( و نیز تا حدودی کرباسچی که خطاب اش پزشکیان و برخی صحبت های اخیر او-19 مرداد- و برنامه های او بود) طرح شده است.
 اوج خواست های اصلاح طلبان غیرحکومتی که کسانی چون ابوالفضل  قدیانی بازگوکننده ی آن هستند برچیده شدن کل حکومت که وی آن را «استبداد دینی» و خامنه ای را هم «مستبد و جنایتکار» می نامد و آزادی بیان و احزاب و اجتماعات و طرح رفراندوم و مجلس تازه و قانون اساسی نو و کلا برقراری یک «جمهوری دموکرتیک سکولار» ( ماهیتا جمهوری دموکراتیک بورژوایی)است. این طیف استراتژی خود را برای تغییر حکومت «مبارزه ی مسالمت آمیز» و «خشونت پرهیز» می داند. پایین ترین حد خواست های این طیف را افرادی همچون کروبی نماینده گی می کنند که خواستار تغییر در شیوه های حکومت کردن می باشند و حتی چون موسوی طرح هایی مانند رفراندوم و برقراری مجلس موسسان را پیش نمی کشند.
از این سوی اوج خواست های اصلاح طلبان حکومتی چنان که در صحبت های پزشکیان در دیدار با مدیران رسانه (19 مرداد 1404)طرح شدند، چرخش نحبه گان و میدان دادن به اصلاح طلبان و اجرای برخی سیاست های داخلی(عمدتا در مورد مسائل اقتصادی و تا حدودی برخی مسائل سیاسی و فرهنگی) و نیز سیاست های خارجی در مورد «تعامل» با امپریالیست های غربی( به ویژه امپریالیسم آمریکا) و کشورهای عربی منطقه می باشد. پایین ترین سطح خواست های این دسته را جریان اصول گرای عدالت و توسعه و امثال روحانی ( در صحبت های خود در 22 مرداد جاری) پیش می کشند.    
در مورد «تعامل» با کشورهای امپریالیستی که از سوی بیشتر گروه های اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی  طرح می شود، روشن است که ماهیت این «تعامل» در نهایت وابستگی به امپریالیست ها و جزیی از بلوک آنها شدن است.
خشم و کینه توده ها و اعتراضات ضعیف مخالفین حکومتی
این صحبت ها چنان که انتظار می رفت و ما نیز در بیانیه های خود در دوره ی جنگ دوازده روزه طرح کردیم پس از شکست حکومت ولایت مطلقه فقیه در جنگ بیش از پیش به میان آمد. در نخستین بیانیه چنین نوشتیم:
«در پی حملات اخیر و ابعاد گسترده ی آن بی شک تضادهای درون حکومت شدت خواهد گرفت. هنوز زمزمه ها بلند نشده است و همه در آغاز کار از «پاسخ سخت» و «انتقام سخت» و «مجازات سخت»صحبت می کنند اما در روزهای آتی که کمی «آتش تند» کنونی شان همچون پس از حملات گذشته ی اسرائیل و تخریب ها و ترورهایش، فرو نشست و اگر برنامه ی «مجازات سخت» به طور جدی تری به میان آید، دعوا و جدال درون حکومتیان شدت خواهد گرفت. آنچه بیشتر به نظر می رسد این است که حملات اسرائیل  موجب تقویت هسته ی سخت قدرت نشده و بلکه برعکس موجب تقویت جناح های اصول گرایان میانه رو و اصلاح طلبان گردد که بیشتر طالب بقای جمهوری اسلامی همراه با تغییرات در شیوه ی حکومت هستند.»(اعلامیه نخست 23 مرداد 1404)
مشکل اساسی این واکنش ها که به هیچ وجه( به جز در مواردی مانند قدیانی در صحبت های اخیرش و نیز تا حدودی تاج زاده) نزدیکی ای با خواست های روز افزون توده ها از حکومت و خشم و کینه افزون شونده ی آنها و نیز پاسخی مشخص به وضع کنونی ندارند، این است که به گله و شکایت و نق زدن و بهانه گرفتن بیشتر مانند هستند تا مثلا وارد یک انتقاد بی پروا و همه جانبه شدن از بخش مرکزی قدرت که اکنون ضعیف تر از پیش و بیشتر در موقعیتی دفاعی است و درگیر شدن با آن و پذیرفتن عواقب آن. انتقادی بر مبنای وضعیت واقعی اسفناک کشور و روز به روز بیشتر در باتلاق فرو رفتن آن.
دلیل اصلی ناتوانی جریان های گوناگون اصلاح طلب حکومتی این است که گرچه به ظاهر در حکومت هستند اما جای پای محکمی در حکومت ندارند. آنها و گروه شان بیشتر عروسک های خیمه شب بازی و مهره هایی در دست خامنه ای شیاد و جنایتکار و باند سخت قدرت هستند. امروز این جا گیر می کند دسته ای را می آورد و مقامی به آن ها می دهد تا از پس مشکلی که جریان خودش گیر کرده به یاری آنها بر آید و فردا جایی دیگر گیر می کند به همچنین، دسته ای و یا فرد دیگری را جا به جا می کند و در 99 درصد موارد هم چیز مهمی تغییر نمی کند. 

برای نمونه انتخاب لاریجانی به ریاست شورای عالی امنیت هیچ گونه تاثیری در وضعیت کشور پس از جنگ دوازده روزه و مشکلات جاری اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور ندارد و بیشتر به ادا و اطفار و بازی بی نتیجه ای می ماند؛ و یا شاید بر مبنای اقداماتی که لاریجانی انجام می دهد( سفر اخیرش به لبنان) بیشتر مثلا نوعی «وزیر امور خارجه» زیردست خامنه ای باشد در امر مثلا راست و ریست کردن نیروهای محور مقاومتی منطقه!
 و یا رئیس جمهور کردن پزشکیان که اکنون بیش از پیش مشخص شده برای خاموش کردن صدای توده ها و اعتراضات آنها، سرگرم کردن شان با تغییرات احتمالی آینده و امیدوارکردن شان که شاید وی کاری کند و گرهی از مشکلات اقتصادی باز کند، بوده است و وی در اساس عروسک و مهره و هیچ کاره بوده و هست. توجه کنیم که امثال پزشکیان نیز این نقش حقیر را می پذیرند و کماکان از «دولت وفاق» کذایی شان صحبت می کنند و نارضایتی ای که دارند این است که چرا جریان خامنه ای و هسته ی سخت قدرت قواهد بازی «وفاق» را رعایت نمی کنند!
در واقع اصلاح طلبان حکومتی و نیز بخش هایی از اصلاح طلبان غیرحکومتی و این اواخر اصول گرایان میانه رو، حدود سی سال است این دیدگاه های خود را طرح می کنند و حکومت از رئیس جمهوری خاتمی و مجلسی که حزب مشارکت در آن نقش مهمی داشت رسیده است به وضع کنونی موقعیت آنها. نه تنها تغییر مثبتی به وجود نیامده بلکه وضع بدتر و بسیارهم بدتر شده است.
مسائل قدرت سیاسی تنها با نیرو حل می شوند
علت این است که مسائل قدرت سیاسی بین طبقات و جناح ها و باندهای سیاسی حاکم که در اختلافات اساسی به سر می برند در کشورهایی استبدادی مانند ایران که تنها یک جناح از طبقه ی حاکم کل کشور را در اختیار دارد در اساس تنها به یاری نیرو و در صدر آن نیروی مسلح حل و فصل می شوند و نه با گفتگو و نشست و نق زدن و از این گونه رویه ها. و این تفاوت مهم و کیفی ای بین حکومت این کشورها و حکومت کشورهای امپریالیستی به ویژه غرب و ژاپن می باشد که کل ارگان های تصمیم گیری و اجرایی کشور اعم از نظامی و امنیتی و اقتصادی و  فرهنگی... در اختیار دو جناح اصلی طبقه ی حاکم( مثلا احزاب جمهوری خواه و دموکرات در آمریکا) می باشد و جا به جایی و بالا و پایین شدن آنها تغییر اساسی ای در وضع عمومی و کلی جناح های طبقه ی حاکم نمی دهد.
خامنه ای چه دارد که 30 سال جدال پر فراز و نشییب اصلاح طلبان با جناح وی به هیچ گونه نتیجه ی به درد به خوری نیانجامیده است؟
وی بخش مهمی از سران سپاه و بسیج را دارد. نیروهای انتظامی را دارد. وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه را دارد. سپس دستگاه قضایی را دارد. مجلس خبرگان و مجلس شورا را دارد. شورای نگهبان و نیز شورای مصلحت نظام را دارد. دولتی را که پزشکیان در صدرش است دارد. باندهای اصلی روحانیت را در قم و مشهد دارد. دستگاه رادیو و تلویزیون و دیگر ارگان های فرهنگی را دارد.
در واقع باید پرسید که خامنه ای و دقتر رهبری اش چه ندارند؟!
و اما در مقابل اصلاح طلبان چه دارند: در واقع هیچ! از ظواهر به نظر می رسد که نفوذشان در نهادهای نظامی و امنیتی نیز ناچیز باشد.
البته خامنه ای مردم را ندارد و جز کینه و نفرت از جانب آنها چیزی نصیب اش نیست اما اصلاح طلبان نیز مردم را ( جز دسته هایی که رای دادند که در مورد آنها نیز می توان گفت بیشترشان با اصلاح طلبان نیستند) ندارند.
بنابران روشن است که با توجه به این اوضاع، اصلاح طلبان حتی اگر می خواستند کاری کنند که - به جز بخش هایی شان که بیرون حکومت اند - نمی خواهند، نمی توانند کار خاصی بکنند. در بهترین حالت باید جناح خامنه ای تشخیص دهد که قلان یا بهمان سیاست به نفع اش هست( مانند همین انتخاب پزشکیان به رئیس جمهوری برای پیشگیری از شورش توده ها و نیز پیشبرد برخی سیاست های اقتصادی مورد نیاز جناح خامنه ای و یا لاریجانی رد صلاحیت شده برای انتخابات ریاست جمهوری را رئیس شورای عالی امنیت ملی کردن) تا از این مهره ها در بازی های سیاسی اش استفاده کند.
البته گفته اند «کاچی بعض هیچی است». بودن این «گلایه ها» و «نق زدن ها»( و ما نظرمان جنبه ی حاکم بر رفتار بیشتر اصلاح طلبان است) از نبودن شان بهتر است. اما تا آنجا که علیه سیاست های حاکم خامنه ای و شرکای پاسدار است. می دانیم این ایراد گرفتن ها در بیشتر اوقات مردم فریبانه شده و نقش مهمی در تحمیق توده هاو ایجاد امید کاذب در آنها و انتظار کشیدن آنها دارد.
اما طبقه ی کارگر باید بیش از پیش دانسته باشند که از نق زدن های اصلاح طلبان حکومتی حتی اگر خیلی تند و تیز هم باشند( مانند صحبت های کرباسچی و همین صحبت های اخیر پزشکیان) در نهایت آبی برای وی گرم نخواهد شد.
طبقه ی کارگر و کشاورزان و توده های طبقات میانی نباید اجازه دهند مجادلات بالایی ها( هر چند این مجادلات دارای اهمیت و مواضع تاکتیکی ما در مقابل آنها شایان توجه است) آنها را سرگرم کند. توجه اصلی آنها باید به خویش و به نیروی خویش و مبارزات و اعتراضات خویش برای تغییر متکی باشد.
جز این راه دیگری برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه و به زباله دان تاریخ سپردن استبداد دینی نیست.

گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

26 مرداد 1404

 

 

No comments:

Post a Comment

درباره ی کنسرت لغو شده

  طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی...