در
پی بیانیه های صادر شده از جانب اصلاح طلبان درون حکومتی ( پزشکیان و روحانی) و
بیرون حکومتی( قدیانی و تاجزاده و موسوی ) بیانیه ای هم در تاریخ 26 مرداد جاری از
جانب جبهه ی اصلاحات داده شد.
در این بیانیه اصلاح طلبان با دنبال کردن سیاست «اصلاح از درون» (یعنی نه تغییر حکومت از بیرون کشور به وسیله ی برنامه ریزی خارجی و تجاوز خارجی و نیز نه تغییر حکومت از بیرون حکومت به وسیله ی جنبش توده ای و انقلاب) و همچنین پیشنهاد« آشتی ملی» به تحلیل وضعیت داخلی و خارجی کشور پرداخته و راه برون رفت از وضعیت را تغییر در یک سری سیاست های داخلی و خارجی دانسته و خواست هایی را در این مورد طرح کرده اند.
این
خواست ها نسبت به آنچه دیگر اصلاح طلبان به ویژه اصلاح طلبانی مانند تاجزاده طرح
کرده بودند نکته ی تازه ای در بر ندارد.
این خواست ها عبارتند از«حذف نظارت استصوابی»،«بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد»، «پایان دادن به تنش زایی و انزوای بینالمللی» و در کنار آن«اعلام عفو عمومی و آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالان مدنی» ، «آزادی حجاب»، «انحلال نهادهای موازی»، «بیرون رفتن سپاه و نیروهای اطلاعاتی از امور اقتصادی»، «اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها»، برقراری رابطه ی با امپریالیست های غربی و کشورهای منطقه و«فراهم کردن بستر برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی». اهداف نهایی این خواست ها «توسعه پایدار، بازسازی سرمایه اجتماعی و تعامل عزتمندانه با جهان» است.
این
خواست ها نسبت به خواست های کسانی همچون قدیانی و تاجزاده و حتی موسوی نیز سقف
پایین تری را نشان می دهند.
مشکل
اصلی جبهه ی اصلاحات
آنچه
مشکل جبهه ی اصلاحات و اصلاح طلبان حکومتی – و نیز بخش هایی از اصلاح طلبان
غیرحکومتی - است جدا از توقع شان از توده ها برای جدال در چارچوب حکومت کنونی و
تلاش برای اصلاح آن و نه گذر از آن و طرح یک جمهوری دموکراتیک بورژوایی چنان که در
طرح قدیانی( «جمهوری دموکراتیک سکولار») می بینیم، ناتوانی در پیگیری خواست ها و
تحقق عملی آنهاست. طرح خواست ها هزینه ای آنچنانی ندارد. در بدترین حالت چندتایی
ناسزا از جانب خامنه ای و سران اصول گرای روحانی و پاسدار می شنوند و اتهاماتی
متوجه آنها می شود و سپس زبان در کام می کشند. اما همین حضرات تا دوباره پیشنهادی
از جانب خامنه ای و اصول گرایان به آنها می شود با سر و دست می دوند و در برنامه
های آنها برای سرکوب مردم جای می گیرند. نمونه اش هم پذیرش کاندید شدن پزشکیان
برای ریاست جمهوری است. زمانی که اصول گرایان پس از جنبش ژینا کارشان گره خورده
بود و نیز تهدیدهای خارجی ببشتر می شد اینها دویدند و پذیرفتند که سد جلوی مردم
شوند تا به قول عباس عبدی از عناصر مهم این دسته«یخ قهر مردم با صندوق» ( یا در واقع با حکومت) را آب
کنند. اکنون بیش از پیش مشخص شده که خامنه ای آنها را پیش انداخته تا حل مسائل
اقتصادی یعنی« تورم افسارگسیخته، رکود تولید، سقوط ارزش
پول ملی و فرار سرمایه» و غیره را هم به گردن آنها بیندازد و نیز تا حدودی مسائل
سیاست خارجی را پیش برد. حال آنکه می دانیم اصلاح طلبان در حالی که قدرت اصلی در
دست همان هایی است که موجب اصلی این مسائل و مشکلات هستند نمی توانند مسائل مورد
نظر را طبق برنامه ی خود حل و فصل کنند.
در هر صورت این گونه بیانیه ها و طرح این گونه خواست ها- که به هیچ
وجه سقف خواست های توده ها که مدت هاست خواهان سرنگونی حکومت ولایت فقیه می باشند نیستند-
دردی از دردها دوا نخواهد کرد مگر آنکه برنامه ی عملی برای تحقق آنها وجود
داشته باشد و اعمال معینی برای تحقق آنها سازمان داده شود و این کاری است که از
جبهه ی اصلاحات بر نمی آید.
موضع
گیری دو جریان مرتجع در مقابل بیانیه ی
جبهه ی اصلاحات
به
هر حال آنچه در این جا مد نظر ماست نه تاکید بر ناتوانی اصلاح طلبان حکومتی و حتی
بیرون حکومتی در تحقق خواست های عمدتا لیبرالی شان بلکه موضع گیری دو جریان مرتجع
در مقابل بیانیه ی آنهاست. از یک سو باند
خامنه ای و سران سپاه و به طور کلی جناح اصول گرایان راست که طرفداران اصلی
استبداد دینی کنونی هستند و از سوی دیگر سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان که خواهان
استبداد شاهی و سلطنتی هستند.
سلطنت
طلبان
تکلیف
سلطنت طلبان روشن است. آنها اسم هر نیرویی بیاید که گمان کنند ممکن است جایگزینی
برای حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی باشد به سرعت واکنش نشلن می دهند و به
اصطلاح به تک و تو می افتند که زیر آب جریان مزبور را بزنند تا مبادا جایگاهی میان
مردم پیدا کند و آنها برای تغییر به آن جریان امید ببندند( این تفاله ها گمان می
کنند مردم به پادشاهی خواهان و سلطنت طلبان امید بسته اند!)، و از سوی دیگر مبادا
توجه اربایان امپریالیست آنها را جلب کنند و این اربابان به جای نوکری سلطنت طلبان
و پادشاهی خواهان نوکر دیگری را دست و پا کنند.
باند
خامنه ای
و
اما به باند خامنه ای و سران سپاه و کلا اصول گرایان توجه کنیم.
پیشاپیش
باید اشاره کنیم که لحن بخشی از این نقادی ها بسیار آرام و ملایم و با ژست های
سالوسانه و نصیحت گونه است که نشان می دهد خامنه ای و سران سپاه و کلا جناح راست
اصول گرایان در اوضاع کنونی به وجود پزشکیان در راس دولت و کلا به همکاری اصلاح
طلبان راست و میانه نیاز دارند و احتمالا ترس از استعفای پزشکیان و یا دنبال کردن
موسوی و تاجزاده از سوی مردم آنها را در شوک فرو برده است.
اما
درباره این باند و جناح مرتجع:
این
ها مسبب اصلی تمامی وضعیت اقتصادی کنونی و فلاکت کارگران و کشاورزان و طبقات میانی
هستند اما واکنش آنها به بیانیه ی جبهه ی اصلاحات به گونه ای است که انگار تا کنون
قدرت در دست اصلاح طلبان بوده و مسبب اصلی وضعیت کنونی آنها هستند و نه این مومیایی
ها و تفاله های قرون و اعصار. به برخی از واکنش های آنها توجه کنیم:
ستون پنجم امپریالیست ها در کجاست؟
مرتجع کثیف شریعتمداری نوچه و پادوی خامنه ای در روزنامه کیهان تیتر
زد:
«بیانیه جبهه اصلاحات، یا ترجمه فارسی سخنرانی نتانیاهو.»
این مردک فاسد اصلاح طلبان را ستون پنجم اسرائیل
و آمریکا می خواند در حالی که ستون پنجم را باید در سازمان اطلاعات و سازمان حفاظت
اطلاعات سپاه و دیگر ارگان های امنیتی، نظامی و سیاسی جستجو کرد که عموما و به
ویژه در دو دهه ی اخیر بارها تصفیه شده و اصلاح طلبان از آنها بیرون شده و یا
بیرون آمده اند.
حضرات
مرتجعین امثال شریعتمداری: آیا شما پست های مهم اطلاعاتی و نظامی را در اختیار
کسانی قرار می دهید که جزو باندهای شما نیستند؟ اگر قرار نمی دهید که نمی دهید
روشن است که ستون پنجم در میان باند خامنه ای و سران سپاه و نیز سازمان های اطلاعاتی
و نظامی و سیاسی خود شما هستند!
مسببان اصلی وضع اقتصادی کنونی
صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری:
«آنها از مردمی دم میزنند که روزانه نتیجه دروغ و بیحاصل بودن
شعارهایی از قبیل «نه غزه نه لبنان» و «گلابیهای برجام» و «عدم وقوع جنگ در صورت
پیروزی نامزد اصلاحطلبان» به جای کمک و تمرکز بر حل مشکلات معیشتی مردم را میبینند
و تجربه میکنند.»
محصولی مرتجع از « به جای کمک و تمرکز بر حل مشکلات معیشتی» مردم حرف
می زند در حالی که آن که مسئول اصلی این مشکلات معیشتی است و اجازه ی حل آنها را
نداده و روز به روز وضع را بدتر گردانیده در درجه ی نخست و ییش از همه خود همین
باند خامنه ای و سران سپاه و نیز اصول گرایانی مانند جریان پایداری ها هستند که
مهم ترین ارگان ها و پست ها و مهم ترین منابع کشور را در دست دارند.
عبدالله گنجی از اصول گرایان:
«آنچه از این جریان( منظور جبهه ی اصلاحات است) صادر میشود نه دغدغه
معیشت و اقتصاد مردم( و لابد شما «دغدغه معیشت و اقتصاد مردم» را دارید!) بلکه
تلاشی برای بازگشت به قدرت یا عبور از نظام دینی است. این تصور که صرف طرح چنین
اظهاراتی بتواند برای آنان دستاورد اجتماعی به همراه داشته باشد، اشتباه است.»
چنانکه دیده می شود پرسش اصول گرایان از اصلاح طلبان این است که چرا «دغدغه
ی معیشت و اقتصاد مردم» را ندارید!
از یک سو تمامی شریان های اقتصادی را در دستان بنیادها و سپاه متمرکز
کرده اند و با دزدی ها و اختلاس ها اقتصاد را به لجن کشیده اند و از سوی دیگر دایه
ی دلسوزتر از مادر برای مردم شده و به
اصلاح طلبان که اگر هم نقشی در این وضعیت داشته باشند به این علت که جایگاهی که در
سی و اندی سال اخیر در ارکان اقتصادی و سیاسی کشور داشته اند بی تردید قابل قیاس
با جایگاه و نقش باند خامنه ای و سران سپاه و دیگر همدستان شان نیست، می گویند چرا
شما دغدغه ی اقتصاد ندارید!
و نکته این است که همین ها اصلاح طلبان و پزشکیان را جلو انداختند تا
مثلا حل مشکلات اقتصادی را گردن آنها گذارند و آنها را سد سپر خود مقابل مردم کنند،
و جالب این که بخشی از راست ترین و لفت و لبس ترین اصلاح طلبان( که برخی از آنها
به همین بیانیه جبهه ی اصلاحات هم می تازند) با پذیرش این مسئولیت و در خدمت به
باند تبهکار خامنه ای و سران کثیف و جنایتکار سپاه، این نقش کثیف مقابله با جنبش
توده ای و سد شدن مقابل توده ها را پذیرفتند.
مساله
ی پایان دادن به وضع «نه جنگ و نه صلح»
خبرگزاری تسنیم:
«در حالی که طرف غربی یک جنگ ۱۲ روزه به ایران تحمیل کرده است، این
جبهه با صدور بیانیهای به دشمن پاسگل میدهد و به ایران اتهامزنی میکند. این
رویکرد مشابه با موضعگیری نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر در سال ۶۱ است؛ جایی که
آنها پس از پیروزی بزرگ ایران در بازپسگیری خرمشهر خواستار توقف جنگ بودند درحالی
که هنوز متجاوز تنبیه نشده بود و انگیزهها برای حمله مجدد از جانب صدام به ایران
وجود داشت.»( و لابد حالا شما می خواهید متجاوزان یعنی
اسرائیل و آمریکا را تنبیه کنید!؟)
کافی است که به ادامه و پایان جنگ و آنچه خمینی و جریان حاکم در آن
دوره انجام داد بنگریم تا روشن شود که
ادامه ی جنگ برای «تنبیه متجاوز» نبوده است.
شما حتی نتوانستید غرامت از عراق بگیرید! به جای آن از جنگ که خمینی
آن را «نعمت» خواند استفاده کردید تا تمامی جنبش های توده ای و مبارزان پیشرو را
سرکوب کنید! پایان جنگ نیز شکست شما و نوشیدن جام زهر از یک سو و اعدام هزاران
زندانی سیاسی از سوی دیگر بود. جنگ شما کثافات قرون و اعصار کمتر با عراق بود و
بیشتر با توده های مبارز و پیشروان انقلابی.
مساله ی رابطه با کشورهای امپریالیستی
جز آنچه در بالا اشاره شد خامنه ای و مرتجعین پلید حاکم و نوچه هاشان
در روزنامه ها و تلویزیون، اصلاح طلبان را به گرایش به سوی غرب متهم می کنند که در
مورد بخش هایی از آنها( به طور کلی اصلاح طلبان حکومتی راست و کارگزاران و نیز
جریان عدالت و توسعه) درست است، اما خودشان تا مغز استخوان پادو و بنده ی روسیه ی
پوتین و چین شی جین پین یعنی مرتجعینی همپایه ارتجاع امپریالیست های غربی هستند و
آماده ی هر گونه پابوسی و چاکر منشی و خدمتگزاری برای آنها.
به طور کلی علت اساسی بروز
هزار و یک مشکل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی داخلی و خارجی و تخریب کشور باند ریاکار
و دزد و جنایتکار خامنه ای و شرکای پاسدار هستند و برای همین هم توده ها خواهان
گذر از حکومت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی هستند و نه دنباله روی از اصلاح طلبان که
بخش های مهمی از آنها فکر گذر از جمهوری اسلامی را به مخیله ی خود راه نمی دهند.
تفاوت کیفی یک حکومت فاسد با یک حکومت انقلابی
دموکراتیک
آنچه در بالا در مورد مشکلات کشور و حل و فصل آنها گقته شد به این
معنا نیست که اگر این باند و چناح فاسد و کثیف و کلا طبقه ی حاکم از قدرت به زیر
کشیده شوند و حکومت ولایت فقیه برچیده شود و در بهترین حالت یک جمهوری دموکراتیک خلق
به رهبری طبقه ی کارگر برقرار گردد همه ی مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی داخلی و
یا روابط با دولت های امپریالیستی و دولت های مرتجع منطقه به ساده گی حل و فصل شده
و همه چیز برای کارگران و کشاورزان و طبقات میانی نور الی نور خواهد شد.
خیر! با توجه به ساخت اقتصادی عقب مانده و زیر سلطه ی اقتصاد و حکومت
استبداد دینی و نیز تخریب هولناکی که جمهوری اسلامی در طی چهل و پنج سال اخیر به
بار آورده، برقراری یک دولت انقلابی - دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر در حالی که
مسائل و مشکلات بنیادی ساخت اقتصادی و سیاسی - فرهنگی را به طریق انقلابی حل خواهد
کرد و احساس سروری بر خود و زندگی خود و غرور و عزت نفس را به کارگران و کشاورزان
و توده های محروم و ستمدیده باز خواهد گرداند، اما بی شک محبور خواهد بود که با
مشکلات فراوانی که در همه ی زمینه ها خواه داخلی و خواه خارجی وجود دارد و یا
ایجاد خواهد شد و چه بسا به سبب برقراری یک حکومت دموکراتیک مردمی بخشی از این مشکلات و از برخی
جنبه ها بسیار صعب تر از مشکلات کنونی باشد درگیر شود. اما بین یک حکومت انقلابی
با یک حکومت ارتجاعی تفاوت بسیار عمیق است.
تفاوت کیفی و اساسی بین یک
حکومت مرتجع و یک حکومت انقلابی این است که در حکومت مرتجع و کلا نظام های سرمایه
داری بوروکراتیک- کمپرادور و سرمایه داری، تمامی مشکلات و مصائب و محرومیت ها به
دوش کارگران و زحمتکشان انداخته می شود و همه چیز به ویرانی و توده های کارگر و
زحمت کش را به فلاکت سوق می دهد در حالی که در یک حکومت انقلابی نخست این که توده
های کارگر و زحمتکش و خلق صاحبان حکومت و آن را از آن خود می دانند و در نتیجه از
دل و جان با مصائب و مشکلات که خواه در تلاش برای تغییر انقلابی ساخت اقتصادی و
سیاسی و فرهنگی به وجود می آید و خواه در نتیجه ی مداخلات امپریالیستی تحمبل می
شود به نبرد بر می خیزند؛ و دوم اینکه در
مبارزه و تلاش شان برای دگرگون کردن انقلابی حامعه، آینده ای بهتر برای خود و
فرزنداشان را در افق و چشم انداز مشاهده می کنند.
آنچه توده ها با گذر از حمهوری اسلامی دنبال آنند چنین حکومتی است و
تنها چنین حکومتی توان پاسخگویی به مشکلات و مسائل کنونی را دارد و نه حکومت هایی
از جنس حکومت سلطنت طلبان و یا حتی اصلاح طلبان.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
3 شهریور 1404
No comments:
Post a Comment