Monday, October 13, 2025

در اهمیت مساله ی«ویژگی» و برخورد دگماتیست ها و رویزیونیست ها به آن(1)

 

یک – دگماتیست ها

ویژگی چیست؟
ویژگی وجوهی و کیفیاتی از هر شیء یا پدیده ی طبیعی و اجتماعی و ذهنی است که به آن شکل و ماهیت معین موجودش را می بخشد . اشیاء یا پدیده ها یا با یکدیگر اشتراک دارند و یا از هم متمایزند. آنچه مورد نظر ما است آن وجوه ظاهری و ماهوی است که نه بیان وحدت یک شی و یا پدیده با اشیا و پدیده های دیگر، بلکه مشخص کننده تفاوت و تمایز یک شیء از اشیا و پدیده های دیگر است و آن را از اشیا و پدیده های قابل تفکیک و متمایز و مجزا می سازد. در شناخت و تحلیل، توجه ما باید نه تنها به وجوه مشترک اشیا و پدیده ها بلکه به خصوص به ویژگی های تمایز دهنده ی ظاهری و ماهوی آنها از یکدیگر باشد.
برای نمونه زمانی که چند اسب به ما نشان می دهند و از ما می خواهند ویژگی های آنها را شرح دهیم، بخشی از این شرح روی وجوهی است که مشترک بین آنهاست یعنی آنجه همه ی آن ها را «اسب» می کند، اما بخش مهم تر و اساسی تر شرح آن وجوه و مشخصه ها و در واقع تضادهایی است که هر اسب معین را از دیگر اسب ها مجزا می سازد و علل ویژه ی تحرک آن را بیان می کند. شرح تفرد و تشخص و ویژگی تضاد یک شی یا پدیده نسبت به اشیا و پدیده های دیگر مهم ترین وجه در شناخت یک شی یا پدیده است. در شرح ویژگی است که تحلیل و شناخت تضادهای یک شیء به ژرفا می رود و ماهیت معین و ویژه را کشف می کند. تغییر و تحول خاص و تکامل هر شی یا پدیده ی معین از ویژگی های آن و ماهیت ویژه ی تضاد آن ناشی می شود.
یکی از مهم ترین مسائل در ویژگی، شناخت یک جامعه در تمایزشان از جوامع دیگر است. زمانی که ما بخواهیم یک جامعه را بشناسیم باید جغرافیا و تاریخ و اقتصاد و سیاست و فرهنگ آن جامعه را بشناسیم. در این جا آنچه که اهمیت کلیدی دارد و به شناخت از آن جامعه روشنی و ژرفا می بخشد نه آن چیزهایی است که بین آن جامعه و دیگر جوامع مشترک است و یا آنچه در آن با دیگر جوامع وحدت دارد بلکه آن وجوهی است که آن را از دیگر جوامع مجزا و متمایز می کند و آن ویژگی هایی است که در آنها با دیگر جوامع اختلاف دارد. در این جا تمامی تمرکز روی شرح ویژگی های تضادهای آن جامعه، تاریخ آن و اقتصاد و سیاست و فرهنگ آن قرار داده می شود. شناخت این وجوه و تضادها در تمایز از خطوط وحدت آن جامعه با جوامع دیگر است که به شناخت ما از آن جامعه گستره و ژرفا  می دهد و به ما در انتخاب سیاست مبارزاتی درست در هر زمینه ی معین اقتصادی و سیاسی و فرهنگی – ایدئولوژیک و نظامی یاری می رساند.
لنین در اهمیت «ویژگی»
لنین به این نکته اشاره بارزی دارد زمانی که می نویسد:
« اکنون تمام مطلب در این است که کمونیست های هر کشورخواه وظایف اساسی و اصولی مبارزه علیه آئین پرستی خشکمغزانه «چپ» و خواه خصوصیات مشخصی را که این مبارزه در هر کشور جداگانه ای بر وفق علائم ویژه اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ترکیب ملی ...  و تقسیم بندی مذهبی آن کشور و غیره و غیره پیدا می کند و ناگزیر باید پیدا کند با آگاهی کامل در نظر بگیرند.»
 و همچنین:
«تا زمانی که تمایزات ملی و دولتی بین خلق ها و کشورها وجود دارد(و این تمایزات حتی پس از استقرار دیکتاتوری پرولتاریا به مقیاس جهانی نیز طی مدتی بسیار و بسیار طولانی وجود خواهد داشت)، آنچه که وحدت تاکتیک بین المللی جنبش کمونیستی کارگری کلیه کشورها ایجاب می نماید برانداختن این تنوع و محو تمایزات ملی نبوده (این عمل در لحظه فعلی پندار پوچی است) بلکه به کار بستن اصول اساسی کمونیسم (حکومت شوروی و دیکتاتوری پرولتاریا)به شیوه ای است که این اصول در جزئیات به شکل صحیحی تغییر شکل دهد و با تمایزات ملی و دولتی ملی دمساز گردد و تطبیق یابد. وظیفه عمده همه کشورهای پیشرو (و نه تنها کشورهای پیشرو) در لحظه تاریخی کنونی عبارتست از تحقیق، بررسی، تفحص، حدس و درک خصوصیات و ویژگی های ملی و شیوه های مشخص هر کشور برای حل مسئله واحد بین المللی یعنی پیروزی بر اپورتونیسم و آئین پرستی خشکمغزانه چپ در داخل جنبش کارگری و نیز برای سرنگون ساختن بورژوازی و استقرار جمهوری شوروی و دیکتاتوری پرولتاریا.»( بیماری کودکی «چپ روی» در کمونیسم، منتخب آثار تک جلدی، برگردان محمد پورهزان، ص 762، تمامی تاکیدها از لنین است).
 در این مباحث لنین با آوردن مفاهیمی مانند خصوصیات مشخص، علائم ویژه، تمایزات، ویژگی از ما می خواهد که در تحقیق و بررسی هر شی یا پدیده تنها به وجوه اشتراک یا وحدت یک شی یا پدیده با اشیا و پدیده های دیگر توجه نکنیم بلکه به آنچه این پدیده را از دیگر پدیده ها متمایز می سازد و قوانین ویژه ی حرکت آن را شکل می دهد یعنی به ویژگی های خاص تضادهای آن توجه کنیم. اگر جز این کنیم یعنی به برخی وجوه مشترک بچسبیم آنگاه شناخت ما خشک و منجمد خواهد بود و ما به جرگه ی آیین پرستان خشک مغز «چپ» یا دگماتیست ها در خواهیم آمد. دگماتیست ها به عام یا مشترکات می چسبند و خاص یا ویژگی ها را نمی بینند.
مائو در اهمیت ویزگی یا «خاص بودن تضاد»
مائو تسه دون هنگامی که به بررسی و تحقیق سیستماتیک قانون تضاد می پردازد به ویژه به خاص بودن تضاد توجه می کند و چنین می نویسد:
«در مطالعه هر یک از اشکال حرکت ماده باید وجوه مشترک آن را با سایر اشکال حرکت ماده در نظر گرفت. ولی بخصوص مهم تر و ضرورتر – و این اساس معرفت ما را بر اشیاء و پدیده ها تشکیل می دهد – آن است که ویژگی این شکل حرکت ماده را در نظر بگیریم ، یعنی تفاوت کیفی میان این شکل حرکت ماده و اشکال دیگر حرکت را در نظر بگیریم. تنها از این طریق است که می توان اشیاء و پدیده های گوناگون را از یکدیگر تشخیص داد. هر شکل حرکت حاوی تضاد خاص خود است. این تضاد خاص ماهیت ویژه ای را تشکیل می دهد که یک پدیده را از پدیده های دیگر متمایز می سازد. اینست علت درونی و یا به بیان دیگر اساس تنوع لایتناهی اشیاء و پدیده ها در جهان... این حقیقت نه تنها در مورد طبیعت ، بلکه در مورد پدیده های اجتماعی و ایدئولوژیک نیز صادق است. هر شکل اجتماعی و هر شکل ایدئولوژیک دارای تضاد خاص خود و ماهیت ویژه می باشد
همچنین:
«برخورد سطحی یعنی عدم توجه به ویژگی های مجموع تضادها، عدم توجه به ویژگی های هر یک از جهات تضادها ، انکار ضرورت ژرفش در اشیاء و پدیده ها و تحقیق و بررسی دقیق ویژگی های تضاد آنها»
«دگماتیک های ما مردمان تنبلی هستند ؛ آنها در کار تحقیقی درباره اشیاء و پدیده های مشخص هیچ گونه زحمتی به خود نمی دهند ، حقایق عام را بمثابه چیزهای خداداد فرض می کنند، آنها را به فرمول های نامفهوم و صرفاً تجریدی بدل می سازند و در نتیجه سیر توالی عادی نیل انسان به شناخت حقیقت را کاملاً نفی و وارونه می نمایند. آنها علاوه بر این ارتباط متقابل میان دو پروسه شناخت انسان - یعنی حرکت از خاص به عام و از عام به خاص - را درک نمی کنند. آنها تئوری شناخت مارکسیستی را اصلاً نمی فهمند.»( رساله ی درباره ی تضاد، منتخب آثار، جلد نخست‌‌‌‌ًٌٌٌٍُُِِِِِِِِْ، بخش خاص بودن تضاد)
چنان که دیده می شود مائو بر اهمیت « ضرورت ژرفش در اشیاء و پدیده ها و تحقیق و بررسی دقیق ویژگی های تضاد آنها»صحبت می کند. این دو مساله یعنی تحقیق و بررسی دقیق ویژگی های تضاد و رفتن به ژرفا و عمق بخشیدن به شناخت مسائلی هستند که به یکدیگر ربط دارند. بدون بررسی دقیق ویژگی های هر تضاد و در بحث ما تضادهای جامعه ی ایران امکان ژرف نگری و درک قوانین ماهوی به وجود نمی آید.
در دوره کنونی در کشور ما بنا به علل گوناگون و به عنوان مهم ترین علت نبود یک جنبش کمونیستی واقعی فعال، گسترده، توده ای و تاثیر گذار بر روند مبارزات طبقه ی کارگر و جامعه، طبعا جریان های دگماتیکی مانند آنها که در حزب کمونیست چین و یا روسیه بودند یافت نمی شوند.(1) یعنی کسانی که به مارکسیسم - لنینیسم باور داشته باشند اما آن را انتزاعی و خشک و منجمد و آیین پرستانه و تنها در حدود فرمول های عام درک کنند و به کار برند و به «چپ روی» در اشکال کلاسیک و تاریخی آن در غلتند.  برآمد و بروز این نوع از دیدگاه ها به شکل از بر کردن عبارت های مارکسیستی و به کار بردن آنها در هر گونه شرایطی، کپیه برداری از مبارزات گذشته و یا از مبارزات جوامع دیگر است. مایه ی اساسی این نوع دیدگاه ها را می توان در یک کلام گنجاند: عدم تحلیل مشخص از شرایط مشخص.
اشاره ای به دگماتیسم در ایران
با این حال و اگر چه چنین اشکالی از دگماتیسم  به ویژه از سال های 57 به این سو وجود نداشته است(2) اما اشکال دیگری از آن وجود داشته و دارد. یعنی گونه ای از دگماتیسم که نه باوری به جوهر انقلابی مارکسیسم دارد و نه به مارکسیسم- لنینیسم. این دگماتیسم عموما در زمینه ی تحلیل ساخت اقتصادی ایران بروز می کند.  
 این ها یا ترتسکیست ها( عموما جریان کمونیسم کارگری و حکمتیست ها)هستند و یا رویزیونیست ها( عموما جریان هایی مانند اقلیتی ها و راه کارگری ها و گروه هایی در این ردیف). دگماتیسم ویژه ی آنها در باورشان به «سرمایه داری» بودن اقتصاد ایران بر مبنای یک اصول عام متجلی می شود. آنها یک سلسله کلیات از سرمایه داری از کتاب سرمایه ی مارکس و دیگر نوشته های اقتصادی وی از بر کرده اند و آن را به گونه ای انتزاعی و یا در بهترین حالت بر مبنای چند فاکت کلی به تمامی کشورهای جهان تعمیم می دهند. مبنای کار آنها به هیچ وجه تجزیه و تحلیل مشخص از ویژگی های معین اقتصاد این کشورها و معین کردن نوع و ویژگی های «سرمایه داری» این کشورها و تضادهای آنها نیست. شکل مشخص دگماتیک آنها عبارت است از کلی بافی در مورد مسائل اقتصادی و تضاد «کار و سرمایه» که چون به جوهر انقلابی مارکسیسم باوری ندارند به آن هم باوری ندارند. برای هر دوی این جریان ها «تضاد کار و سرمایه» یعنی مبارزات صنفی و اقتصادی کارگران با سرمایه داران. تمامی چند دهه اخیر جز این که ترتسکیست ها و رویزیونیست ها با این ادبیات بی خاصیت نقش تخریبی در جنبش کارگری اجرا کنند کار دیگری نکرده اند. بگذریم از این که آنها در دهه های اخیر حتی همان واژه ها و عباراتی را که زمانی با آنها خود را نماینده ی «کمونیسم کارگری» و «هوادار جنبش کارگر»( در مقابل دیگر طبقات) معرفی می کردند نیز کنار گذاشته اند.
«سرمایه داری اسلامی»  
 برای نمونه در تحلیل اقتصاد ایران گفته می شود«سرمایه داری» و یا اندکی که پیش می روند می شود «سرمایه داری اسلامی».( نگاه کنید به بیانیه چند گروه ترتسکیست و رویزیونیست در مورد مبارزات کارگران فولاد اهواز)(۳). اما ویژگی های این سرمایه داری به اصطلاح اسلامی به هیچ وجه مشخص نمی شود. در واقع سرمایه داری حاکم «اسلامی» هم نیست یعنی اساسا مقررات دین اسلام در زمینه ی اقتصادی را هم رعایت نمی کند. افزون بر آن قیود ایدئولوژیک و یا سیاسی(۴) مشخص کننده ی خصوصیات ساخت اقتصادی یک اقتصاد معین و مناسبات تولیدی آن نیستند بلکه در بهترین حالت مشخص کننده ی ایدئولوژی حاکم بر آن اقتصاد ( مثلا سرمایه داری لیبرالی یا فاشیستی) هستند و یا نوع سیاستی که طبقات حاکم در کل دنبال می کنند و یا به روی آن استوار می باشند. در واقع برای مشخص کردن ویژگی های اقتصاد ایران باید روی ویژگی های تولید و مبادله متمرکز شد و پس از بررسی تمام مشخصات اقتصاد ایران آن را با اقتصاد دیگر کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم و نیز کشورهای پیشترفته ی سرمایه داری امپریالیستی مقایسه کرد. برای نمونه مقایسه ی ساده ای بین اقتصاد ایران که بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد آن نفت و مواد خام است با اقتصاد آمریکا و یا آلمان و فرانسه که تولید عمده ی آن ها کالاهای صنعتی است روشن می سازد که تفاوت بارز و کیفی ای بین اقتصاد ایران به عنوان یک اقتصاد یک کشور زیر سلطه و کشورهای سرمایه داری امپریالیستی غربی وجود دارد. این امر طبعا به روی تضاداساسی و دیگر تضادهای این نظام های اقتصادی به طور کیفی متفاوت تاثیر می گذارد و مرحله ی انقلاب و استراتژی و تاکتیک های متفاوتی را به انقلابیون دیکته می کند.
 اما آنها اصلا و ابدا به این مسائل نمی پردازند و در این موارد معین تنها به کلیاتی می چسبند که خصوصیات عام سرمایه داری هستند. مانند وجود سرمایه دار و کارگر و تبدیل شدن نیروی کار به کالا.
و اما در مورد این گونه دگماتیست های ایرانی که عموما ترتسکیست ها و این گونه رویزیونیست ها هستند این است که تنها درمورد مساله ی اقتصادی به کلیات بیان شده در سرمایه ی مارکس می چسبد اما در مورد مسائل اساسی مارکسیسم همه شان بدون استثناء رویزیونیست هستند.
هرمز دامان
شهریور 1404

یادداشت ها

1-   در روسیه و در تاریخ حزب سوسیال دمکرات عموما رویزیونیست ها که با نام های اکونومیست و منشویک شناخته شده اند، بیشتر از دگماتیک ها بودند و انحراف عمده و تاثیر گذار در مبارزه ی انقلابی طبقه ی کارگر روسیه رویزیونیسم بود و بلشویک های «چپ »آنچنان نقش تاثیر گذاری در روند مبارزات بلشویک ها( به جز در هنگام صلح با آلمان) نگذاشتند( لنین در بیماری کودکی «چپ روی» در کمونیسم به دلایل این که چرا «چپ روی» در روسیه به آن شکل عمده نشد می پردازد). اما در چین در دوران پیش از کسب قدرت سیاسی هر دو انحراف دارای تاثیر بودند و در حالی که در مقاطع  نخستین انقلاب انحراف رویزیونیستی عمده و تاثیر گذار بود(چن دوسیو) اما در مقاطعی مهم از انقلاب چین در دهه ی سی انحراف دگماتیستی عمده شد( جان گوه تائو) و ضربات شدیدی به مبارزه  ی طبقه کارگر و پیشرفت حزب کمونیست چین زد و مائو با یک دوره مبارزه ی شدید علیه آن توانست خط درست پرولتری را پیروز کند.

2-   باور اتحادیه ی کمونیست های ایران به ساخت «نیمه فئودال - نیمه مستعمره» تعمیمی غیر نقادانه بود از درک عمومی موجود جنبش مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی ای که در آن زمان در مورد کشورهای زیر سلطه و به ویژه انقلاب چین وجود داشت به شرایط ویژه ایران. این نیز نوعی دگماتیسم بود و مانع از تحلیل ویژگی های تضادهای اقتصادی جامعه پس از تغییرات موسوم به «انقلاب سفید» می شد و از قضا به دیدگاه های مخالف ضد مارکسیستی پا می داد. در مقابل این دیدگاه دگماتیستی، رویزیونیست ها و ترتسکیست ها بودند که با اشاره به برخی خطوط کلی این تغییرات مانند از بین رفتن مناسیات فئودالی و راهی شدن دهقانان به شهرها و افزایش کمی جمعیت طبقه ی کارگر    به یکباره به تز «سرمایه داری» بودن ایران رسیدند و از عمده شدن «تضاد کار و سرمایه» و «انقلاب سوسیالیستی» سخن گفتند. تفاوت اساسی بین درک نادرست و دگماتیستی اتحادیه کمونیست ها و ترتسکیست ها از ساخت اقتصادی ایران این بود که اتحادیه ی کمونیست های ایران اصول اساسی مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم را قبول داشتند اما ترتسکیست ها و رویزیونیست ها تمامی این اصول را دور انداخته و اساسا پشت« سرمایه داری» بودن اقتصاد ایران و «تضاد کار و سرمایه» و «انقلاب سوسیالیستی» پنهان می شدند و این بیشتر برایشان یک پرده ای شده بود که پشت آن می خواستند همان اصول عام و مباحث انقلابی مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم یعنی انقلاب و از جمله انقلاب سوسیالیستی را نفی کنند.

3-   شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست شامل گروه های ترتسکیستی از قماش اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران( مخلوط ترتسکیسم و رویزیونیسم)، حزب کمونیست کارگری- حکمتیست و گروه های رویزیونیستی مانند سازمان راه کارگر، سازمان فداییان خلق(اقلیت) و هسته ی اقلیت در اطلاعیه ی خود با نام «پیروزی کارگران فولاد تجربه ای برای سازمان یابی سراسری!ُ»(چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۴) از ترم هایی مانند«دولت اسلامی سرمایه و سرمایه داران پشت آن»،« دولت بورژوازی اسلامی ایران و حافظ نظم سرمایه داری»،« دشمن اصلی آنان( کارگران) همین نظام سرمایه داری اسلامی است»،« دولت سرمایه داری» و« دستگاه بورژوازی اسلامی» نام می برند و در پایان چنین می نویسند:« گسترش تشکل مستقل کارگری، ایجاد شبکه های سراسری پیوند میان اعتصابات، و ارتقای آگاهی طبقاتی در پیوند با افق سیاسی سرنگونی کل نظم سرمایه داری است.»( تاکید از ماست). چنانکه دیده می شود تحلیل از ساخت اقتصادی با مشتی نکات عام و بی خاصیت توضیح داده می شود. ویژگی سرمایه داری ایران «اسلامی» بودن آن است و لابد ویژگی سرمایه داری امپریالیستی آمریکا و انگلستان و آلمان و فرانسه «مسیحی» بودن آن و سرمایه داری امپریالیستی ژاپن« شنتویسم» و همچنین سرمایه داری کشورهای زیرسلطه ای که بودائیست هستند«بودایی» بودن آنها و ویژگی سرمایه داری اسرائیل هم «یهودی» بودن سرمایه داری آن است!؟ و لابد برخی از کشورها هم وجود دارند که سرمایه داری شان ویژگی دینی و مذهبی ندارد و«بی دین و مذهب» است!

4-   جریانی دیگر هم از «سرمایه داری استبدادی» نام می برد و به گمان اش مثلا ویژگی های مشخص این سرمایه داری را توضیح داده است. در حالی که صحبت نخست بر سر ویژگی های اقتصادی این سرمایه داری است. و این اساسا باید در تولید و مبادله خود را نشان دهد. «استبدادی» بودن یک نظام سیاسی یعنی روساخت سیاسی حکومتی توضیحی برای ویژگی های ساخت ویژه ی اقتصادی سرمایه داری آن نیست بلکه در بهترین حالت مکمل آن است. و جالب این که حضراتی که این ترم را به کار می برند گمان می کنند وفادارتر از آنها به مارکس پیدا نمی شود!

No comments:

Post a Comment

در اهمیت مساله ی«ویژگی» و برخورد دگماتیست ها و رویزیونیست ها به آن(1)

  یک – دگماتیست ها ویژگی چیست؟ ویژگی وجوهی و کیفیاتی از هر شیء یا پدیده ی طبیعی و اجتماعی و ذهنی است که به آن شکل و ماهیت معین موجودش را...