طبق اخبار حکومتی قرار بود کنسرتی به وسیله ی همایون شجریان در آزادی برگزار شود. سپس و در پی چند و چون هایی درباره ی چگونگی برگزاری و مسائلی که ممکن بود به وجود آید این کنسرت لغو شد اما خواه زمانی که قرار بود برگزار شود و خواه پس از لغو آن، مباجثی در میان جریان های سیاسی از دنبال روان حکومت تا مخالفین آن صورت گرفت. در زیر به بررسی طرف های درگیر و موضع اصولی در مقابل چنین رویدادهایی می پردازیم ضمن آنکه پیشاپیش باید اشاره کنیم که اخبار حکومت پیرامون چگونگی فرایند برگزاری و لغو آن طبق معمول جمهوری اسلامی در هاله ای از ابهام قرار داشت.
در قضیه ی مزبور 5 گروه درگیرند که عبارتند از:
یک - اصلاح طلبان حکومتی که ارگان های فرهنگی زیر نفوذ آنها یا شرکای نزدیک شان در میان اصول گرایان مجوز کنسرت را صادر کردند؛
دو - همایون شجریان و گروه وی که برگزاری کنسرت را پذیرفتند؛
سه - مردم که قرار بوده است کنسرت به خاطر آنها برگزار شود؛
چهار- جریان اصول گرایان راست که به احتمال لغو کنسرت به وسیله ی آنها صورت گرفته است؛
پنج- نیروهای مخالف حکومت که در مقابل برگزاری کنسرت مواضع موافق و یا مخالف گرفتند؛
حال به بررسی انگیزه و برخورد این پنج نیرو می پردازیم.
یک - اصلاح طلبان حکومتی
نیت اصلی اصلاح طلبان حکومتی بهبود رایطه شان با مردم است. آنها می خواستند با برگزاری کنسرت فضای جامعه را مفرح کنند و مردم را که به دلیل تورم و گرانی و بی آب و برق و گازی و نیز وجود فضای بین جنگ و صلح کنونی روز به روز بر خشم و نفرت شان از حکومت افزوده می شود آرام و در مسیر مورد پسند خود و آشتی با حکومت هدایت کنند و به اصطلاح «عادی سازی» کنند؛ عادی سازی وضعیتی که نه به شدت غیرعادی است. در عین قصد شان این بود که فضای پس از جنگ دوازده روزه و اکنون و در صورت فعال شدن «مکانیسم ماشه»، فضای دلهره از گرانی و کمیابی کالاها را به سوی «آرامش» سوق دهند.
از دیگر سو اصلاح طلبان حکومتی می خواستند با در دست داشتن ابتکار در رابطه با هنرمندان و دادن امتیازاتی به آنها، هنرمندان مخالف حکومت را با خود همراه کنند و از نفوذ هنرمندان انقلابی و پبشرو و مترقی به نفع خود استفاده کنند.
از سوی سوم آنها می خواستند از این ابتکار و سیاست استفاده کرده و جای پای خود را در حکومت به ویژه در مقابل جریان راست و اصول گرایان تندرور خواه اکنون و خواه برای سال های آتی و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری محکم تر کنند. در عین حال این امکان هست که آنها بخواستند که در صورت امکان و با پس رفتن نسبی مردم پس از برقراری کنسرت، شرایط را برای اجرای برخی سیاست های تهاجمی اقتصادی فراهم کنند.
از سوی چهارم پایه دار شدن اصلاح طلبان حکومتی در میان مردم به هر نسبتی که فرض کنیم (1) تا حدودی به نفع شان در رابطه با گروه های اصلاح طلب مخالف حکومت از یک سو و گروه های سلطنت طلب و یا گروه های مخالف جمهوری خواه و کلا مخالفین حکومت از رفرمیست تا برانداز از سوی دیگر بود.
با وجود این که قرار بوده این کنسرت مجانی باشد اما شکی نیست که در این سیاست ها- همچون دیگر سیاست ها - تنها چیزی که مد نظر اصلاح طلبان حکومتی نبوده و نیست خیر و منافع مردم است. اگر این کنسرت مجانی برگزار می شد اما اصلاح طلبان حکومتی به احتمال پشت سر آن یک سری سیاست های تورم زا اجرا می کردند و به اصطلاح ده ها برابر جبران مجانی بودن کنسرت را می کردند.
دو - هنرمند همایون شجریان
انگیزه این هنرمند طبعا ارائه ی هنر خویش به مردم است و بنابراین چنین فرصتی برای وی بسیار ارزشمند بود. جمعیتی به احتمال صدها هزار نفری و شاید میلیونی برای شنیدن آوا و موسیقی وی به میدان آزادی و خیابان های اطراف می آمدند؛ و این عموما منتهای خواست بیشتر هنرمندان است که هنر خویش را به گروه های بیشتری از مردم عرضه کنند، خواه انگیزه ی آنان را پول( که در این مورد غایب است اما نتایج آن بی شک در درآمد آتی موثر می گردید) یا شهرت یا صرفا لذت بخشیدن به مردم و در عین حال انتقال محتوی انقلابی یا مترقی هنرشان بدانیم.
در مورد اندیشه های سیاسی همایون شجریان چیزی نمی دانیم. گویا وی آن سان که شجریان پدر سیاسی بود نیست. با این حال دو رابطه برای وی می توانست دارای اهمیت باشد: یکم این که چه گروهی این کنسرت را برگزار می کردند و به اصطلاح به نام کدام گروه حکومتی نوشته می شد و دوم مردم چه درجه استقبال می کردند و نقش آواز و موسیقی وی در این اوضاع و احوال پر آشوب مردم چه نتایج روانی و سیاسی می توانست داشته باشد. در مورد نخست به احتمال از نظر وی همکاری با اصلاح طلبان بهتر از همکاری با اصول گرایان پیرو خامنه ای که منفور مردم هستند بود و در مورد دوم بیشتر زمانی می شد صحبت کرد که شجریان کنسرت را برگزار می کرد و دید محتوی انتخاب شده به وسیله ی وی و یا با میل و خواست مردم چه می توانست باشد.
سه - اصول گرایان سنتی پیرو خامنه ای
برای ما روشن نیست که موضع نخست بخش های گوناگون آنها در مورد برگزاری این کنسرت چه بوده است. این احتمال وجود دارد که اصلاح طلبان حکومتی با شرح مزایای چنین کنسرتی برای حکومت به ویژه در این اوضاع نه جنگ و نه صلح با اسرائیل، دسته هایی از اصول گرایان را برای برگزاری آن راضی کرده باشند و اعلام برگزاری کنسرت با توافق آنها صورت گرفته باشد اما آنچه بیشتر مسلم است این است که برگزاری این کنسرت به دلایل فرهنگی و امنیتی و امکان تبدیل به ضد آنچه مد نظر بوده، با مخالفت بخش اصلی اصول گرایان به ویژه باند خامنه ای و شرکای پاسدار و دارودسته های پایداری روبرو شده باشد. آنچه در خبرها آمد مخالفت شهرداری تهران با برگزاری کنسرت بود و در وابستگی شهردار فاسد و کثیف تهران به اصول گرایان تندرو شکی نیست.
البته آنچه در مورد مخالفت شاخه هایی از اصول گرایان با برنامه هایی از این دست گفته شد به این معنا نیست که اصول گرایان همواره با برگزاری چنین کنسرت های در صورتی که از راه هایی به بقای حکومت شان کمک کند مخالف اند. خیر! اینها هر اقدامی به شرط این که به این بقا کمک کند و در عین حال کمابیش به نام آنها تمام شوئد مخالفتی نخواهند کرد. اما در این مورد جدای از این که به نام آنها نبوده است این مساله نیز هست که ممکن بود برگزاری کنسرت به نتایجی منجر شود و یا به طور کلی برعکس آن چیزی شود که خواه در خیال اصلاح طلبان و خواه در ذهن اصول گرایانی که تا زمان اعلام برگزاری آن از مخالفت با آن خودداری کرده بودند می گنجید.
چهار- مردم
به طور کلی موضع توده ها را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
دسته ی دوم آنهایی که پیشروان و مبارزین جنبش های اخیر بوده اند. اگر کنسرت برگزار می شد برای این دسته ها هم تماشا بود هم فال. این ها می توانستند کنسرت را به گردهمایی علیه حکومت تبدیل کرده و اگر نه شاید که همه اما بخش های زیادی از مردم را با خود همراه کنند. البته حکومت قطعا کنسرت را محاصره می کرد و در لابلای جمعیت نیروهای پاسدار و امنیتی و مزدوران بسیحی و لباس شخصی می گماشت و به هر حال در صورت تبدیل کنسرت به گردهمایی علیه حکومت درگیری اجتناب ناپذیر می گردید، اما در چنین صورتی جنبش که پس از خیزش «زن زندگی آزادی» از چنین شکل های مخالفتی برخوردار نبوده یا تکانی می خورد و یا در صورت تداوم و گسترش، فرازهای تازه را تجربه می کرد.
دسته ی سومی هم وجود دارند که دسته ی بی تفاوت ها هستند. بیشتر افراد این دسته صرفا برای لذت بردن از کنسرت می آمدند. آنان نه خیلی از اوضاع در رنج اند ( زیرا آن را حس نمی کنند و حتی درصورت حس کردن تمایلی به اندیشیدن به آن ندارند) و نه مایل به واکنشی از جانب خود علیه آن هستند. این دسته در میان تمامی طبقات به ویژه لایه های میانی وجود دارند.
موضع گروه های مخالف
از جانب گروه های مخالف دو موضع بیش از مواضع دیگر برجسته شد. دسته ای برگزاری کنسرت را از جانب حکومت برای آب ریختن بر آتش مخالفت مردم و « عادی سازی» دانسته و یک پارچه به مخالفت با آن دست زدند.
افرادی دیگر نیز وجود داشتند که فکر می کردند برگزاری کنسرت به هرج و مرج و آشوب کشیده می شد و ممکن بود ناخواسته منجر به کشته شدن عده ای گردد. توصیه این گونه افراد این بود که بهتر است شجریان در جا به جای کشور و برای گروه هایی کوچک و به ویژه ملت های زیرستم کرد و بلوچ و ...کنسرت برگزار کند تا مردم به هم نزدیک تر شوند.
به نظر تنها موضعی می توانست درست باشد که از یک سو انگیزه ها اصلاح طلبان حکومتی و دلایل آن ها را برای برگزاری چنین کنسرت و برنامه هایی افشا می کرد و کارگران و زحمتکشان و توده های مردم را در مورد آن آگاه می کرد و از سوی دیگر مخالفت با برگزاری آن نمی کرد و در صورت برگزاری کنسرت و در صورت آماده بودن مجموع شرایط و به ویژه تمایل عمومی اکثریت شرکت کننده گان آن را تبدیل به گردهمایی علیه باند خامنه ای و شرکای پاسدار می کرد.
روشن است که آنچه در مورد این کنسرت گفته می شود قابل تعمیم به همه ی سیاست های حکومت در برگزاری برنامه هایی از این گونه نیست. در برخی موارد - به ویژه موارد سیاسی باید صرفا افشا کرد و به هیج وجه شرکت نکرد و در برخی موارد سیاست افشا و شرکت را در پیش گرفت. وضعیت هایی نیز ممکن است پیش آید که نیاز به افشا نداشته باشد و باید شرکت کرد و آن را به مسیر منطبق با نیازهای جنبش و انقلاب کشاند.
هرمز
دامان
نیمه
ی دوم شهریور 1404
یادداشت